فقر فرهنگي
نوشته ی محمد اسماعیل یون
برگردان از پشتو به دری: مصطفی عمرزی
یادآوری:
اين مقاله در شماره ي 5 نشريه ي «آرمان» (3 دلو 1373ش)، به نشر رسيده است.
***
فرهنگ، عبارت از تمام داشته هاي مادي و معنوي يك جامعه مي باشد، اما به طور خاص به سرمايه ي ذهني و سنتي اجتماعی، اطلاق مي شود.
افغانستان از رهگذر فرهنگي، مقام خاصی در جهان داشت. به سرزمین کهن ما در مسير تاريخ، گهواره ي فرهنگ و فرهنگ پروري گفته شده است. افغان ها هرازگاهي كه نفس راحت کشیده اند، خود را براي بناي ذهني و مادي آماده کرده و سرمايه ي معنوي گردآورده اند، اما پس از مدتی، دچار امواج ویرانگر شده، دار و ندار شان با خاك يك سان می شوند.
مردم ما حتی مدت کوتاهی نیز در بستر صلح، نه آراميده اند. گاه چنگيزيان، گاه مغولان (سلسله ي گورگاني هند)، گاه پارسيان، گاه بريتانويان، گاه روسان و گاهي هم دیگران بر اين خاك، توسن تنازع خويش را مهميز زده اند. جنگ هاي خانه گي و اختلافات داخلي هم زيان هاي سنگيني را متوجه كشور می کنند.
پس از استعمار انگليس، بلافاصله گام های سریعی براي روشنگري و آسايش، برداشته می شوند، اما دهه اي پايان نمی یابد که طاعون ديگر ناداني بر كشور گسترده می شود، اما افراد بيدار و آگاه به زودي به درمان طاعون می پردازند. تلاش ها براي پيشرفت، رشد فرهنگي، عمران و رفاه کشور آغاز می یابند. ساليان 1309-1357ش، بدون يك بُرهه ي كوتاه، ساليان آرام و فرهنگبار افغانستان معاصر اند.
در فاصله ي ياد شده در كنار پيشرفت های مختلف، به صد ها مكتب، به ده ها فاکولته، چند پوهنتون، ده ها نمايشگاه، موزيم، آرشيف آثار تاريخي و مكان هاي بسياري جهت توسعه ی فرهنگی ايجاد می شوند. به صد ها عنوان آثار علمي، تاريخي و ادبي به نشر می رسند و به هزاران نشست علمي و ادبي تدوير يافته اند.
در فاصله ی زمانی یاد شده، دشمنان نیز دست زير زنخ نه نشستند. آنان جناح های سیاسی را جهت پراگنده گي ذهني ملت ما آموزش می دهند و براي حمايت آن ها، هزينه هاي بي حساب کرده اند. این کنش ها برای آن بودند تا شرايط را براي جنگ طولاني در افغانستان، ميسر کنند.
بالاخره تنازع آغاز يافت و با دخالت روسان، به اوج می رسد. همسايه گان افغانستان، كشور هاي دور و نزديك، هر يك، اهداف خاص خود را داشتند، اما بعضی در كنار اهداف مختلف، سه غایه ی مهم را پي مي گرفتند: از بين بردن اردوي افغانستان؛ نابودي اقتصاد و محو فرهنگ. ممکن کشور هاي ديگري نيز چنين مي خواستند، اما آرزوی چند تا، به تب جنون می رسید.
در شانزده سال جنگ، افزون بر زيان هاي مالي، بيش از 3500 مكتب سوزانده شدند، پوهنتون ها تخريب می شوند، كتابخانه ها و موزيم ها چپاول شده و آثار باقي مانده، به بهاي ناچيز به فروش می رسند.
هدف اساسي نابودي آثار فرهنگی، این بود تا غرور تاريخي ما را شکسته و پيوند ذهني ملت را با گذشته قطع کنند. آنان به جای فرهنگ، ایده ی جنگ را در اذهان مردم تزريق کردند. بنابراین، بسیاری را دچار فقر فرهنگي می کنند.
تامین اقتصاد به واسطه ی جنگ، باعث می شود ارزش مادی فرهنگ از میان برود. در جامعه ي کنونی افغاني، تامين نیاز های زنده گي از طریق فرهنگ، بسيار دشوار است. به این دليل، ارزش ها و تلاش هاي فرهنگي، تحت تاثیر دشواري ها قرار می گیرند. اگر بخواهيم جامعه ي خويش را از حالت رنج آور و دردآور کنونی بيرون کنیم، بايد چه کنیم؟ از فرهنگ آغاز کنیم یا از سياست و اقتصاد؟ باوجود این که هر سه مورد، ارتباط نزدک دارند، ولي توافق جمعی روی آن ها، باید بسیار زیاد باشد.
كشور ما صاحب داشته هاي طبيعي است، اما استفاده از آن ها، نيازمند نخبه گان علمي و وسایل کافی می باشد. جامعه شناسان به این باور اند كه اقتصاد و فرهنگ، لازم و ملزوم اند. بايد به هر دو، توجه ژرف صورت گيرد. تجربیات عيني نشان داده اند، جوامعی که از رهگذر فرهنگ، غنی باشند، از رهگذر اقتصاد، بسيار عقب نمي مانند.
آلمان و جاپان در جنگ دوم جهاني، زيان هاي سنگينی را متحمل شدند، اما چنان چه جوامع آن ها از رهگذر فرهنگی غنی بودند، دوباره احیا می شوند.
شرح تصویر:
کابل در زمان حاکمیت ملا برهان الدین ربانی.
وروستي