آه آی ای مردان!
ای برادران ای با غیرتان!
ای آنانی که حرف از شرف دارید و بس
هر حرف تان از شریعت، عرف است و بس
اما آن روزی که به نام دوستی و ازدواج
به نام آینده ی نزدیک، رسم و رواج
دامن دختری بیگناه را آلوده کردید
زنده گی اش را تلخ، فامیلش را بی چاره کردید
بعد با دشنام، توهین و تحقیر
بیرون و خیال خود آسوده کردید
ولی امروز، خود نشسته به پای منبر
سخن ها دارید از اسلام، سنت و پیغمبر
چی خوب بر زبان ایراد می کنید
که حفظ حرمت خواهر، کار ماست و از رهبر
ولی آن گاه که به خلوت می روید بار دیگر
به جان آن بی چاره می افتید چون کرگس خونبر
بدانید این را که آن بی چاره ندایی دارد
بلند است دستش به درباری، او هم خدایی دارد
وروستي