طالبان؛ تنديس ها و تنديس پروران
نوشته ی محمد اسماعیل یون
برگردان از پشتو به دری: مصطفی عمرزی
وقتی طالبان، تنديس هاي بودا در بامیان را ويران كردند، اين مقاله با نام مستعار در شماره ي 6- 1379 شمسی مجله ي «هيله»، منتشر می شود.
***
در اين اواخر، طالبان به چنان عمل ضد تاريخي پرداختند كه در طول دو هزار سال، هيچ كسي انجام نداده بود. آنان بر يك ارزش تاريخي، به گونه ای يورش برده اند كه باعث تحریک احساسات تمام بشريت شد و دنيا را تكان داد. تنديس هاي بودا در باميان را ياد مي كنيم كه با بُلندای 53 و 35 متر، طي اين همه ساليان با افغانان، ناملايات و تيره گي هايی را كه بر اين سرزمين گذشته بودند، ديده و تحمل كرده بودند. آنان پرتو گواراي ورود دين مقدس اسلام را حس كرده بودند كه تا دامان آن ها نیز زمين را روشن كرده بود، ولي به آن ها آسيبي نمی رساند.
تندیس ها، گرد اسپان چنگيزيان و چكاوك شمشير ها را مشاهده كرده بودند كه تا به حصار آن ها رسیدند، ولي فراتر از آن ها نرفتند. آن ها مصایب و یغمای خونين لشكر سرخ را تماشا كرده بودند، ولي لهيب آن آتش ها به آن ها نرسيد. آن ها ظلم و دهشت بعضی از هم ميهنان نا اهل و معاملات آشكار و نهان آنان با بيگانه گان را مشاهده كرده بودند، ولي با آن هم، آن بي شعوران از كينه اي انباشته نبودند تا به تندیس ها زيان بزنند.
تنديس ها از سد هاي سياه، سرخ و سبز گذشتند و گذشته گان نیز حد، مرز و حدود را شناختند، اما دو هزار سال بعد، گروهی به قدرت رسيدند كه اعتنایی به منافع مردم ندارند. تب احساسات آنان تا مجسمه هاي بودا بلند رفت. آنان بر تندیس ها چنان کوبیدند که تا ابد از چشمان هم ميهنان و جهانيان ناپدید شدند. طالبان با اين كردار براي جهانيان ثابت كردند كه قادرند هر ارزش ملي و تاريخي را فداي تحليل و تعبير خود شان کنند. آنان، نه اعتنایی به جامعه ي جهاني دارند و نه هم در فکر منافع ملی اند.
طالبان باگونه ي تعبير ويژه از اعتقاد، مذهب را در مواجهه با فرهنگ قرار دادند. بر اثر اين تصادم، در نخست و بيشتر از هر كسي، زيان هايی متوجه ي جامعه ي خود ما می شوند. طالبان با دستان خویش، محبوبيت خود را به ورطه ی فراموشي افگندند. دو هزار سال بعد نيز مسوولیت این عمل به ملا و طالب، منسوب خواهد شد.
در ذیل از زيان هایي يادآوري مي كنيم كه بر اثر تخریب تندیس های بودا به ميان آمدند و يا به ميان مي آيند.
الف- زيان های طالبان:
1 - بيشترين زيان اين رويداد، متوجه طالبان است. طالبان، تمام اسلام را به چالش كشيدند. آنان بر کل پيروزي ها، فتوحات، نيروها و قدرت هاي زمان صحابي گرامي، عالمان، بزرگانی چون سلطان شهاب الدين غوري، سلطان محمود غزنوي، احمد شاه بابا و ديگران، علامت پرسش (؟)گذاشتند؛ زيرا در چهارده سده، هيچ يك از بزرگان موصوف، به تنديس ها زیانی نرسانده بودند.
2 - طالبان، برداشت سطحی خويش از دين را براي تمام دنيا نمايان ساختند. آنان از درك تفاوت ميان يك جسم مورد پرستش و يك اثر تاريخي، عاجز آمدند. مجسمه هاي باميان در جريان چهارده سده (حضور)، هرگز پرستش نشده بودند. آن ها فقط بر اثر ارزش تاريخي پابر جا مانده بودند.
در افغانستان، هيچ بت پرستي جود ندارد، اما از رهگذر مجسمه ها، همه ساله بهره هاي فزون مادي مي رسيدند. در گذشته، مردم آتش، آفتاب و غيره را پرستش مي كردند. تاریخ اعتقادات بشر پيوسته به همين هاست. بنابراین، طالبان بايد مردم را از آتش و آفتاب نيز ممانعت كنند تا بهره اي از آن ها نبرند؛ زيرا در گذشته پرستش مي شدند.
شگفت اين است كه حالا مردم، ساده لو نيستند كه به تصوير نقر شده در سنگ، سجده ببرند، اما در عوض، چيزي نیابند. اکنون ماهیت عبادات و نماز ها، تغيير يافته اند. مردم، پول را بیشتر می پرستند؛ مقامات را سجده می کنند و ...
چنان چه حالا كسي آتش و آفتاب را نمی پرستد، به همين گونه كسي مجسمه هاي بودا در افغانستان را عبادت نمي كرد. مردم ما فقط از رهگذر تاريخي و اقتصادي به آن ها نياز داشتند.
3 – چنان چه مسلمانان نسبت به غیر مسلمانان، از رهگذر ابزار پيشرفته، نيرو و قدرت، ناتوان تر اند و خطرات به سهولت متوجه ي آنان می شوند، به ويژه در جوامعی كه اقلیت باشند، بر اثر تخریب مجسمه هاي باميان، زيان های زیادی متوجه جان و مال آنان خواهند شد. مسوول تمام اين زيان ها، طالبان استند. ادعاي آنان نادرست ثابت خواهد شد كه گویا اين كار را به خاطر اسلام و مسلمانان انجام داده اند؛ زيرا بر اثر اين عمل، به مسلمانان، زيان می رسد.
4 - آن گمانه ها و شکوک به یقین مبدل می شوند كه طالبان را گماشته گان ديگران می پنداشتند؛ زيرا هفته ای پس از فيصله ي طالبان، یک مسوول بلند پايه ي يك كشور همسايه به كابل و كندهار سفر كرده بود. پس از آن سفر، اعلام تخریب مجسمه ها صادر می شود.
شمار زياد افغانان و كارشناسان سياسي به اين نظر اند كه همسايه گان ما، اردوي افغانستان را از ميان بردند و اقتصاد ما را نابود كردند. اكنون نوبت به نابودي فرهنگ رسيده است. آنان اين عمل را توسط دسته هاي مسلح حکومت، انجام مي دهند.
عجیب است كه پيش از اين (تخریب مجسمه ها)، رهبري طالبان به خاطر تحفظ آثار تاريخي، فرمان ويژه صادر كرده بود. اين فرمان را مطبوعات طالبان، منتشر كرده بودند. كارشناسان به اين باور اند كه كشور هاي دشمن، مشغول جنگ نیابتی اند.
5 - طالبان با چنين عملی، قشر روحانی و طالب را در برابر عامه ی افغانان قرار داده اند. آنان احساسات قشر روشنفكر را برانگيخته اند. كساني كه حتي يك صنف درس مكتب را هم خوانده بودند، با اين عمل، به شدت مخالف طالبان شدند.
طالبان اگر در ميان مردم، به ويژه در ميان قشر آموزش ديده درگذشته، طرفداراني داشتند، همه ي آنان را مخالف خويش كرده اند. در افغانستان آينده، مردم به ملا و طالب به عنوان نابودگران آثار تاريخي خواهند نگريست.
6 - تمام زمينه هاي تفاهم و رسمیت جهانی طالبان از ميان رفتند. طالبان، بيشتر از پیش تجريد خواهند شد.
7 - طالبان، زياده روي و اشتباه تاريخي كرده اند. زياده روي تاريخي، قابل جبران و بخشش نيست. طالبان، آثار تاريخي دو هزار ساله را نابود كرده اند. آنان اگر دو هزار سال نیز براي فرهنگ كشور كار کنند، نمي توانند به جبران اين ضایعه بپردازند؛ زيرا بديل آن وجود ندارد.
كاش طالبان، زياده روي را روي چيز ديگری آزموده و تجربه مي كردند كه احیایش ممکن می بود. شاید پشيمان شوند، ولي اين پشيماني هيچ سودي ندارد.
8 - پيش از اين، به اثر تنظیم های گوناگون، به ويژه جمعیت رباني- مسعود و متحدان آنان، آثار فراوان تاريخي افغانستان، از جمله اكثر داشته های پُر بهاي موزيم كابل، چپاول شده و به كشور هاي بيروني گُسيل شده بودند. بر اثر اشتباه طالبان (تخریب تندیس های بودا)، مخالفان آنان وجاهت به دست می آورند.
9 - تیغ تبليغات مخالفان طالبان، تيزتر می شود. آنان همواره مي گفتند: «طالبان، يك گروه بي فرهنگ استند!»
ب - زيان های اسلامی:
1 - چنان چه آشكار است اسلام، دين دادگري، ميانه روي و انصاف است، ولي طالبان با تلاش هاي فزون و يك جانبه ي افراطي، تعبيري از اسلام ارائه كردند كه گويا فقط تفريط و افراط دارد و جاي هيچ گونه رفتار نرم و معتدل در آن وجود نداشته و ميانه اي با تاريخ و تمدن ندارد.
2 - شمار زياد مردم دنيا، براي تسكين و آرامش روحي، رو به سوي اسلام آورده بودند. آنان وقتی به چنان تعبير نادرست طالبان از اسلام بنگرند كه هيچ چيزي از خرسندي و شادماني در آن وجود ندارد، دیگر میل نمی کنند به اسلام بپیوندند.
3 - افزايش زياده روي تنظيم ها و طالبان در شرايط كنوني، از رهگذر نبود استراتيژي و طرح اقتصادي، بعضی از افغانان را به سوي اديان ديگر کشانده است. به اساس اخبار، حدود يك صد هزار افغان، رو به عيسويت آورده اند. حدیثی از پيامبر بزرگ اسلام (ص) است كه: «مردمان زيادي به خاطر فقر، به كفر رو مي آورند!»
4 - با سرنگوني طالبان، وضع معكوسي به ميان مي آيد. اين وضع معكوس، شكل افراط مي گيرد؛ يعني اكنون اگر تراشيدن ريش جرم است، در آن زمان، گذاشتن ريش، جرم پنداشته خواهد شد.
ج - زيان های افغانان و افغانستان:
1 - در جريان جنگ بيست و سه ساله، تمام زيربنا هاي افغانستان نابود شدند. فقط آثار تاريخي معدودي باقي مانده بودند. در این ميان، مجمسه هاي باميان در رديف آثار بزرگ تاريخي و جهانی قرار مي گرفتند. همه ساله شمار زياد جهانگردان، از چهار گوشه ي دنيا براي تماشاي آن ها مي آمدند. آنان كشور را به سطح دنيا مطرح مي كردند. از تندیس های بودا، بهره هاي زياد اقتصادي به دست مي آمدند. تندیس ها، زمان حال سرزمين ما را با زمانه هاي دو هزار سال پيش، پیوند مي کردند. سرزمين ما از تمام اين مزایا محروم شد.
2 - از رهگذر نفوس، بوديسم، سومين دين جهان به شمار مي آيد. با اين عمل طالبان، تمام بوداییان متاثر شده اند. آنان در برابر افغانستان و افغانان، گونه اي از كينه را در قلب ها و اذهان خویش، نسل اندر نسل پرورش خواهند داد. آنان تخریب تندیس ها را ناشي از افغانان و افغانستان مي شمارند.
طالبان، گروه حاكم اند كه همانند ساير گروه ها، چند روزي حاكم خواهند بود و بعد از ميان مي روند، ولي جبيره ي عمل آنان را افغانان خواهند پرداخت.
3 - با نابودي چنان آثار تاريخي، پيوند ها كنوني و گذشته ي ما گسسته شده و نسل نو به ارزش ها و آثار تاريخي، بي اعتماد مي شوند. افغانستان به جای تاريخ چند هزار ساله، به كشوری چند ساله و چند صد ساله، معروف خواهد شد.
4 - باوجود اين كه طالبان، خودشان را گروه مذهبي مي دانند و انتساب خويش به منطقه، قوم و زبان را توهين دانسته و شرك عقيده یي می شمارند، ولي مخالفان آنان با اصرار آنان را مربوط بزرگترين قوم افغانستان مي شمارند، زيرا اكثر آنان به پشتو سخن مي گويند؛ هرچند طالبان، محبت و علاقه اي به زبان پشتو ندارند و حتي تا مرز دشمني، مخالف زبان پروري اند. باوجود این حقیقت، مخالفان، عمل آنان را مربوط پشتون ها مي شمارند؛ حتي روزي رهبر مذهبي ايران گفته بود: «طالبان، از يك قوم بي فرهنگ استند.»
در آينده، هزینه های زیاد اكثريت (پشتون ها) به ويژه فرهنگيان آنان هدر خواهند رفت تا به نفي موضعی بپردازند كه طالبان، علاقه اي به قوم ندارند.
شگفتی ديگر اين است كه كشور هاي اسلامي دنيا، آثار تاريخي خويش را نگه داشته اند، ولي فقط تعبير طالبان چنين است كه آثار تاريخي را مخالف مذهب مي دانند.
آيا در موزيم سعودي، آثار تاریخی پيش از اسلام وجود ندارند؟ آيا در سعودي، تمام آثار روزگار جهالت نابود شده اند؟
اسلام، پيش از افغانستان در مصر گسترده شده بود. چه كسي اهرام فرعوينان را تخريب كرده است؟ چه كسي مجسمه هاي سنگي آنان را شكستانده و يا چه كسي اجساد موميايي شده ی فرعونيان را از اهرام بيرون افگنده است؟
آيا در عراق و تركيه كه مراكز بزرگ خلافت بودند، چنين آثاری وجود ندارند؟ يا اين که این فقط طالبان استند که نسبت به تمام دنيا، تعبير و تحليل اسلامی بهتری ارائه می دهند؟
شماري مي گويند مرده گان موميايي شده، مجسمه ها و اهرام فرعونيان مصر، براي عبرت اند تا زنده گان آن ها را مشاهده کنند. عجیب است كه آثار تاريخي ديگران، وسایل عبرت مي شوند، ولي از ما نمی شوند!