صدا کن! (بر اساس یک ترانه ی محلی)
مرا از بدخشان و بدخشانی صدا کن
ز شهرکوه های بلند پامیری صدا کن
صدایم کن ز شهر مفتون و بازگل
مرا از شهر مخفیه ی بدخشانی صدا کن
چو بلخی ام، مرا مزاری صدا کن
ز شهر لاله های بهاری صدا کن
ز شهر جامی و مولانای روم
مرا از شهر سینا و رابعه ی بلخی صدا کن
ز بامیانم، مرا بامیانی صدا کن
ز شهر بودا های باستانی صدا کن
ز شهر صلصال و شهمام کهن
مرا از شهر کاتب فیضی صدا کن
چو از زابلم، مرا زابلستانی صدا کن
ز شهر پهلوانان افسانه وی صدا کن
صدایم کن از شهر سهراب و سام
مرا رستم دستان قهرمانی صدا کن
زاده ای کابلم، مرا کابلی صدا کن
ز شهر کهنه یا از سراجی صدا کن
صدایم کن مرا از هر سوی پایتخت
مرا از شهر نو یا مرادخانی صدا کن
مرا جلال آبادی و لغمانی صدا کن
یا که نجرابی و تگابی صدا کن
صدایم کن مرا از مشرق گرم
مرا کاکه ی شینواری صدا کن
ز کوهدامنم مرا کوهستانی صدا کن
ز چاریکار وکاپیسا یا پروانی صدا کن
صدایم کن از شهر توت و تلخان
مرا از شهر پیران پنجشیری صدا کن
صدایم کن مرا از هر کنج کشور
چه وردک و ارزگان یا بادغیس و کنر
صدایم کن تا بیایم به سویت با دل و جان
که ما افغانیم، ما را افغانی صدا کن!
وروستي