پارچهء ادبی یی که سالها قبل نوشته شده است و هم اکنون درمیهن عزیز افغانستان قابل دید است ، خدمت خوانندګان محترم تقدیم است . ( از کتاب شعر وعرفان در محک قران )
يادداشت:
اندرو موشن ملک الشعرای بريتانيا، در واکنش به جنگ عراق، شعرى تحت عنوان مرگ در بغداد سروده كه باقر معين آن را به فارسی برگردانده است. برادر حكمتيار در جواب آن اين پارچه ادبى را نوشته كه خدمت عزيزان تقديم مى شود:
مرگ در بغداد
ادامه مرگ در ام البلاد
اندرو موشن عزيز! سلام
سلام به خشمگين فريادت
به پيام سرخ "مرگ در بغدادت"
آنجا سرزمين بهشت عدن رؤيائى
و اينهم داستان خونين ام البلاد
كه مرگها در هر گامى در مرصاد
ولى عاجز از حكايت داستان درد و
شكوه از بيداد
****
در اين وادى خونين
اين هم قلعه جنگى
مقتل 700 اسير دست و پا بسته
و در وسطش آن حفره مخوف
كه زنده هاى نيم جان
افتان و خيزان
با دست و پاى شكسته
از باران سرخ مرمى ام شانزده
به آن پناه بردند
كه در آن تيل ريختند
آتش افروختند
و سوختاندند
****
و اين صحرا را كه مى نگرى
دشت ليلى،
در آغوشش ده ها گورستان جمعى
ايستگاه كانتينر هايى حامل مرگ
كه زنده در آن انداختند
و مرده از آن فروريختند
نه ده ها، نه صدها
هزاران
أيا به مسلخ لندن رفته اى؟!
و گاهى صحنه فروريختن كشته ها را ديده اى؟
****
روزى بى جهت تمنائى در دل نطفه بست
مصر بر بيان دردها
به مرد رشيدى در سرزمين فاتحان
زادگاه آزادى بخش ها!!
به محكومان آسيا و افريقا!!
ديروز با نخستين نسل توپ و تانك
و امروز با بى پنجاه و دو
با كروز و بم هاى ليزرى
با تانك هاى "آبرامز" و"چلنجر"
****
تصوير شيراك را در البوم يافتم
گفتم نه
نه به او كه ميان مرگ هاى شبيه
به تفاوت قائل
با يك مرگ مخالف
و در ديگرى شريك جرم قاتل
در يكى در بازسازى پس از مرگ
همگام با ويرانگر
در ديگرى محروم از بازسازى و پرخاشگر
آرى بازسازى
يعنى استعمار
****
مرا ببخش اگر مى گويم:
سرمعمار اين بازسازى را
اين بزرگ رهبر باختر را
اين بزرگترين آزادى بخش را
كه پارسل هاى ديموكراسى را
از بى پنجاه و دو بى محابا فرومى ريزد
آرى او را، بزرگترين دروغگو يافتم
حركاتش چون بدمعاش
حرفهايش چون بدمست
جنگش با آزاديخواهان
جنگ با تروريزم!
ادامه اشغال ميهنم:
براى جلوگيرى از عودت تروريزم!
آتش برتظاهرات مسالمت آميز
آتش بر هوتل، بر محل خبرنگاران
بخاطر دفاع از خود
هجوم بر عراق
و حمله بر هر زمين ديگرى
بدليل دفع خطر احتمالى
و نابودى سلاح كشتار جمعى
آنچه نه بعد از اشغال همه عراق يافت
و نه در اثناى عبور از خط سرخ بكار رفت
ولى او حتماً آن را مى يابد!!
*****
بمبارد بر مساجد
در اثناى نماز
بمبارد بر روستاها
در اثناى مراسم عروسى
براى كشتن يك دشمن
ده ها هزار كشته و زخمى
سى هزار بم و راكت
براى تعقيب 55 مجرم
25هزار مقتول و مجروح
براى دستگيرى نافرجام دو رهبر
و اينها همه براى "آزادى" و "ديموكراسى"!!
خون ده ها هزار انسان بى گناه
بهاى اين آزادى
گفتند: آزادى و ديموكراسى پدرت به كويت؟
يا ديموكراسى كرزى؟
و يا ديموكراسى حليفت به امارات و اردن و سعودى!؟
و يا ديموكراسى سلفت به مستعمرات افريقايى و آسيايى؟!
ولى اينجا ارمغان شان ديموكراسى جديديست
از نوع ديموكراسى هاى قرن نوزده
آنچه استادش بريتانيا، به مستعمراتش هديه مى كرد
ديموكراسى پال بريمر و جى گارنر!!
*****
مى گفت: عراقى ها منتظر آزادى بخش ها اند
اكليل گل در دست، آماده استقبال
و چون جاده ها را خالى يافت
و در دو كناره آن
در هر وجب تل كشته ها
گفت: ترس از ديكتاتور
و بعد از سقوط ديكتاتور نيز
در انتظار نافرجام گل برگها ماند
و چون خيابانها را مملو از مردم خشمگين يافت
آتش گشود
در جواب نعره هاى نفرت انگيز ناسپاسها
كه نه آزادى و ديموكراسى را پاس مى گذارند
و نه به استقبال آزادى بخش ها مى روند
****
پس از اين همه؛ فاتح شد
فاتح ويرانه ها
به بهاى نفرين وارثين آن ها
و شاهد غارتى به بزرگى تجاوز خود
به بزرگى تمامى غارتهاى تاريخ
پرسيدند: چرا؟
چهره عبوس كرد و گفت:
عاديست! تركيز بر آن ممنوع!
چون اين نشانه آزاديست!
چون اين نشانه خشم آزاد شده هاست!
در برابر ديكتاتور فقيد!
نه عكس العمل شان عليه ديكتاتور فاتح!
براى فاتح ادامه جنگ تا تصرف همه شهرها، مهم
و سركوبى دشمن در هر جا، اولويت
نه جلوگيرى از غارت
و نه تأمين امنيت
مگر كافى نيست كه تمامى چاه هاى نفت مصئون اند؟!
آرى چنين است منطق هر فاتح اثناى جنگ
و شكست خورده مابعد جنگ
در افغانستان نيز پيروزى در جنگ را جشن گرفت
و پس از سال ونيم گفت: جنگ ادامه دارد
و به نخستين خواست دشمن تن داد
خروج نيروها از سعودى
نخستين مطالبه اسامه!
ازکتاب «شعر وعرفان درمحک قران» نوشتهء انجنير حکمتيار رهبرحزب اسلامی افغانستان
وروستي