جوانی در این دنیا خدمتی کرد
با خدمتی دوستانی را آورده است به وجد
صفحه ساخت در انترنت، فقط
تا دوستان کنند از آن صفحه استفاده با چت
در اول، این صفحه بود برای دوستی؛
درس خواندن، شریک ساختن و خرسندی
اما آهسته آهسته کرد تغییر
با آمدن و یک جا شدن تعداد بی کثیر
همه شدند مشغول از صبح تا غروب
در دل ها جا پیدا کرد، شد خیلی مرغوب
ما هم شدیم در این صفحه یک جا
تا نمانیم از قافله ی دوستی تنها
بعد از چندی صفحه شد تجارتی
حسادت ها شروع شدند، دوستی ها رقابتی
یکی آمد نوشت شعر و چندی
از آن دیگری در مقابل، اندرز و پندی
اندرز ها تبدیل شدند به جنگ ها
همدیگر را زدند به سنگ ها
دوستی ها تبدیل شدند به دشمنی
دشمن ها بودند چند، نه یکی
دوستی ها شدند چند تا
منظور بود یافتن اندرون و رازها
اگر کسی کرد عکسی شی یر
شی یر کردنش شد در دنیا خبر
شی یر کردند تا بسوزانند دلی
آن دل شکسته ها شروع کردند به کار دیگر
این سلسله ی دل شکستن داشت ادامه
نی یک روز و دو روز، بل سالانه
خدایا! کی باشد بیاید آن روز ها،
خاتمه یابد دشمنی، شروع شود حیات دوستانه
وروستي