بمناسبت وفات خانم نانسی دوپری، مورخ مشهور امریکایی خیر خواه وخدمتگار صمیمی وصادق افغانستان

خانم نانسی هاچ دوپری به اثربیماری های زیاد درشفاخانۀ(امیری) درکابل بستر بود وبتاریخ دوشنبه 10 سپتامبر2017 (وقت کلفورنیا) بسن 90 سالگی جهان فانی راوداع گفت – خانم نانسی دوپری که تداوی واستراحت بیشتر درامریکا برایش میسر بود، اما کابل را آنقدر دوست داشت که همانجا جان بجان آفرین سپرد. ازجملۀ زعمای حکومت کابل تنها داکترعبدالله با اظهار تاسف ازمرگ خانم دوپری علاوه کرد که" افغانها ارزش واحترام خدمات چندین دهۀ اورامیدانند."
یکتن از نویسندگان نامدار کابل، محترم آقای محمدمصطفی بیدار نیز درمرثیه و پیام خود گفت که خانم نانسی هاچ دوپری تمام حیات خودرا درخدمت بشریت و در بیداری و تعلیم وتربیت درافغانستان سپری نموده بود...او همه مساعی خود را وقف خدمت درافغانستان کرد- ملت افغان ازخدمات اوتقدیر وتحسین نموده و نام وخاطرات اورا جاودان گرامی خواهد داشت.
خانم نانسی دوپری هنگامیکه حکومت امریکاپکت نظامی (سنتو) را درپاکستان ایجاد کرد، باشوهرخود ( پروفیسرلیوی دوپری) باراول برای شناخت امکانات ومعضلات این منطقه درسال 1950 به پاکستان آمد- امریکا درآنزمان این منطقه راازنزدیک نمی شتاخت، انگلیسها امریکاراباری دادند تاخط دفاعی خودرا بمقابل اتحادشوروی در پاکستان ایجاد کند،چونکه جنرالان انگلیس وپاکستان جنرالان ودپلوماتهای امریکا را باراول به معبرهاوسنگرهای خیبر وبولان آشنا ساخته بودند –امریکا یک تیم قوی دانشمندان خودرابرای مطالعۀ این منطقه به پاکستان اعزام کرده بودکه پروفیسرلیوی دوپری وخانمش نانسی جزء همان گروب بودند. امااین دونفرکه هردو متخصص درهنرشناسی وباستان شناسی بودند، نه تنها به تحقیق واقعبینانۀ اوضاع منطقه مصروف شدند، بلکه به افغانستان بیشتر علاقه وانس گرفتند چنانچه درسال 1962 که پروفیسرلیوی دوپری بحیث مستشاردرسفارت امریکادرکابل مقررشده بود، خانم نانسی نیزمطالعات اختصاصی خودرا بالای افغانستان درهمین شهر شروع کرده بود. لیوی دوپری ونانسی دوپری هردو درراپو رهای خاصی که ازکابل به واشنگتن ارسال کرده بودند، اشغال افغانستان را توسط شوروی بتکرار پیش بینی نموده بودند.
بعدازاشغال افغانستان توسط قشون سرخ در دسامبر1989، این جفت علاقمند به افغانستان از امریکا به پشاور آمدند ونه تنها به تنظیم های پشاوری درامورسیاسی ونظامی معلومات ومشوره میدادند، بلکه پروفیسر لیوی دوپری اولین (مرکزمعلومات افغانستان) را در سال 1367هش درپشاورتاسیس کرد- درهمین شهر درسال 1987این قلم ازین مرکز دیده کرده و با پروفیسر لیوی ونانسی دوپری دوسه بار دیدار وصحبت داشته است- دریکی ازآن صحبتها خانم نانسی دوپری ازنقدیکه بالای دوجلدتاریخ موهن لال ( زندگی امیردوست محمد خان امیرکابل) نوشته بود بمن خبردادوگفت نقدمذکور درطبع دوم آن اثرچاپ شده ودرکتابخانه های لاهورمیسرمیباشد، امابرگشت من درآنوقت ازلاهور به دهلی طوری صورت گرفت که فرصت خریداری آن دوجلد درلاهورمیسرنگردید. خانم نانسی فقید بعدازوفات شوهرش دوباره به پشاور آمد و درهمان (مرکزمعلومات افغانستان) مصروف کاربود- بعدازتاسیس یک حکومت افغانی درکابل چندین باربه کابل رفت ودرمدت زاید ازده سال اخیرمقیم کابل شده، پیوسته مصروف مطالعات افغانستان بوده وبا موسسات اکادمیک همکاری نزدیک داشته است. علاوتا طرح یک ساختمان جدید بامودل قدیمی ، کاملا ازخشت سنگی رابرای اعمار یک مزکزجدید درمحوطۀ پوهنتون کابل پیشنهادکردکه موردقبول حکومت قرارگرفت واین تعمیرزیبا بمصرف 2 دولت افغانستان تکمیل شد که خانم نانسی فقید همان (مرکزمعلومات افغانستان) را در سال 1392 هش ازپشاور بکابل انتقال داد وتا قبل ازبستر شدن درشفاخانه، خودش درین مرکز برای نظم وترتیب وتکثیر معلومات درهمین مرکز همکاری میکرد. درین مرکز فعلا درحدود صدهزار سند(ازکتاب گرفته تاجراید، مجلات وتصاویر) مربوط به گذشته وحال افغانستان به زبان های پشتو، دری و انگلیسی بدسترس علاقمندان و مراجعین قرارگرفته، این مرکز تاکنون درحدود 227 کتابخانه را در 23 ولایت تاسیس کرده وهدف وآرمان از تاسیس این مرکزانتشار وتکثیر معلومات درهمه موسساتاکادمیک وبخصوص درشعبات مختلف پوهنتون کابل میباشد. به اینوسیله احتراما به اطلاع ریاست محترم پوهنتون کابل و کتابخانۀ پوهنتون و (مرکز معلوماتافغانستان) میرسانم که حاضرم کتابخانۀ بسیار غنی خودرا که حداقل 500 نسخۀ نایاب ، اکثر آثار نایاب بزبان دری، دارد، بشما اهدا کنم، اما توان پرداخت مصارف انتقال آنرا به افغانستان ندارم، ولی مصارف بسته بندی آنرا خودم خواهم پرداخت. اگرریاست محترم پوهنتون کابل با سفارت امریکا درکابل تماس بگیرند که در طیارات نظامی خالی این صندوقهای کاغذی را بردارند، با آنها نیز کمک خواهم کرد.
ازنقد بسیار دقیق و آموزندۀ خانم نانسی فقید بالای دوجلد تاریخ (موهن لال) یادآورشدم ولازم تذکرمیدانم که هدف خانمنانسی فقید ازین نقد دوباره زنده ساختن تاریخ موهن لال بود که در1846 م درلندن طبع شده وحکومت های افغانستانطرفدار ورود این کتاب یاترجمۀ آن بزبان های افغانستان نبودند، بنابران تازمانیکه این قلم این دوجلد تاریخ را در سال2003 و2006 م ترجمه نمود، درتمام افغانستان این تاریخ بسیار مهم را بیشتر از 15 نفر نخوانده بودند- مرحومین غبار ورشتیا درآثار شان ازتاریخ موهن لال بسیار استفاده کرده و70% ماخذ تاریخ رشتیا"افغانستان در قرن نزدهم" مقتبس از تاریخ موهن لال میباشد، زیرا اثرمستندتردیگری ازواقغات سه جنگ انگلیس درافغانستان، غیرازقلم موهن لال در آن وقت نوشته نشده بود. خانم نانسی فقید همیشه در بیانات خودبطورعریان بمردم افغانستان میگفت که"مردم این کشور وسرزمین ازتاریخ خودخبرندارند وبه اولاداین کشور تاریخ واقعی آن تدریس نشده، بنابرآن پروسۀ ملت سازی در افغانستان تاهنوز ایجاد نشده است..."خانم نانسی فقید درسال 1978 چندتاجروموسسه را درپاکستان تشویق کرده تا دوجلد تاریخ موهن لال را بعدااز 150 سال باردوم تجدید طبع کنند، وخودش وظیفۀ مهم نقد همه جانبۀ این تاریخ یک هزارصفحه ای را در 23 صفحه به دوش گرفت، که درحقیقت همین نقد بسیاردقیق وآموزندۀ خانم نانسی فقید تاریخ موهن لال را دوباره زنده ساخت. درین نقد که در آغاز جلداول کاملابزبان دری ترجمه شده نکات بسیار مهم وجود دارد و از انجمله دو نکته را اقتباس میکنم:
یکی اینکه :" غرور وحماقت انگلیسهارا درتصمیم مهم شان مورد تمسخر وانتقاد قرارمیدهد که بدون مطالعه، سنجش وتدقیق لازم، شاه شجاع را با لشکر 40 هزارنفری بکابل بردند؛ درحالیکه قبلا فقط سه نفرمامور انگلیس باتغییرلباس وهویت بکابل رفته وباامیردوست محمدخان ملاقات کرده، ولی شرایط حکومت خود را بالای امیر تحمیل نتوانسته وناکام برگشته بودند- اینها عبارت بودند از: یک تورن 33 ساله (برنس)، یک ترجمان هندی 26 ساله (موهن لال) و یک بلوکمشر 28 ساله."
دیگر اینکه ارزیابی موهن لال را ازکرکتر امیردوست محمدخان می ستاید که گفته است :" امیر را درارتباط بیک خصلت او مردم دوست دارند : هرمردی که تقاضای عدالت وداد خواهی داشته باشد، امیررا در راه عام ایستاده وداد خواهی میتواند..."آنگاه خانم نانسی دوپری خودش می پرسد: اما امروز، زاید از یکصد سال بعدتر، شاید بعضی اوقات این سوال رابشنویم که : "آیا دوست محمد مرده است که هیچ عدالتی درکشور او وجود ندارد ؟؟؟"ختم نقد خانم نانسی دوپری فقید.3
ازبارگاه رب العزت(ج) پوزش و اجازه میخواهم تقاضا نمایم که به پاس خدمات صادقانۀ خانم نانسی دوپری برای ملت مومن افغانستان، خالق لایزال این زن را درقطار بخشندگان شامل سازند.
امروز ازوفات دوشخصیت دانشمند وخدمتگارافغانستان خبرشدم :
مرحوم مغفور استاد سعدالدین شپون ، نویسنده وشاعرکه عمردرازی برای رشد وانکشاف فرهنگ زیان پشتو خدمت کرده ، آثار زیادی بجا گذاشته است، دراثر بیماری قلبی در یک شفاخانه در ویرجینیا برحمت حق پیوسته است – آن مرحوم دوست دیرین من ونیزهمکارقلمی مجلۀ آئینه افغانستان بود ومقالات زیاد او درآن مجله نشر شده است –مرحومشپون صاحب اگرچه یک عضو برجستۀ حزب اصلی (افغان ملت) بودند ودرجملۀ روساء و وزعمای آن حزب مقام ارجمند داشتند، اما در صحبت های خود با من همیشه از خودخواهی ها ونابسامانی ها دربقایای آن حزب شکایت داشتند. فقدان شان ضایعه ای برای فرهنگ وزبان پشتو میباشد. به اعضای محترم خانوادۀ شپون صاحب و دوستان شان عرض تسلیت میرسانم- ازخداوندمتعال بهشت برین راماوای شان میخواهم- انا لله وانا الیه راجعون – سیدخلیل الله هاشمیان
مرحوم مغفور محمد عمرخان صدیقی، ازمعاریف ولایت دانش پرور هرات، دراثرمریضی طویل المدت در شهر سان هوزۀ – کلفورنیا بتاریخ 10 سپتامبر برحمت حق پیوسته است – مرحوم صدیقی ازتحصیل یافته های افغانستان دررشتۀ تنظیم کتابخانه ها بود وسالیان درازی در وزارت مطبوعات(بعدا اطلاعات وفرهنگ) تا رتبۀ ریاست کارکرده وچند سالی هم رئیس کتابخانه ملی درکابل بودند. ادیب و ادب پرور وشاعر ونویسندۀ توانا درزبان دری وهمکار همیشگی مجلۀ آئینه افغانستان وهم دوست صمیمی ومحترم هاشمیان بودند. فقدان شان ضایعه ای برای فرهنگ وزبان دری میباشد. به اعضای محترم خانواده و دوستان شان عرض تسلیت میرسانم- انا لله و انا الیه راجعون –سیدخلیل الله هاشمیان شاعرشیوابیان، جناب آقای عبدالعلی نوراحراری که وطندار هراتی وازدوستان بسیار نزدیک وصمیمی مرحوم صدیقی صاحب میباشند، بمناسبت وفات دوست معتززومحترم خودمرثیه ای فرستاده اند که آن را یکجا میخوانیم:
دریغـا کاروان رفتگان بر ما نمایان شد ++++ حـواس خاطر ارباب دانش بس پریشان شد
چـراغ محفل شعـر و ادب خامـوش می بینم ++++ شگفتا بلبل شوریده طبعم عـزا خوان شد
بزرگی از بزرگان هری با مخزن دانش ++++ چوگوهرازصدف بیرون شد ودرخاک پنهان شد
کسی کو با کتاب وبا قلم بودی سر وکارش ++++ کتبخانه به نام نامیش موسوم وعنوان شد
ندای ارجعی راچون شنید استاد صدیقی ++++ به جانان جان سپرد و رهسپار عالم جان شد
انعکاساتِ تجلیلِ هفتۀ خردوانی درمطبوعات جهان

خانم نانسی دوپری دربارۀ پالیسی تباه کن حکومت (جارج.دبلیو. بوش) که یک قوم افغان را از راه رشوت وجوالهای دالرمسلح و مقتدر ساخته وتوسط آن قوم دیگررا تباه وناتوان کرده و عواقب این پالیسی را در یک جامعۀ دارای فرهنگ انتقامگیری، درمقالات متعدد نوشته وایجاد موسسۀ (شورای نظار) را به مارهای زهرداری تشبیه کرده که گاه و ناگاه درخیابان وسرک به عابرین حمله خواهندکرد. تصویر یک چنین صحنه بتاریخ 18 سنبله یکباردیگر درشهر کابل دیده شد. مطبوعات اروپا وجرمنی نیزدربارۀ این صحنۀ وحشت تبصره ها داشتند. ازآنجمله نیویارک تایمراین روز 4 را"تجدید سالانۀ جنگ داخلی"خوانده، یک راپورترنوشت که"یک روزپرازوحشت بود"دیگری نوشت که"یاغیانمسعود منصبداران پولیس را به مشت ولغت میزدند وازعبوریک موترامبولانس ممانعت کردند"سومی این روز را"نمایش ماشیندارو تفنگپه وفیرهای هوایی خواند..." تصاویرزیادی ازین صحنه هادرجراید امریکا چاپ شده تادونالدترامپ ببیند وبفهمد که باچه وحشیانی گیرمانده است. ازجملۀ افغانهایکی نوشت که"اینها همه ساله ازمسعود یک پیغمبرجدید میسازند" دیگری آنرا"روزی که نفرت میزاید"خواند- درامریکا محترمه خانم ملالی موسی نظام چگونگی واقعیت بسیار مهم حادثۀ قتل احمدشاه مسعود رابطور مستند واززبان مسعودخلیلی که در همان اطاق بود چنین افشا کرده است:
"وضع اطاق دراثر سانحه ، بکلی درهم وبرهم شده واشیای داخل آن کاملا سوخته است، مگربقدرت خداوندبصورت معجزه آسا کمره ای که باید انفجارنموده باشد(!) جان سالم بدربرده و با سه پایۀ خودبه زمین پرتاب گردیده وصرف
"دریچه"آن جداشده است. آقای مسعودخلیلی تشریح میدهدکه :" چیزی ازخارج با شعاع آبی رنگ به سرعت داخل اطاقی گردید که وی با احمدشاه مسعود وعکاس وخبرنگار عربی وعده ای دیگرآنجا اجتماع نموده بودند، وگویا همان"شی"اسباب قتل وویرانی گردید، نه کمرۀ عکاسی که" اگر" انفجارهم مینمود، نه سرعت زیادی میداشت ونه شعاع آبی رنگی را که یک راکت تولید میکند، به وجو.د می آورد..." مشاهدت فوق مسعودخلیلی شش سال بعد ازقتل احمدشاه مسعود دریک ویدیو باخبرنگارفرانسوی در(یوتیوب) نشرگردید و به زبانهای انگلیسی وفرانسوی هم ترجمه شده، وتوام باعکس های داخل صحنۀ اطاق منتشر گردیده است. ازمشاهدات وبیانات مسعود خلیلی میتوان باورکردکه کمرۀ متهم به انفلجار بطورسالم بروی اطاق افتاده و یک راکت دارای شعاع آبی رنگ ازراه کلکین داخل اطاق و قتل احمد شاه مسعود شده است. شواهد بعدی، خصوصا قتل خبرنگارعرب توسط نمایتدۀ قسیم فهیم، بیانگراین واقعیت است که راکت به امرقسیم فهیم فیرشده خواهد بود. قتل احمدشاه مسعودتوسط یاران شامل حلقۀ او درمقالۀ دیگری بقلم محترم حمیدانوری نیزتائید شده است. اوازقول یکی از(مسعودپرستان) موسوم به( رزاق مامون) که یک ویبسایت شخصی هم دارد، وهمیشه صفات ومقام احمدشاه مسعود را بالاترازیک پیغمبر پندانده است، نقل قول کرده که"رزاق مامون تائید میکندکه احمدشاه مسعود توسط"یاران خاین” اش ترور شده است و درجای دیگررزاق مامون نوشته که :"احمد شاه مسعود به این نتیجه رسیده بود که حمله {بالای او} از داخل به کمک یاران خاین انجام خواهد گرفت وچنین هم شد."همین مطلب، یعنی داشتن“یاران خاین” را آقای حمید انوری ده سال قبل در سنه 2007 در مقاله ای بعنوان“آخرین روز مسعود” نیز مطرح ساخته بود.
یک هموطن دیگر بنام احمد ازشهرسدنی“ قانون لچکی افغانستان” را تدوین ودرکلکین نظریابی ویبساست افغان-جرمن نشرکرده که بنوع خودیک ابتکاراست. بقول او این قانون بتاریخ 18 سنبله 1994، یعنی در در دورۀ حکومت خوجه ئین ربانی، تصویب و نافذگردیده بود، وازجملۀ موادمختلف آن پنج مادۀ آنرا که در تشخمیص ماهیت این قانون کمک میکند، ذیلا عینا اقتباس میکنیم:
““ 1 ) هدف ازین قانون ،عزاداری یکی از رهبران شهید سیاسی کشور افغانستان میباشد.
2) سن عزاداران بین 16 و35 میباشد.
4) هنگام لچکی باکاروان عزاداران دیگردرحرکت باشد واز کون به بالا از شیشۀ موتر بیرون باشد، داشتن تفنگچه شرط اصلی نیست، اما فضیلت خاص د ارد.
5) حداقل پنج عکس یکی از رهبران شهیدسیاسی افغانستان رادراطراف خود وموتر نصب کرده باشد. 5
6) موترهای حامل لچک ها، هرگاه بهنگام نمایش لچکی، طفل، زن ومرد، را زیرعراده هلاک سازند، قابل بازخواست نمیباشد. ““
آنچه درین قانون بکارت دارد، دونکته است: یکی“شهید سیاسی” و دیگری“قانون لچکی”.خانم نانسی دوپری فقید که چندماه چوانتر ازمن بود، بخالق خود جان سپرده، شایدمن هم تا سال آینده که مواد“قانون لچکی” باردیگر درعمل تطبیق خواهدشد، زنده نباشم، که در آنصورت این مقاله را لطفا تجدید چاپ کنید.

باعرض احترام – سیدخلیل الله هاشمیان –