تحلیل کتیبۀ سرخ کوتل بغلان به ارتباط قدامت وهمزیستی مشترک زبانهای افغانستان

25 جنوری 2018
 
تائید وتقدیرمراکزعلمی وزبانشناسی جهان از تدقیق، تحقیق وتحلیل مرحوم پوهاندحبیبی ورسالۀ او
درمقالۀ مورخ 30 نوامبر  2017ازین قلم تحت عنوان "قد امت زبانهای دری وپشتو بیشتر از 5000 سال است" نوشته بودم که بعضی هموطنان مابتاریخ وقدامت 5000 سالۀ موجودیت پشتونها درمنطقه ای که افغانستان نامیده میشود، تمکین نمیکنند، وعدۀ دیگر، بشمول آقای محمداعظم رهنورد زریاب، به اساس تعصب، دورۀ ماقبل ازکوشانیان را اسطوره میخواند. آقای زریاب در سال 1953م که مرحوم پوهاند حبیبی رسالۀ خورا بالای کتیبۀ بغلان منتشرساخت ، شاید متعلم مکتب بوده وبعداز آن نیز تا امروز آن رساله رانخوانده که اینطور نابخردانه درزمینه اظهار نظرکرده است. این موضوع محتاج تحقیق مزید ودقیق میباشد که بایست توسط مجمع زبانشناسان افغانستان صورت میگرفت، اما چنین بنظرمیرسد که زبانشناسان افغان یاعلاقمندی برای تدقیق و تحقیق مزید بالای این موضوع ندارند ویا اینکه مطرح ساختن این موضوع را درحال حاضرلازم نمی بینند، ولی متن کتیبۀ بغلان خودش سندیست که از زاویۀ علوم باستان شناسی و زبانشناسی واقعیت های زمان خود را دربردارد. بنابرآن  این قلم لازم د انسته این موضوع رابا اسناد ثقه وقبول شده یکباردیگر مطرح میسازد تاازیکطرف ازرسالتی که بحیث یک زبانشناس افغان به او متوجه میباشد سبکدوش شود، وازجانب دیگرزمینۀ تحقیق بیشتر رابرای اهل خبرۀ افغان آسانتر ساخته باشد.
مرحوم پوهاندعبدالحی حبیبی بعدازآنکه هیات باستان شناسی فرانسوی تحت رهبری(موسیو شلوم برژه) درسالهای 3/1952 کارهای حفریات رادر سرخ کوتل بغلان تمام کرده وخواندن خود را از متن کتیبۀ سرخ کوتل منتشرساختند، حبیبی بااحاطه وصلاحیتی که درزبانهای دری/فارسی/پشتو وسایر زبانهای منطقه ومتون ادبی آنها داشتند متن کتیبۀ مذکور راتحت تدقیق ومطالعه قرارداده ورسالۀ خودرا بضخامت 157 صفحه تحت عنوان " تحلیل کتیبۀ سرخ کوتل بغلان" منتشرساختند، ونه تنها اشتباهاتی راکه توسط فرانسویها، بخاطر عدم آشنایی با زبانهای منطقه، رخ داده بود، تصحیح نمودند، بلکه درمورد هرکلمۀ شامل درکتیبه توضیحات بسیار بیشتری ازمتون ادبی قدیم نیزارائه نمودند- رسالۀ پوهاند جبیبی به السته آنگلیسی، فرانسوی،جرمنی واردو(هندی) ترجمه شد ومورد قبول همه محافل علمی جهان قرارگرفت. اینک بارتباط این مبحث اقتباساتی مهم ازمتن این رساله انتخاب شده تا خوانندۀ افغان را به اهمیت کتیبۀ سرخ کوتل وتحلیل کلمات آن بیشتر آشنا سازد- خواندن دقیق اقتباسات ذیل که هرکدام آن بریک موضوع مهم روشنی انداخته ، سفارش میشود:
"آتشگاه سرخ کوتل (بغلان) نخستین معبد آئین آتش پرستی است که در افغانستان کشف گردیده ودانشمندان از ملاحظۀ آثارآن چنین نتیجه گرفته اند: که ممیزات فرهنگی وهنری وادبی خاص افغانستان را درعصرکوشانیان نمایندگی میکند و زبان کتیبۀ مکشوفۀ آن هم یک زبان داخلی ومحلی است."(ص4)
"تاکنون ماسند کهنتری ازعصورقبل الاسلام دربارۀ زبانی که مادرزبان دری فارسی باشد دردست نداشتیم، ولی درقرونی که زبان پهلوی جنوبی درپارس وپهلوی شمالی در ماورالنهر تا ختن وتورفان پهن شده بود و زبان دربار وادب وعلم دربار ساسانی بود، درخراسان ودامنه های هندوکش تاولایت گندهاردردربار کوشانیان وملوک محلی افغانستان مانند هفتالیان، زبانی موجود بود که آنرا مادر زبان دری وفارسی کنونی افغانستان گفته میتوانیم، وقدیمتری اثراین زبان اینک درکتیبۀ سرخ کوتل بغلان بدست آمده است، که بقرون دوم میلادی تعلق میگیرد ورسم الخط آن یونانی شکسته است." (ص 7).
" این زبان تخاری یا کوشانی را چنانچه درقسمت تحلیل کلمات آن می بینید، بازبان کنونی فارسی افغانستان وزبان دری ونیز با زبان پشتو روابط محکمی است، و اغلب کلمات وتراکیب وحتی افعال آن با پشتومشترکند، ولی آنرا نمیتوان پشتو شمرد، بلکه شکل قدیم همین فارسی کنونی افغانستان است. وضمنا ریشه های کلمات آنرادرپارسی باستانی وپهلوی وسغدی وختنی ولهجه های دیگر افغانستان نیز توان یافت... ولی قرائت صحیح و دقیق کلمات این کتیبه وتجزیۀ الفاظ آن از روی فواصل(0) که در رسم الخط مراعات شده، واضح ساخت که این زبان ازپشتو به فارسی افغانستان نزدیکتراست، وبنابرین در بارۀ زبان کوشانی واین کتیبه دواحتمال موجود است:  
(1) ممکن است که این زبان به اصطلاح فیلالوژی، زبان یک                                                                      کلان باشد، یعنی سرزمینی که در آن دو زبان یا دو لهجه به همدیگرمی آمیزند، واحیانا یک لهجه ( I – SO –GLASS (                                                                                                           یا زبان مشترکی را از دو یا چند زبان تشکیل میدهند." (ص 7). آیزوگلاس یک اصطلاح زبانشناسی است بمعنی زبانهای دارای  کلمات ومفاهیم مخلوط ومشترک که دریک منطقه وجودداشته وبمرور زمان تغییرشکل داده است(هاشمیان).
"امکان دارد که پکهت های قدیم آریایی نژاد ویدی واوستایی درجنوب هندوکش با زبان خود پشتو را نیزوجودداشته اند، ودر شمال هندوکش هم مرد م آریایی نژاد بودند که بزبان دیگری (سلف فارسی) گپ میزدند. و این دو زبان درنتیجۀ رابطات وپیوند های اجتماعی واقتصادی ومحیطی  باهم مخلوط گشته ودر"آیزوگلاسی" مانند دامنۀ های هندوکش و ولایت تخارستان، همین زبان کوشانی کتیبۀ مانحن فیها را بوجود آورده باشند، که دارای عناصرهردو زبان است."
(2) اما احتمال دوم اینست که زبان کوشانی بصورتی که در کتیبه دیده میشود پیش از تشکیل وپیدایش پشتو ودری (فارسی) درین مملکت زبان دربار ونوشته وادب بود(حدودقرن دوم میلادی) که درمدت چهار قرن بعدازآن تا اوایل اسلام دوزبان دری وپشتو بهمان قرون نخستین اسلامی میرسند. اگراین احتمال ثانی را قبول کنیم باید زبان این کتیبه را مادر پشتو ودری بشماریم که درین دورتحول، مدت چهار قرن برای انشعاب کلی زبان پشتو از یک مبد اء، مدتی اندک خواهد بود، وبنابرآن این احتمال هم مورد تامل است." (ص8).
"اکنون که کتیبۀ مکشوفۀ بغلان را می بینیم، اعتراف میکنیم که زبان فارسی کنونی از پهلوی منشعب نشده، بلکه درمدت 1800  تا  2000 سال پیش ازین درتخارستان تاریخی زبان تکلم وتحریروادب ودربار بوده که اینک 25 سطر کتیبۀ آنرا درحدود 160 لفظ بهمان شکل قدیم وعناصر کهن تاریخی دردست داریم وبنابران کشف این کتیبۀ گرانبها تحولی  رادرعالم زبانشناسی و تاریخ اد بیات افغانستان بوجود می آورد وعقاید کهنه را متزلزل میگرداند."(ص 9).
"چون مااززبان پشتو نیز نمونه هایی مربوط به قرون نخستین اسلامی دردست داریم، بایدبرهمین اساسی که برای تحول زبان دری قبول کردیم، زبان پشتورا هم قرنها قبل ازدورۀ اسلام موجود بدانیم، که دراوایل عصر اسلامی به این درجۀ صلابت وپختگی رسیده باشد که در آن اشعار خوب ومتینی گفته شود.  ازین ملاحظات باید نتیجه گیری شود که زبان پشتو اززبان کوشانی نزائیده، بلکه موازی آن درکوهساران پشتونخواموجودبوده، واین هردوزبان افغانی عینا مانند امروزمقارن ومعاصر یکدیگر در یک کشور ویک ومحیط تکلم میشدند وآثاری را دریکدیگر گذاشته اند، که اکنون در درین کتیبه برخی از عناصر وکلمات وحتی افعال زبان پشتو دیده میشوند، که شایدزبان کوشانی ازپشتو گرفته ویا پشتو اززبان کوشانی متاثرشده باشد –و یک مثال زندۀ این تاثیر وتاثر درفارسی کنونی وپشتوی افغانستان دیده میشود، که کلمات یکدیگر راحل و مزج نموده اند، و اصطلاحات و کلماتی در فارسی افغانی بوجود آمده که فار سی زبانان کشور فارس آنرا نمی دانند." (ص 11).
مرحوم پوهاند حبیبی با مشاهدۀ تغییرات درساختمان کلمات کتیبۀ کوشانی(مثلا وضع فاعلی وحال، وضع فاعلی و ماضی، وضع اضافی، وضع مِلکی وغیره) که این تغییرات درهرزبان واقع میشود، به این نتیجه رسیده است که:" گویا زبان کوشانی شباهت تام گرامری با زبان پشتو  داشته است که {چنین تغییرات} در فارسی کنو نی بنظر نمی آید ."(ص29). " تراکیب توصیفی: درزبان کوشانی عموما بر سیاق پشتو اند که اول صفت وبعد ازآن موصوف است."(ص 30).
” از مطالعۀ این کتیبۀ ز بان کوشانی نتیجه میگیریم که ما در زبان فارسی کنونی درافغانستان از اوایل عهد میلادی  موجود بوده وزبان فارسی از پهلوی نزائیده، بلکه درمحیط افغانستان به مروردهور ازشکل قدیم کوشانی به قیافت کنونی تحول نموده است، و ضمنا باید گفت که زبان پشتو هم شاید در آن ازمنه عینا مانند عصرکنونی درکوهسارهای افغانستان گفته میشد، زیرا تاثیر وتاثر پشتو وکوشانی درتحلیل کلمات ظاهر است." (ص 36).
کتیبۀ سرخ کوتل بغلان با ترجمۀ فارسی آن عینا ازصفحۀ157/155رسالۀ پوهاند حبیبی  :  
متن کوشانی کتیبه با این علامه @ نشانی شده است :
اِید مالیزم کنیشکوو اَنـِنـد بَگ لَنگ  @   
اینست مادژ کانیشکای بهرور: بغلان
سِیـِدی بَـگ شا کَنِیشکی  نامُو بَرک کِرد   @
که آنرا شاه بزرگ کانیشکای نامور کرد(ساخت)
تادِی اوکِید فُوُردَمس مالِیز فُرو گِرد   @
روزی شد فورا (این) مادژ تمام کرده شد
تادِیی مَندَر آب نِیست اُوخوُت، اَسِید مالیز  @
تاکه (ازین) مندر(معبد) آب نیست شد، چنین (این) مادژ
آب آبگ ستاد.  اُود کَلد اَس  لرُو هُومِنَین یِ   @
بی آب ایستاد (شد). وچون از رب النوع نیکوی مقدس
اِیر ستاد، تادیِ بَگیِیَس یِ نوشالم فروخور تِیند   @
آتش ایستاد، پس خدا پرستان نوشاد فرارفتند
تاد آب لرافُو اَسِتیند، آب اَندِیز  @
چون جویهای آب ایستادند(خشک شدند) آب اندک شد
اُوت مالیز پیدُو رِیگد. تا کَلد نُوکونزُوک یِ   @
و مادژ پدرود گشت تا که نُوکونزوک
کَرَل رنگ یِ  فِری یِ  خَودیِ وگ، کِید فِری استار  @
کنارنگ فرا خدای که فرستارِ
آب شای بَگ پوهریِ لُویخ بُو سَر یِ شِیندوگرگ  @
آب شاه فغفور لویک بو سرِ شیزوگرگ
یِ اَلُو شال ، کید فَرو وِیسپ انوُ مُواد برگان !  @
شادروان که همواره نامور باد !
دُ سُوگد مَنک، پید یِ اِیوگ اُو دو هِیرس  @
با آراء مُهیا، به سی ویکم (سال)
خشون، نیسان ماه مال، اکادوَان بَگ لَنگ  @
سلطنت،  نیسان ماه هنگام، آمد (به) بغلان
تاد یِی مالیز پوروَکَت، تاد یِی  اِ یِی ساد کَند  @
و این مادز(مادژ) راپرورید، تا که یک چاه کَند
اوت یِی آب اُوز وُست، اُوت یِی پِید اَسَنگی اِتهه  @
و از آن آب برآورد، و آن را به تهداب سنگی  
اَویِ لیرد. اَتَن آب مالیز فرو کَرَن ، آب مَگاو یِی  @
قایم کرد. چنین آب مادز پوره شد، آب نکاهید
اود کَلدَن  اَس لرو هو مِینَن یِ ایر بُویِی، بَادَن  @
و چون رب النوع نیکوی مقدس  آتش باشد، پس
یِ بگییس یِ نو شالم مافروُ خُوشوند یِی. اُوتَن  @‌
خدا پرستان نوشاد فرا نخواهند رفت. و
مالیز ماپید وُ رِیخس یِی ، اُوت یِی  اَسَسکوم ساد  @
مادژ بدرود نخواهد شد، چون آن چاه خام را
اخشت رِیگ کِرد ، اَلبَرگ  اُستادُ و اِتهُوات. پدین  @
خشت ریز کرد، ..... دور  ایستاده شد. بدین
سادپدین اخشت ریگ هَروهگ مالیز خُوهر پورووت.  @
چاه (و) بدین خشت ریز همه مادژ خوب پرورده شد.
اوت اِیِی  م  ساد اُود مَشت خِرگو مَن کِرد.  @
و یک چاه و صحن بزرگ کرد (ساخت).
ام بورزومهر. ام کوُزگاشِکی پوهر. ام اَستِیل  @
منم بورزومهر. منم گوزکاشکی پور. منم رئیس
گانسِیگییم (؟) نوکونزیک یِ کَرَل  رَنگی ماریک، @ (معنی کلمۀ گانسیگیم فهمیده نشده)
گانسیگییم (؟) نوکونزیک  کنارنگ ماریک،
پِیدی خودِی فرومان، اوت اِیی  من نُو بخِت.  @
بفرمان خدای، و(بفرمان) ایمن نوبخت.
اَم مِهرمَن. ام بُورزُومِهر پوهر اَمِهرا من.  @
منم مهرمن. منم بورزومهر پور اَمهِر من.
 
توضیحات
اگرچه ترجمۀ فارسی  کلمات شامل درمتن کتیبۀ کوشانی بسیار واضح وروشن است، ومرحوم پوهاندحبیبی نیزدررسالۀ خود بالای تحلیل کلمات کتیبۀ کوشانی 113 صفحه (از صفحۀ 40 تا 153) علاوه کرده که بهترازآن را نمیتوان یافت، و مروراین صفحات برای محققین (خصوصا زبانشناسان) لازم میباشد، معهذا این قلم توضیح بعضی نکات  را برای اقناع اشخاص غیرمسلکی لازم میداند، زیرا درساختمان کلمات کتیبۀ کوشانی تعاملات قوانین زبانشناسی بکاررفته اند، مثلا  :
بالای کلمۀ / استیل/ قانون ابدال تطبیق شده، یعنی صوت /ل/ به صوت /ر/ تبدیل شده واین تعامل درکلمات دیگر این کتیبه نیزمشهود است. بنابرآن /استیل/ به /استیر/ تبدیل میشود  که درزبان پشتو بمعنی رئیس وبزرگ قوم میباشد.
/پوهر/ کلمۀ زبان دری است که /پور/ تلفظ میشود، بمعنی (پسر یا فرزند)- کلمۀ /مهر/درمتون قدیم نیز بمعنی (آفتاب) استعمال شده، چنانچه بقول پوهاندحبیبی درکتیبۀ (روزگان) نام پادشاه هفتالی افغانستان (مهراکولا)   میباشد.(ص143).
بورزومهر/  بقول مرحوم پوهاندحبیبی نامیست که درزمان قدیم درتمام فلات ایران مستعمل بوده وظاهرا مرکب   ازدوجزءاست: /بورز/ بمعنی (بلند، بزرگی و شکوه). عنصری گوید:
فروکوفتند آن بتان را به گرز ++++   نه شان رنگ ماند ونه فر  ونه بُـرز
ریشۀ این کلمه در اوستا بمعنی (بلندی و پُشته و کوه )است. اما جزء دوم کلمه همانا /مهر/فارسی، /میر/ پشتو، بمعنی (آفتاب) است... این نام در پهلوی و دری /برز مهر/ = /بزرگمهر/، و درشاهنامه /بوزرمهر/ است..."  (ص 142).
کلمۀ /مالیز/ بقول پوهاند حبیبی مرکب از دو جزء است : / ما + لیز/ = /بهادژ – بهادز/ که درکتیبۀ کوشانی هفت بار استعمال شده – آقای(هیننگ) این کلمه را /مادیز/ خواند وگوید ترکیبی است از /دیزا/ ایرانی قدیم که معنی آن قلعۀ استوار و /دژ/ است. وی بطور موقت معنی  /اکروپول/ (بالاحصار) یونانی را نیز برای آن پیشنهاد میکند- اما بنظرپوهاند حبیبی جزء نخستین این کلمه /ما/ = /مها/ درسانسکرت، بمعنی (عظیم وبزرگ) که درکلمات /ماچین/ = (چین بزرگ) و /مهامهارت/ =(مهارت بزرگ) و /مها کهولا/  و/مها کهول/ =(ازخاندان بزرگ) و /مها راجه/=(سلطان بزرگ) دیده میشوند. فرخی گفت:
زچین وماچین تا روم و رومی تا سقلاب ++++ همه ولایت خانست و زیر طاعت خان
اسدی طوسی نام /مهراج/ =(مهاراجه) را چنین آورده :
شهی بود درهند مهراج نام ++++ بزرگی بهرجای گسترده کام
و این همان کلمه است که در پهلوی / مه = ...../ و در فرس قدیم /.........../ و در اوستا /....../ و درپشتو /مشر/ بوده ومعنی (بزرگ ) و (بزرگتر) را داشته است. درسمت جنوب شهر قدیم قندهار جایی بنام /ماشور/  موجود است : /ما + شور/ = (شهربزرگ) و این نام قیاسی است بر / بغ + شور/ = (شهرخدا) که در شمال هرات بود." (ص 43).
In Pahlawi /meh/ - in Old Persian /mathiyah/ - in Avesta /masao/- in Pashto /mesher/.
/بَگ لَنگ/ بمعنی (بغلان): این نام در کتیبۀ کوشانی مکرر آمده و مرکب از دوجزء است :جزء اول آن /بَـگ/ است که بشکل /بغه – بگه/ درین کتیبه مکررآمده ودرتمام السنۀ باستانی آریایی  بمعنی/خدای/ استعمال شده- درفرس قدیم و آوستا /بگا/ ودر سانسکرت /بهاگه/ بوده که درنامهای قدیم خیلی دخیل است و درزبان روسی هم / بغ/ بمعنی (خدا) است - / بغ پور/ (معرب آن /فغفور/ یعنی (پورخدا)، /بغستان/ (بیسقون) کنونی فارسی، یعنی (جای خدا) – بغداد، بغشوره، بغنی، بغلان (نامهای بلاد)، بغان یست (جزئی از آوستا)، بغار (دایزنگی)، بغاری (سرپل)، بغک (سمنگان)، بغیار (و ادی کرم)، بغاوردان (هرات)، اینها همه نامهای اماکن افغانستان اند. اما این کلمه درزبان پشتو تاکنون بشکل /بگ/ زبان کوشانی وکتیبۀ سرخ کوتل زنده و موجود است، بمعنی (بزر گ، توانا، جسیم)، وهمین کلمه دراسمای اماکن بگرام، بگرامی، (کابل)، / بگل/ (هرات)، /بگلا/ (غزنه)، /بک لگ/( دایزنگی)، /بگه پای/ (تالقان)،  /بگی/ (ترنگ)، نیز بنظرمی آید. شمس الد ین کاکر، شاعر قندهاری که درحدود 1250 هجری زندگی داشت دریک غزلی که تمام ابیات آن به /گ/ ماقبل مفتوح است، گوید :
هسی شوم طالع زما دی  ++++  باطن وور په ظاهر بگ
مولانای بلخی گفت : ازچه دم از شاه و از بگ میزنی ++++ درهوا چون پشه را رگ میزنی.
ناصرخسرو گوید: خاتون وبگ وتگین شده اکنون ++++هرناکس و بنده و پرستاری.
کلمۀ /بگ/ در السنۀ آریایی فلات ایران  و هند اولا معنی (خدا) را داشته وبعداز آن مجازا بمعنی (بزرگ وعظیم) برشاهان وحکمرانانی اطلاق شده که بخود انتساب (خدایی) میدادند. کلمۀ /بگ/ دراعلام زبان پشتو نیزموجودبود، مثلا درحدود 1160 هجری وزیراعظم دربار اعلحضرت احمدشاه بابا که مشهور به سردار شاه ولیخان بامیزایی بود، نام اصلی اش (بگی خان) است که منسوب باشد بهمان /بگ/ قدیم- درزبان هندی کلمۀ /بهگوان/ بمعنی (خدا) نیز ازهمین ریشه است.
نکات مهم که ازموجودیت وتحلیل کتیبّۀ سرخ کوتل بغلان روش شده، یکی اینست که مهد زبان دری/فارسی کنونی وجود داشته، و زبان دری/فارسی اززبان پهلوی نزائیده، بلکه بمرور زمان از شکل قدیم کوشانی، افغانستان بوده و مادر زبان دری فارسی کنونی دراوایل عهد میلادی (1800 سال قبل) درافغانستان بشکل کنونی آن تحول کرده است – دیگر اینکه زبان کوشانی از لحاظ ساختمان گرامری خود شباهت به زبان پشتو داشته است.
"آیزوگلاس" یک اصطلاح علم زبانشناسی است، بمعنی سرزمین وسیعی که درآن دوزبان یا بیشتر یا دولهجه وبیشتر بهمدیگر می آمیزند وبه مرورزمان تغییرشکل داده ومتفرق میشوند- تولد وپیدایش زبان مانند    "ژنتیک" بشری نیست که یکی بعد دیگرتولد میشود، بلکه چندزبان دریک "ایزوگلاس" پدید می آیند، باهم مزج ومخلوط میشوند وبمرورزمان تغییرشکل میدهند. زبانهای آریایی منشعب از مادرزبان اوستا همین نوع تحول را پیموده اند.
با عرض احترام - سید خلیل الله هاشمیان – 25 جنوری 2018