در پاسخ به ادعاهاى بى مايه (خطا ها و تناقضات قرآن!!! ) - قسط سيزدهم

  19.09.2014 در رابطه به آيه 34 سوره بقره چند مطلب شايان توجه و اهتمام جدى است:
مراد از سجده فرشته ها براى آدم عليه السلام تنها و تنها اظهار اطاعت و انقياد است، نه پيشانى بر زمين گذاشتن، زيرا فرشته ها و ابليس نه در ساختار شان شبيه انسان اند و نه سجده شان شبيه سجده انسان، سجده خورشيد، ماه، ستاره ها، درختها و كوهها نيز شبيه به سجده انسان نيست، اختلاف در اين رابطه كاملاً بى ربط و بيهوده است كه آدم (صلى الله عليه وسلم) مسجود بود يا قبله، سجده ملائك به آدم عليه السلام بود يا براى آدم ولى به الله متعال؟ چون اسلام هيچ مسجودى ديگر جز خدا را نمى پذيرد و كسى ديگر را سزاوار چنين سجده اى نمى داند.  
از اين آيه متبركه اين مطلب نيز به آسانى اخذ مى گردد كه مقام و منزلت ملائك در اين عالم چنان است كه انقياد و سجده آنان در برابر كسى مترادف انقياد هر چيز آسمانها و زمين در برابر اوست، سجده شان در برابر آدم عليه السلام به اين معنى است كه همه چيز عالم مسخر و منقاد او مى شوند، چون متصل آن گفته شده كه جز ابليس همه سجده كردند، يگانه كسى كه از سجده سرباز زد ابليس بود، ديگران در برابر آدم مسخر شدند، در آيات متعدد قرآن مشاهده مى كنيم همين مطلب به الفاظ گوناگون در برابر ما جلوه مى كند و نشان مى دهد كه همه چيز آسمانها و زمين براى انسان مسخر گرديده.
اين آيات گرامى و پرمايه به ما مى آموزاند كه نخستين گناه بر روى زمين گناه تكبر بود، و نخستين كسى كه بنابر اين گناه از رحمت الهى رانده شد ابليس متكبر بود. متكبر كيست؟ كسى كه نسبت به ديگرى خود را بهتر و برتر شمرد، قوم خود را نسبت به قومى ديگر، تبار خود در مقايسه به تبارى ديگر، خود را نسبت به ديگرى بهتر و برتر شمردن همان كارى است كه قبل از ديگران و براى نخستين بار شيطان مرتكب شد. در سوره اى كه اين آيات بخشى از آن است مشاهده مى كنيد كه سرداران مغرور بنى اسرائيل از پذيرفتن زعامت طالوت عليه السلام انكار مى كردند و خود را سزاوارتر و شايسته تر به احراز اين مقام مى خواندند، با اين كار تجربه شيطان را تكرار مى كردند، اين داستان چون نمونه تاريخى براى سرگذشت شيطان و تكبر اوست.
حال در روشنايى اين شرح و تفسير؛ اعتراض و نقد بى مايه و بى سر و پا عزيز ياسين را به ارزيابى بگيريد كه مى نويسد:
درآيت سى و چهارم اين سوره به موضوع سجدۀ ملائک به آدم و سرکشى إبليس از امر الله در اين زمينه، پرداخته شده است که ذيلاً انرا بررسى مينماييم.
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ ﴿34﴾
و چون فرشتگان را فرموديم براى آدم سجده كنيد پس به جز ابليس كه سر باز زد و كبر ورزيد و از كافران شد [همه] به سجده درافتادند 34
كاملاًواضح است که در روند افسانۀ آفرينش آدم، اين فرمايش به گونه يى ناگهانى مطرح گرديده است. و از آنجا که در ضمن آيتهاى مربوط به اين افسانه، هدف و منظور از صدور فرمان سجده به آدم مشخص نگرديده است، افسانه را غموض و سردرگمى يى فراگرفته است که نا هنجاريهاى دوگانۀ زيرين را بار مى آورد:
نخست اينکه صدور فرمان سجده به آدم نشاندهندۀ آنست که الله کس ديگرى را غير خودش نيز مستحق پرستش دانسته به پديدۀ شرک مجال و مجوز مى دهد زيرا سجده کردن عمده ترين نماد از مناسک عبادت به شمار مى آيد.
دوم اينکه به گواهى قرآن، ملائک هيچگاه در برابر الله عصيان و نافرمانى نمى کنند، چنانکه در آيت ششم سورۀ التَّحرِيم آمده است:.... لَا يعْصُونَ اللَّه مَا اَمَرَهمْ وَيفْعَلُونَ مَا يوْمَرُونَ. يعنى دربرابر امر خدا عصيان نمى کنند و آنچه را که به آن فرمان داده مى شوند إجراء مينمايند، پس چرا إبليس از امر الله سر باز زد و آنچه را که به او فرمان داده شده بود إجراء ننمود، حال اينکه از متن آيت دانسته مى شود که او نيز از طائفۀ ملائک بوده است، هرچندکه مفسرين قرآن هنگام تفسير اين آيات.... تلاش ورزيده اند تا او را شامل طائفۀ جنيان نموده روى اين تناقض آشکار نيز پرده بيفگنند!!
جناب عزيز ياسين! فهم تو از قرآن و آموزه هاى ابتدايى اش تا اين پيمانه بى مايه است كه نمى دانى در قرآن سه طائفه جداگانه انسان، فرشته و جن به عنوان ذوات متفاوت از همديگر، داراى ساختارها، مشخصات و مواصفات جداگانه و متفاوت از هم به بحث گرفته شده اند، در اين آيه و آيات متعدد ديگر قرآن به اين تفاوتها اشاره شده، از جمله اين تفاوتها اين كه انسان از تراب (خاك)، جن از مارج من نار: شعله آتش و فرشته از نور آفريده شده، و حتى به مطلب واضح اين آيه نيز اعتنايى نداشته اى كه مى فرمايد: ابليس از طائفه جن بود!! آيا براى انسان باشعور همين كافى نيست كه جن را از زمره ملك حساب نكند.
اين را نيز نمى دانى كه در قاموس قرآن سجده تنها به معنى پيشانى بر زمين گذاشتن و در پاى كسى افتادن نيست، اگر تنها اين معنى را داشت نه براى فرشته ها و جن به كار مى رفت و نه براى خورشيد، ماه، ستاره ها، درختها و كوهها!! چون اينها نه پيشانى دارند، نه مهره هاى ستون فقرات، نه زانوى كج شونده، تا كمر خم كنند و پيشانى بر زمين بگذارند... قرآن مى فرمايد:
وَلِلّه يَسْجُدُ مَن فِى السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْها وَظِلالُهم بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ *  الرعد: 15
‏آنچه در آسمانها و زمين است - خواه ناخواه‌ - براى خدا سجده مى كنند و سايه‌هاى شان نيز، بامدادان و شامگاهان.
از فحوى اين آيه به وضوح بر مى آيد كه سجده در اين جا براى افاده اطاعت و انقياد فطرى و طبيعى تمامى مخلوقات آسمانها و زمين آمده، كه طوعاً و كرهاً در برابر سنن الهى و فرامين تكوينى اش مطيع و منقاد اند، نه تنها فرشته ها و انسانهاى مؤمن و مسلمان بلكه افرادى كافر و مرتدى چون عزيز ياسين نيز، نه تنها مخلوقات بلكه سايه هاى شان نيز، كه همچون خود آنها طبق سنن الهى نمايان مى شود، دراز و كوتاه مى شود و پنهان مى گردد.‏
در آيه بعدى نيز همين مطلب را با شرح و بسط بيشتر مشاهده مى كنيد:
وَلِلّه يَسْجُدُ مَا فِى السَّمَاوَاتِ وَمَا فِى الأَرْضِ مِن دَآبَّةٍ وَالْمَلآئِكَةُ وَهمْ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ النحل: 49
و آن چه از جنبنده ها در آسمانها و زمين است براى خدا سجده مى كنند و فرشته ها نيز، و خودبزرگ بينى نمى كنند.
اين را نيز نخوانده اى كه مى فرمايد: فَسَجَدَ الْمَلآئِكَةُ كُلُّهمْ أَجْمَعُونَ: پس تمامى فرشته ها جمعاً سجده كردند، اگر قرآن جن را از زمره ملائك مى گرفت هرگز الفاظ كلهم اجمعون را براى بيان سجده تمامى ملائك به گونه مجموعى به كار نمى برد، استثناى ابليس به معنى آن نيست كه او از زمره فرشته ها بود و سركشى كرد، چون فرشته ها سركشى نمى كنند، به اين معنى است كه در تمامى كائنات هيچ چيزى جز ابليس از انقياد در برابر آدم اباء نورزيد، همه يكجا با فرشته ها سر اطاعت خم كردند و مسخر آدم شدند.