
15.09.2014
در آيه سى و سوم سوره الانبياءگفته شده: خداوند همان ذاتى است كه شب، روز، آفتاب و مهتاب را آفريده، به گونه اى كه هر يكى در مدارى شنا مى كند. شما مى دانيد كه زمانى انسانها مى پنداشتند كه زمين ساكن است و آفتاب متحرك، سپس زمانى كه دانستند زمين بر محور آفتاب مى چرخد گمان مى كردند كه آفتاب ساكن است و زمين در حال حركت، بعدها درك كردند كه آفتاب نيز يكجا با تمام ستاره هايى كه در حول و حوشش مى چرخند در يك مدار بزرگ به گونه منظم و مسلسل در حركت است، يكجا با اين اقمارش: عطارد، زهره، زمين، مريخ، مشترى، زحل، أورانوس، نپتون و پلوتون، كه برخى مثل زمين داراى اقمار اند، كه تمامى اينها در يك سطح ولى در مدارهاى جدا جدا از هم بر محور آفتاب مى چرخند، و همه يكجا با آفتاب در مدار بزرگترى در حال حركت اند، ميانگين حركت نظام شمسى در اين مدار بزرگ 700 كيلومتر در ثانيه است، اين مدار را در هر نوبت در دو صد مليون سال نورى طى مى كند، به اين نيز بايد متوجه باشيم كه آفتاب نيز مثل زمين و سائر اجرام سماوى حركتى بر محور خود دارد، اين چرخش بر محور خود بيست و شش روز را احتوى مى كند. تمامى اين حقائق كه قرآن به گونه مجمل در آيات قبلى به آن اشاره كرده؛ در اواخر سده بيستم براى ستاره شناسان هويدا گرديد. آيات ديگر قرآن نيز به اين مطالب اشاره هايى دارد، چون اين آيات:
وَآيَةٌ لَّهمْ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْه النَّهارَ فَإِذَا هم مُّظْلِمُونَ * وَالشَّمْسُ تَجْرِى لِمُسْتَقَرٍّ لَّها ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ * وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاه مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ * لاَ الشَّمْسُ يَنبَغِى لَها أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلاَ اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهارِ وَكُلٌّ فِى فَلَكٍ يَسْبَحُونَ * يس: 38-40
و براى آنان اين شب نشانه روشنگريست، كه روز را از آن بيرون مى كشيم، و بنابر آن آنان آنگاه در تاريكى باشند، و خورشيد كه در مستقر و قرارگاه خودش حركت مى كند، اين است تقدير خداى داناى عزتمند، (وضع اندازه ها و مقادير از سوى ذاتى كه بس چيره و توانا و دانا است). براى ماه نيز منزلگاههايى تعيين كردهايم، تا آن كه به صورت خوشه كهنه و خشكيده خرما در مى آيد. نه به خورشيد مى سزد كه ماه را دريابد، و نه شب سبقت كننده بر روز، هر يكى در مدارى شناورند.
اين آيات مباركه چند اعجاز بزرگ علمى را در جلو ما مى گذارد:
روز در مقايسه با شب شبيه پوششى بر يك شئ است، شب زمانى بال سياهش را مى گستراند كه پوشش روشن روز آهسته آهسته از آن برداشته مى شود، شب و تاريكى حالت اصلى زمين است، زمين در اصل تار و تاريك است، از خود روشنى اى ندارد، نور خورشيد باعث روشنى اش مى شود، روشن شدنش چنان است كه پرده نورانى روز به آهستگى بر روى آن كشانده مى شود، و تاريك شدنش نيز چنان كه اين پرده روشن به تدريج از رخش برداشته مى شود، بيان قرآن در رابطه به شب و روز خيلى جذاب و عميقاً علمى و مطابق واقعيت است، به اهميت و ارزش اين شيوه بيان كسى پى مى برد كه حالت رفت و آمد شب و روز بر روى زمين را از بلنداى فضاء زمين مشاهده كند، از آن بلندى مى بيند كه پرده سياه شب به تدريج بر روى زمين كشيده مى شود و پرده نور به آهستگى از روى آن كشيده مى شود، ابر سياه شب نور خورشيد را دنبال مى كند، به نحوى كه از روى شئ سياه رنگ پوشش روشن سفيد رنگ به آهستگى برداشته مى شود.
خورشيد براى حركتش مدار ثابت و معينى دارد، و اين حقيقتى است كه انسان در قرن بيستم درك كرد.
ماه نيز براى حركتش منازل ثابتى دارد، در هر منزلش در اندازه و شكل خاصى براى ما نمايان مى شود، در آغاز ماه چون خطى باريك و سفيد نمايان مى گردد، آهسته آهسته بزرگتر گرديده و كامل مى شود، سپس به تدريج كوچكتر گرديده تا آن كه از ديده ها پنهان گردد.
در آيه 39 براى ماه الفاظ (عرجون القديم) به كار رفته، عرجون القديم يعنى خوشه كهنه و خشك درخت خرما، كاربرد اين الفاظ براى ماه عجيب جلوه مى كند و ما را به غور مى طلبد، با يك نظر سطحى اين مطلب را از آن مى گيريم كه هلال ماه در آخرين شبهاى ماه چون خوشه كهنه و خشك خرما باريك و منحنى مى شود، اما بايد بدانيم كه قرآن چرا اين مطلب را با الفاظى ديگر بيان نكرده و تشبيهى ديگر به كار نبرده؟! جواب اين پرسش در روشنايى تحقيقاتى به ما داده مى شود كه پس از پياده شدن انسان بر كره ماه صورت گرفته، زمانى كه انسان بر سطح ماه فرود آمد و سنگهايش را به زمين انتقال داد، در باره تركيب سنگهاى ماه تحقيقات كرد، بخشهاى زياد ماه را بررسى كرد، برايش هويدا شد كه در ماه نه اوكسيجن وجود دارد، نه آب، نه گياه و نبات و نه موجودات زنده، قبل از اين چنان مى پنداشت كه شايد ساختار ماه و تركيب مواد و غازات فضاء آن كاملاً شبيه زمين خواهد بود، اما آن جا وضعيت را به گونه اى ديگر و خلاف انتظار خود يافت، در نتيجه تحقيقات مزيد برايش معلوم شد كه ماه در ابتداء پيدايشش چنين نبود، در ابتداء داراى آب بود، ولى به تدريج آن را از دست داده و اكنون به جرمى تبديل شده كه نه آثار آب در آن سراغ مى شود و نه نشانه هاى ديگر مايه هاى حيات، چون خوشه خشكى كه هم تازگى و رطوبتش را از دست داده و هم آثار و نشانه هاى حيات!! جناب ميرزا و رفقايش به من بگويند: آيا بيان دقيق و علمى قرآن در باره ماه اعجاز بزرگ علمى نيست؟!!
خورشيد توان و فرصت جذب و كشش ماه و كشيدنش از مدار خاصش و الحاق به خودش را نمى يابد، يكى در مدار ديگرى داخل نمى شود، هر يكى در مسير خودش جولان مى كند، تصادمى ميان آنان رخ نمى دهد، در پهناى اين آسمان با آن همه گستردگى و فراخى اش و با آن همه ستاره هاى بى شمارش، هر يكى در جايگاه و مسير خاصش جلو مى رود، يكى ديگرى را به سوى خود نمى كشد و موجب تصادم مدهش نمى شود، هر يكى حدش را شناخته و از آن تجاوز نمى كند، نه خورشيد از مستقر و مدارش به سمت راست و چپ منحرف مى شود و در مدار ماه يا جرم ديگر داخل مى شود، و آن را به سوى خود مى كشد، نه ميان ماه و خورشيد تصادم رخ مى دهد و نه شب بر روز سبقت مى كند، برعكس هر يكى در زمان ثابت و از قبل تعيين شده اش مى آيد و مى رود!! بگوييد: چه كسى اين مسير مشخص و حدود معين را براى ماه و خورشيد وضع كرده و نمى گذارد به اندازه يك ذره و يك ثانيه از آن تجاوز كند، اين ها در برابر اراده چه كسى محكوم و مقهور اند؟!!
مى بينيد كه خورشيد از مليونها سال به اين سو؛ به گونه منظم و متواتر؛ از مطلع تعيين شده اى طلوع مى كند و در مغربى از قبل وضع شده اى غروب مى كند، اين مسير را طوعاً و كرهاً طى مى كند، و توان انحراف به راست و چپ را ندارد، چه كسى آن اداره مى كند؟ تمامى اجرام سماوى در برابر اراده كدام ذاتى مقهور و محكوم اند و از تصادم ناگهانى ميان آنها مانع مى شود؟!! چرا حالت شب و روز و كوتاهى و درازى اش ناگهانى تغيير نمى كند، نه يكى از حد معينش طولانى تر مى شود و نه كوتاه تر، يكى بر ديگرى سبقت نمى كند، نه شب جاى روز را مى گيرد و نه روز جاى شب را، اين نظم دقيق را چه كسى وضع كرده و آن را نگهميدارد؟!
در اين مقدمه دو حقيقت جلى و نمايان در برابر ديدگان حقيقت جوى ما ترسيم گرديده: نخست اين كه تمامى اجزاء عالم در پيدايش و حركت شان محكوم و مقهور اند، تحولات كائنات طبق ضوابط و سنن ثابت و تغيير ناپذير رونما مى شود، ثانياً اين كه شب و روز دو حالت طبيعت است و خورشيد و ماه دو پديده آن، مشاهده مى كنيد كه هر دو مقهور و محكوم اند، خداى مالك الملك و فرمانرواى كائنات جايگاه و پايگاه هر يكى را تعيين كرده و هر يكى را در مسير و مدار خاصش نگهميدارد، به هر سو و هر چيزى در اين عالم نگاه كنيم از همه جا همين فرياد و ندا را با گوش جان و روان خود خواهيم شنيد كه وجود نظم دقيق و محكم در اين عالم از وجود پروردگار و دستهاى نامرئى ذاتى خبر مى دهد همه چيز در برابر اراده نيرومند و غالب وى محكوم و مقهور اند!!