
4.09.2014
انسانها پس تحقيقات عميق و طولانى به اين حقيقت پى بردند كه زير قشر خاكى زمين و در چند كيلومترى آن پوسته محكم سنگى؛ دل زمين و مواد مذاب آن را احاطه كرده، فشارهايى كه غليانهاى دل زمين باعث مى شود اين قشر را با شكست و ريخت مواجه مى كند، درست چون ديگ بخار روى آتشدان و در حال غليان، كه اگر بخار آن از والهاى احتياطى آن خارج نشود باعث انفجار و شكستن ديگ مى شود، قشر سنگى زمين نيز با سرنوشت مشابه مواجه است، اگر اين كوهها و وزن زياد آن نبود تاب مقاومت در برابر فشارهاى درونى اش را نداشت و به گونه پيهم مى شكست و زلزله ها را باعث مى شد. اين يكى ديگر از اعجاز علمى قرآن است كه كوهها را ميخ ها و لنگرهاى زمين خوانده، و اين حقيقتى است كه انسان فقط در سده اخير به آن پى برد. قرآن اين حقيقت را نيز بيان داشته كه زمين قبل از پيدايش كوهها دچار زلزله هاى پيهم بود، پس از پيدايش كوهها اين زلزله ها مهار گرديد، و اين نيز بدون شك اعجاز علمى ديگر قرآن است كه انسان امروز آن را درك كرده.
امروز اين را نيز درك مى كنيم كه كوهها ذخائر بزرگ آبى را در آغوش خود نگهداشته است، ذخائر بزرگ برف را از ذوب شدن سريع و بى رويه مانع مى شود، نهرها، چشمه ها و كاريزها از همين كوها مايه مى گيرند، به سوى هموارى ها سرازير مى شوند، اگر كوهها نبودند نه نهرى مى داشتيم و نه چشمه و كاريزى، كوهها در ايجاد مناطقى داراى آب و هواى و موسمهاى گوناگون و پيدايش و رويش نباتات گوناگون نيز نقش تعيين كننده دارند، اگر كوهها نبودند ما نه اين مناطق مختلف مى داشتيم و نه ميوه ها، دانه ها و سبزيجات گواناگون را، پس كوهها از اين ناحيه نيز براى خيمه زمين حيثيت ميخها را دارند كه در بقاى حيات بر روى زمين و تعبيه رزق و روزى براى جانداران سهم اساسى دارند.
تحقيقات ما اين را نيز نشان مى دهد كه نهرهاى روى زمين كه در پيدايش شان مرهون كوهها اند باعث شده اند دره ها ايجاد شوند، سنگهاى مسير آب بسايند و دره ها ايجاد شوند، و همين دره ها براى انسان اين مجال را فراهم كند كه از مناطق كوهستانى عبور كند و از يك ساحه به ساحه ديگر برود، اگر به راههاى كه از ميان كوههاى بلند گذشته اند دقيق شويد خواهيد ديد كه تمامى راهها در كنار نهر ها افتاده اند، و از دره هايى گذشته اند كه اين نهر ها ايجاد كرده اند. آيا اين يكى ديگر از اعجاز علمى قرآن نيست كه كوهها، نهرها و راهها را در كنار همديگر آورده؟!! اگر در مناطق كوهستانى اين راههاى فراخى كه نهرها ايجاد كرده اند نبودند انسان براى عبور از اين كوههاى بلند و رفتن از اين سو به آن سوى آن دچار چه دشواريهاى بزرگى مى شدند؟!
فقره اول آيه 32 مى گويد: آسمان را سقف محفوظ ساختيم، در آيات متعدد قرآن آسمان به نام سقف محفوظ ياد شده، امروز و پس از چهارده قرن و در نتيجه پژوهشهاى عميق علمى، انسان فهميد كه در فضاء زمين چيزى وجود دارد كه براى زمين سقف محفوظى فراهم كرده، ساحه متكاثفى كه زمين و ساكنان آن را هم از اشعه مضر آفتاب كه براى جانداران روى زمين مضر اند حفظ مى كند و هم از شهاب ثاقب كه با سرعت زياد بسوى زمين مى آيند نگهميدارد، اين شهابها پس از تصادم با اين فضاء متكاثف اطراف زمين يا منفجر مى شود و به ذرات كوچكى تبديل مى گردند و يا مسيرشان را تغيير مى دهد و به سمت ديگرى منحرف مى شوند. اگر به ساينسدان منصف و حق پرست بگوييم: در كتاب دينى ما كه هزار و چهار صد سال بر آن سپرى شده در چند آيه آن آمده است كه آسمان زمين براى شما سقف محفوظى فراهم كرده، اما زمانى اين سقف محفوظ خواهد شگافت، همان مطلبى كه شما امروز مى گوييد، فضاء زمين را سقف محفوظ آن مى خوانيد، پرده اوزون آن را باعث حفاظت زمين از تابيدن اشعه مضر آفتاب بر سطح زمين مى خوانيد، پرده اى كه اكنون برخى از ساحات آن به دليل افزايش گازهاى گلخانه اى ساييده شده و شگافها برداشته، به من بگوييد: عكس العمل اين ساينسدان منصف و حقپرست در برابر اين مطلب حيرت آور چه خواهد بود؟ در باره اين بيان علمى قرآن چه خواهد گفت؟ قضاوتش در باره قرآن و تقديم كننده و حاملش چگونه خواهد بود؟ آيا مجال سخنى ديگر جز اين را خواهد يافت كه بگويد: اين سخن نمى تواند سخن يك انسان، آن هم در وضعيت چهارده قرن قبل باشد، تنها كسى مى توانست چنين مطلبى در باره آسمان به زبان آرد كه از اسرار فضاء ما اطلاع دقيق دارد!! و در قرآن با استناد به مطالبى اين چنينى گفته شده: اين كتاب از سوى ذاتى فرستاده شده كه از تمامى اسرار آسمانها و زمين آگاه است.
در اين آسمان گسترده و نهايت فراخ و بزرگ؛ اين نظم محكم و دقيق، اين همه ستاره هاى بى شمار، كه هر يكى در مدار خاصش حفظ مى شود، از تصادم ميان آنان و از اين كه يكى در مدار ديگرى داخل شود، اجرام بزرگتر كوچكتر ها را جذب كند و باعث بدنظمى و تشتت و تصادم بزرگ و تباه كن شود جلوگيرى مى شود، با صداى بلند شهادت مى دهد كه در اين عالم نظم حاكم است، عبث و بيهوده آفريده نشده، هيچ چيزى در آن بى هدف نيست، به حال خود وبى مهار گذاشته نشده، همه را ذات مقتدرى اداره مى كند كه بر هر كارى قادر و تواناست.
در فقره اخير همين آيه 32 گفته شده: (اين در حالى است كه آنان از آياتش اعراض مى كنند)، ارتباط اين فقره با ماقبلش چنين است: پروردگار تان در حالى تمامى اين نعمتهاى بى شمار را شامل حال انسانها ساخته كه آنها راه عصيان و اعراض را در پيش گرفته اند، به دليل اعراض آنان مانع دستيابى شان به نعمتهاى الهى نمى شود.