در پاسخ به ادعاهاى بى مايه (خطا ها و تناقضات قرآن!!!) - قسط چهارم

 
10.09.2014
بايد متوجه باشيم كه در اين آيات متبركه گفته شده كه زمين را در دو روز آفريد، سپس گفته شده كه در چهار روز آن را تسويه و آماده كرد، متعاقب آن گفته شده كه ‏سپس به سوى آسمان توجه كرد، در حالى كه دود (گونه) بود، به او و زمين گفت: خواسته و ناخواسته جلو آييد (پديد آييد)، گفتند: به طيب خاطر (فرمانبردارانه) جلو آمديم، پس آن را در دو روزى هفت آسمان ساخت، به اين نيز بايد متوجه باشيم كه قرآن پيدايش آسمانها و زمين را همزمان مى خواند، مى گويد: هر دو به هم چسپيده بودند و با يك فتق و انفجار از هم جدا شده اند، معنى دقيق اين سخن چيزى جز اين نيست كه نه آسمان قبل از زمين آفريده شده و نه زمين قبل از آسمان، كسانى كه پيدايش يكى را قبل از ديگرى مى دانند مرتكب اشتباه شده اند و به بيان قرآن توجه نكرده اند كه مى فرمايد: هر دو همزمان آفريده شده اند. البته تسويه زمين و درآوردنش به حالت كنونى بعداً صورت گرفته و چهار مراحل جداگانه را احتوى كرده است.
اينها مطالى است كه ساينس امروز بر آن اذعان دارد و مى گويد:
در نخست تمامى اجرام عالم به هم چسپيده و چون كتله متكاثف كوچك بود، طى انفجار بزرگ (big bang) از هم جدا و به هر سو پرتاب شده اند، پس از انفجار نخستين تمامى اين اجزاء پراگنده دودگونه بود و هيئت مادى بخود نگرفته بود، به تدريج و پس از مدت طولانى هيئت مادى بخود گرفت، برخى از كتله هاى بزرگ اين اجزاء پراگنده تا اكنون در همان هيئت دودگونه اش باقى مانده، آفتاب ما يكى از اين كتله هاست.
كوههاى روى زمين در مراحل بعدى آفرينش ايجاد شده اند، زمين قبل از پيدايش كوهها شاهد زلزله هاى مدهش بود، قشر سنگى زمين به گونه متواتر مى شگافت و باعث لرزه ها مى شد، با ايجاد اين كوهها سلسله زلزله هاى مدهش گرفته شد و زمين حالت كنونى را بخود گرفت.
با ايجاد كوهها در زمين نه تنها جلو زلزه ها گرفته شد بلكه شرائطى در زمين فراهم گرديد كه بخشهاى مختلف زمين داراى آب و هوا و فصلها و موسم هاى گوناگون شود، و هر بخش آن براى نوع خاص موجودات زنده زمينه مساعد رشد و نمو فراهم كند، تعبيه رزق و روزى براى موجودات زنده پس از اين فراهم گرديد.
و اينها همه همان مطالبى است كه قرآن چهارده قرن قبل در جلو مخاطبين خود گذاشت. مايه تعجب است كه كسى در برابر اين اعجازهاى علمى قرآن نه تنها سر تعظيم و تسليم فرود نيآرد بلكه به اعتراض بپردازد!! براى من به عنوان يك انجنير؛ نه يك آخوند و ملا؛ هر يكى از اين آيات بزرگتر از معجزه هاى حيرت انگيز موسى و عيسى عليهما السلام جلوه مى كند و آن را براى هر انسان عاقل و خردمند كافى مى شمارم تا بر حقانيت قرآن ايمان بيآورد و آن را كتاب الهى بخواند. بياييد در برابر آياتى درنگ كنيم كه اين مطالب در آن بيان گرديده، به اين آيات توجه كنيد:  
أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَى أَفَلاَ يُؤْمِنُونَ * الانبياء: 30
آيا كافران به اين توجه نكرده اند كه آسمانها و زمين به هم پيوسته بودند و ما آنها را از هم جدا كرديم، و هر جاندار را از آب آفريديم، پس آيا ايمان نمى آورند.
رهنمود هاى اين آيه مباركه اينها اند:
اين آيه مباركه به صراحت و وضاحت تمام اعلام مى دارد كه در آغاز تمامى كائنات، زمين، آفتاب، ستاره ها و تمامى اجرام سماوى به هم پيوسته و كتله واحد بود، الله متعال با يك فتق و انفجار آنها را از هم جدا كرد و به حالت كنونى درآورد، معنى (رتق) پيوست بودن و به هم چسپيدن و معنى (فتق) جدا شدن و پراگنده شدن است، يعنى همه چيز كائنات و هر آن چه آسمانها و زمين بر آن احتوى كرده بهم پيوسته بودند و خداوند متعال آنها را از هم جدا كرده است.
ماده نخستين و اصلى تمامى زنده جانها آب است، پروردگار شان آنها را از آب آفريده.
براى ايمان به خدا همين دو دليل به تنهايى كفايت مى كند، آيا با وجود مشاهده اين دلائل محكم و انكار ناپذير منكران حق از انكار شان باز نمى آيند و ايمان نمى آورند، (افلا يؤمنون؟!! )
قبل از اين كه اين اعجاز علمى قرآن و بيان جان افروز آن را به بحث بگيريم بايد عرض كنم كه اين بيان قرآن در مورد آفرينش كائنات سخن عادى و معمولى نيست، به ارزش و اهميت آن كسى پى مى برد كه در باره چگونگى پيدايش كائنات عمرها را تحقيق كرده و در پاى آراء، تحليلها و تبصره هاى عميق پژوهشگران حساس نشسته، به تجارب گوناگون پرداخته، و پس سالها تحقيق به نتيجه اى رسيده كه قرآن در اين آيه به آن اشاره كرده، اگر شما اين آيه قرآن را در برابر يكى از چنين پژوهشگران بگذاريد و بگوييد: در اين كتاب مقدس ما هزار و چهار صد سال قبل آمده است كه آسمانها و زمين بهم پيوسته بودند و الله متعال آنها را طى يك انفجار از هم جدا كرده، حتماً و بدون درنگ اعتراف خواهد كرد كه اين كتاب از سوى پروردگار عالم فرستاده شده، انسان نمى توانست كه قبل قرن بيستم در باره پيدايش كائنات چنين رأيى دقيق علمى ارائه كند، على الاقل اين خبر به پيمانه اى برايش حيرت آور خواهد بود كه توان اظهار رأى را از او سلب خواهد كرد.
اگر كسى با ذهن شفاف و با عزم درك حقيقت؛ به الفاظ اين آيه عطف توجه كند به چند نتائج دست خواهد يافت:
متصل نخستين انفجار بزرگ؛ زمين، آفتاب، مهتاب و تمامى ستاره ها بايد چون آفتاب درخشان، گرم و آتشين بودند، به تدريج درخشش و گرمايش شان كمتر و كمتر شده و به حالت كنونى درآمده اند.
لابد زمين ما هنگام جدا شدن از آفتاب گرم و درخشان بوده، زيرا هر دو بهم پيوست بودند و همزمان از هم جدا شده اند. آفتاب بنابر بزرگى اش حرارت و درخشش ابتدائى اش را تا اكنون حفظ كرده، ولى زمين كه به مقايسه آفتاب خيلى كوچك است تدريجاً به سردى گراييده، قشر بيرونى اش به زودى سرد شده و درونش تا اكنون گرم و داغ مانده، به پيمانه اى كه همه چيز در آن به گونه مذاب و در حالت غليان و به بيان قرآن (نحاس: گداخته) است، عقل هر انسان نيز اين نتيجه گيرى را خواهد داشت و تجارب و مشاهدات ساينسدانان نيز بر آن اذعان دارد، ما عملاً شاهد اين پديده هستيم كه هر روز در اين و آن بخش زمين و در نتيجه آتش فشانها مواد مذاب و داغ دل زمين بيرون مى ريزد، و ما را از حرارت شديد دل زمين آگاه مى سازد، تحقيقات علمى نشان مى دهد حرارت دل زمين به هزاران درجه سانتى گريد مى رسد.    
نتيجه گيرى ديگر از اين پديده: قشر بيرونى زمين متصل آغاز سرد شدنش به گونه سنگ سخت و سفت درآمده، همانگونه كه مواد مذاب زمين در نتيجه آتش فشانها بيرون مى ريزد، و پس از جارى شدن بر روى زمين سرد مى شود و به شكل سنگ سفت در مى آيد، قشر سنگى زمين به تدريج و در نتيجه تحولات جوى، برف و باران، و سرد شدن و گرم شدن ها سائيده شده و به خاك تبديل گرديده، عقل هر انسان اين نتيجه گيرى ها را خواهد داشت و تحقيقات ساينسى همين مطلب را در جلو ما مى گذارد، قشر اصلى زمين چون سنگ سفت است، اين قشر در برخى از جاها با خاك زياد و در برخى با خاك اندكى پوشيده شده، اين قشر سخت و سنگى مواد مذاب دل زمين را چنان در آغوش خود نگهميدارد كه ديگ بخار مواد گرم و در حالت غليان را از بيرون جهيدن نگهميدارد. آتش فشانهاى زمين در آن بخشهاى زمين نمايان مى شود كه اين قشر به دليل فشارهاى درونى يا بيرونى مى شكند و از درزهاى آن مواد مذاب دل زمين بيرون مى جهد.
در رابطه به پيدايش زمين و پيدايش جانداران روى زمين محققين مى گويند: زمين متصل پيدايشش خيلى داغ و گرم بود، قشر آن به تدريج سرد شد، به پوسته سنگى تبديل شد، نخست آب ايجاد گرديد، تمامى آب زمين به شكل ابرهاى ضخيم و متراكم در ماحول زمين قرار گرفت، بارش باران ها آغاز گرديد، باران و عوامل متعدد ديگر باعث شد تا اين قشر سنگى زمين آهسته آهسته بسايد و به خاك مبدل شود، سيلابها اين خاكها را با خود به هموارى هاى زمين انتقال داد، حرارت زمين به پيمانه اى بود كه نمى گذاشت آب روى آن بايستد، در نتيجه تبخير آب گل روى زمين كه از بالا به پايين و هموارى ها انتقال يافته بود خشك و سفال گونه شد، با سرد شدن هر چه بيشتر زمين و بارانهاى بيشتر حالتى در زمين پديد آمد كه از جانبى پرده سياه ابرهاى غليظ بدرد و اشعه آفتاب بر زمين تابيد و از سوى ديگر خاك روى زمين نخست به گل نمناك و سپس به گل سياه بوى ناك تبديل گردد، پيدايش زنده جانهاى روى زمين در همين مرحله آغاز گرديد.