در پاسخ به ادعاهاى بى مايه (خطا ها و تناقضات قرآن!!!) - قسط دوم

 
 

 08.09.2014
مذهبى كه چند نمونه اى از رواياتش به گونه مثال اينها اند: 
علامه برقعى در آخر كتاب خود مى نويسد: در جلد هشتم كافى يعنى الروضه صفحه 232 اين روايت آمده است: عن عبدالله بن طلحه قال سئلت أبا عبدالله عن الوزع.... از أبا عبدالله (جعفر صادق) سؤال كردم در باره غورباغه (بقه)، فرمود: نجس است همه آنها مسخ شده، چون و را كشتى غسل كن!! پس امام فرمود پدرم امام باقر (ع) در كنار كعبه نشسته بود، و با و مردى بود كه با و حديث مى گفت، ناگاه غورباغه اى پيدا شد كه زبان خود را تكان مى داد، پدرم امام باقر به آن مرد فرمود: آيا مى دانى كه اين غورباغه چه مى گويد؟ و گفت من نمى دانم، چه مى گويد، امام فرمود: اين غورباغه مى گويد: اگر شما به يك كلمه فحش كوچكى عثمان را ذكر كنيد البته البته من على را فحش خواهم داد، امام صادق فرمود كه پدرم باقر فرمود: كسى از بنى اميه نمى ميرد مگر آنكه بشكل غورباغه مى شود، و عبدالملك بن مروان زمانى كه موتش رسيد غورباغه شد و فرار كرد و فرزندان و چون و را گم كردند بنظر شان بزرگ آمد و نداستند چه بكنند، سپس رأى شان بر اين قرار گرفت كه چوبى را به هيئت مردى كردند و بر آن زرهى از آهن پوشانيدند و كفن كردند و دفن كردند و كسى از مردم مطلع نشد مگر من و فرزندانش!!  
به ادامه آن مى نويسد: در همين جلد و در صفحه 89 آمده است: عن أبان بن ثعلب عن ابى عبدالله قال سئلته عن الارض على اى شئ هى.... أبان بن ثعلب گويد: از امام صادق ع سؤال كردم از زمين كه بر روى چه چيزى است؟ امام فرمود: زمين بالاى ماهى مى باشد، گفتم ماهى بالاى چه باشد؟فرمود: بر روى آب، گفتم آب بالاى چه مى باشد؟ فرمود: بالاى سنگ، گفتم آن سنگ بالاى چه باشد؟ فرمود: بر روى شاخ گاو صاف!! گفتم گاو بالاى چيست؟: فرمود بر روى خاك، گفتم خاك بالاى چيست؟ فرمود: هيهات اين جا علم علماء حيران است!!!  
سپس مى نويسد: در جلد سوم باب اللباس الذى تكره الصلاة فيه، حديث 12ص 400 آمده است:
عن أبى عبدالله قال سئلته.... يعنى از امام صادق ع سؤال كردم كه مردى در سفر است و كاردى همراه دارد و بخود بسته نماز بخواند؟ فرمود: براى مسافر باكى نيست كه كليدى كه مى ترسد فراموش كند و شمشير و اسلحه در جنگ همراه داشته باشد، و در غير اين صورت نماز در چيزى كه از آهن باشد جائز نيست، زيرا آهن نجس است!!! 
همچنان مى نويسد: "در جلد دوم در باب فضل القرآن حديث 28 روايت كرده: على بن الحكم از هشام بن سالم از امام صادق (ع) قال: إن القرآن الذى جاء به جبرئيل إلى محمد (ص) سبعة عشر الف آية يعنى امام فرمود: قرآنى كه جبرئيل آن را بسوى محمد آورد هفده هزار آيه بود!! البته خواننده مستحضر باشد قرآنى كه از صدر اسلام تا امروز ميان مسلمانان متواتر است (در حدود) 6226 آيه بيشتر ندارد، پس اين روايت مى خواهد بگويد: قريب يازده هزار آيه از آيات قرآن تحريف يا سرقت شده و هيچ كس خبر نشده جز على بن حكم و هشام بن سالم كه فقط اينان از امام شنيده اند حال خدا كه در سوره حجر آيه 9 فرموده: إنا نحن نزلنا الذكر و إنا له لحافظون: يعنى ما نازل كرديم اين قرآن را و البته البته البته ما آن را حفظ خواهيم كرد، پس خدا يا نعوذ بالله دروغ فرموده و يا نعوذ بالله فراموش كرده است!!! بدبختى اين است كه اين روايات را علماء شيعه صحيح مى دانند، يعنى راويانش را ثقه معرفى كرده اند ولى به متن آن نظر نكرده اند!! "  
جناب نويسنده و هر خواننده اين سطور! آيا همين چند روايت مضحك و مسخره به گونه چند نمونه از صدها مثال ديگر كافى نيست كه بگوييم اصول كافى مملو از روايات خرافى و مضحك و مغاير قرآن و عقل است؟!! نه بقه ها انسانهاى مسخ شده اند، چون پيامبر ﷵ فرموده است: قومى كه مسخ شود زنده نمى ماند، و اين در پاسخ سؤالى در باره بوزينه ها بود، كسى پرسيد آيا اين بوزينه ها مسخ شده هاى قوم بنى اسرائيل اند؟ فرمود: "نه، قومى كه مسخ شود زنده نمى ماند" نه زمين بر پشت ماهى، شاخ گاو، آب، سنگ و بالآخره خاك قرار دارد، آب و خاك و ماهى اجزاء زمين اند، امروز بچه خردسال مدرسه نيز مى داند كه زمين بر هيچ چيزى تكيه نكرده و چون تمامى اجرام سماوى در فضاء قرار دارد، تمامى حرفهاى اين روايات خلاف قرآن و مغاير عقل، علم و واقع است، آهن نه تنها نجس نيست و خواندن نماز با آن نه تنها اشكالى ندارد، بلكه پيامبر ﷵ با انگشتر، ذره و سلاح خود نماز خوانده و قرآن در سفرهاى جنگى داشتن سلاح را در اثناى نماز نيز ضرورى خوانده تنها به كسانى اجازه داده تا سلاح شان را از خود جدا كنند كه بيمار اند و حمل سلاح براى شان اذيت دهنده است،
نه تنها هيچ آيه از آيات قرآن حذف نشده بلكه هيچ حرفى از حروف قرآن نيز حذف نشده و هيچ كم و كاستى در قرآنى كه بر محمد ﹽ نازل گرديد و از طريق صحابه امين و صادق به گونه تواتر تا ما رسيد صورت نگرفته است، هر كى در مورد قرآن ادعاى شبيه ادعاء اين روايت جعلى مى كند، يا كذاب است يا منافق و مرتد و يا گمارده دشمن كه مى خواهد ايمان مؤمنان نسبت به قرآن را سست و متزلزل كند.
به من بگوييد: عاقبت مقلدين متمدن نماى چنين مذهبى چه خواهد بود، كسى كه پيرو چنين مذهبى مملو از خرافات باشد آيا عاقبتش چون عزيز ياسين نخواهد شد؟!! به همين دليل است كه مى بينيم اينها به زودى در مرداب ارتداد و بغاوت از مذهب سقوط كردند، برخى به كمونيزم رو آوردند و برخى به دامن غرب سقوط كردند و اكنون مدافع بايبل و معترض اسلام اند.  
برخى از اين اعتراضات و انتقادات اين معترضين فرومايه در اختيارم قرار گرفت، خواستم به گونه موجز و مختصر به پاسخ آن بپردازم، اين رساله را به بررسى اين اعتراضات اختصاص داده ام.  
كسى به نام کامران ميرزا نوشتارى بى مايه تحت عنوان (برخى تناقضات قرآن کريم) تحويل داده كه برگردان و بازنويسى آن از سوى اقدليدس مليتوسى صورت گرفته، ناقد بى خبر از حقائق و عاجز از درك مطالب قرآن پنداشته است كه به اعتراضى مهم و بى پاسخ و عيب و نقص بزرگ در قرآن دست يافته!! در حالى كه عيب در فهم ناقص او است نه در قرآن مقدس و منزه از عيب و نقص. بياييد در كنار اعتراضات او كمى درنگ كنيم. او مى نويسد: در مورد معجزات عددى قرآن بسيار شنيده ايم، حال کمى هم به تناقضات عددى آن بپردازيم که ارتکاب آنها توسط ذات بارى تعالى مسلماً از معجزات عظيمه است!! تناقضات عددى بسيارى در قرآن وجود دارد که در اينجا به برخى اشاره مى کنيم: 
1- آفرينش آسمان ها و زمين چند روز طول کشيد؟ متصل آن به چند آيه قرآن استناد كرده كه به آفرينش آسمانها و زمين در شش روز اشاره دارد:
پروردگار شما، خداوندى است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد -  سورة الأعراف: (56) 
پروردگار شما، خداوندى است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد  سورة يونس: (3)
همان (خدايى) كه آسمانها و زمين و آنچه را ميان اين دو وجود دارد، در شش روز آفريد. سورة الفرقان: (59)
او كسى است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد,    سورة هود: (7) 
آيات فوق صراحتاً گوياى آن است که خداوند آسمان ها و زمين را در شش روز خلق فرمود. اما مطابق آيات زير:
بگو آيا شما به آن كس كه زمين را در دو روز آفريد كافر هستيد و براى او همانندهايى قرارمى‏دهيد؟! سورة فصلت: (9)  
او در زمين كوه‏هاى استوارى قرار داد و بركاتى در آن آفريد و مواد غذايى آن را مقدر فرمود، اينها همه در چهار روز بود، درست به اندازه نياز تقاضا كنندگان!  سورة فصلت: (10)  
 سپس به آفرينش آسمان پرداخت،... در اين هنگام آنها را بصورت هفت آسمان در دو روز آفريد...   سورة فصلت: (11و 12)  
 
جناب ناقد با استناد به اين آيات مى پرسد: خوب حالا به محاسبه بپردازيم: 2 روز (براى آفرينش زمين) + 4 روز (براى آفرينش برکات) + 2 روز (براى آفرينش آسمان ها) = 8 روز، و نه 6 روز
نتيجه: 6 = 8 ؟! 
 مشکل از کجاست؟ از معجزه ى محمّد بن عبدالله يا از رياضيات؟
در پاسخ اين ناقد بذله گو بايد گفت: مشكل نه در معجزه محمد بن عبدالله صلوات الله و سلامه عليه است و نه در رياضيات، در فهم ناقص و قاصر تو است!! آن چه از نظر تو و امثالت قابل اعتراض جلوه مى كند يا جلوه مى دهى از نظر من و امثال من به عنوان يك انجنير و دانشجوى علوم ساينسى و تشنه حقيقت؛ اعجاز بزرگ علمى جلوه مى كند، براى من همين آيات كافى بوده كه باور كنم اين كتاب مقدس از سوى ذاتى نازل شده كه بر تمامى اسرار عالم احاطه دارد و حامل اين كتاب يك انسان عادى و نابغه نه بلكه يك پيامبر است. قرآن در رابطه به انكار تو و امثالت چه زيبا فرموده: 
بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِه وَلَمَّا يَأْتِهمْ تَأْوِيلُه كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ * يونس: 39
‏نه؛ بلكه آنان چيزى را تكذيب مى كنند كه احاطه اى بر آن ندارند (اصلاً آگاهى از آن ندارند) و واقعيّت آن براى شان روشن نشده، همين گونه آنان كه قبل از ايشان بودند راه تكذيب (حقيقت) در پيش گرفتند، پس بنگر كه سرانجام اين ستمگران چگونه بود. 
آقاى ميرزا و استادانش از فهم درست اين آيات عاجز اند چه رسد به اين كه آن را به نقد بگيرند. مگر درست است كه انسان چيزى را تكذيب كند كه نه بر آن احاطه علمى دارد و نه فهم درست از بيان و الفاظ آن؟!!  
به قول حافظ شيرازى:
چو بشنوى سخن اهل دل مگو كه خطا ست
سخن شناس نه اى جان من خطا اين جا ست
جناب ناقد بى دقت! انسان زمانى در محاسبات رياضى اش مرتكب خبط و خطأ مى شود كه با اعداد چند رقمى و ارقام بلند و معادله هاى پيچيده مواجه شود، متأسفانه تو در محاسبه هاى ارقامى چون شش و هشت نيز مشكلات دارى!!   
در حالى كه قرآن به گونه مكرر مى فرمايد كه آفرينش آسمانها و زمين در شش روز انجام يافته، براى انسان عقلمند همين كافى است كه در فهم آيات 9 - 12 سوره فصلت نيز مرتكب اشتباه نگرديده و از شش؛ هشت نسازد، معنى واضح و آسان اين آيات كاملاً روشن است و فقط انسان كور دل و دير فهم و متعصب لجوج در فهم و تعبير آن مرتكب اشتباه و تعبير غلط خواهد شد، دو روز نخست پيدايش زمين مختص به زمين نيست، به پيدايش تمامى آسمانها و زمين تعلق دارد، چون زمين نيز جزء مجموع عالم و يكى از اجرام آن است، در آيات سوره فصلت با وضوح تمام به اين مطلب اشاره شده كه دو مرحله نخستين آفرينش همزمان شامل آسمانها و زمين است، و چهار مرحله بعدى مختص به زمين است، پس از آن كه اراده الهى بر آفرينش زمين و آسمان تعلق گرفته و به آسمانها كه شامل تمامى كائنات است عطف توجه كرده، در دو مرحله نخست كار آفرينش تمامى اجرام سماوى از حالت دودگونه به حالت مادى و وضعيت كنونى اش انجام يافته و در چهار مرحله بعدى؛ زمين حالت كنونى را به خود گرفته، يعنى آسمانها و زمين از شش مرحله تكوينى گذشته اند و به حالت كنونى در آمده اند.