
حکمتيار
07.09.2014
قرآن به تمامى اعتراضاتى كه در زمان نزول اين كتاب مقدس الهى از سوى معاندين وارد شده؛ به گونه خيلى دقيق و محكم جواب گفته و تمامى شبهات محتمل را كه افراد داراى عقل قاصر و فهم ناقص خواهند داشت مرفوع ساخته است، اما سلسله اين اعتراضات و انتقادات در محدوده زمان نزول قرآن محدود نمانده؛ پس از آن نيز عده اى همانها را به همان اسلوب كهنه و فرسوده اش و با همان الفاظ ركيك قبلى تكرار نموده اند و عده اى با الفاظ و اسلوب جديد عنوان كرده اند، در ميان اين معترضين افرادى را نيز سراغ داريم كه نه فهم لازم از آيات مورد بحث شان را دارند و نه شايستگى هاى لازم يك منتقد و معترض عقلمند و حقجو را، اعتراضات شان بازارى و بى مايه و فهم شان ناقص و قاصر. اكثراً به جاى اعتراض بر قرآن آراء غلط، تفسيرهاى نادرست و روايات جعلى و غير معتبر را به نقد كشيده اند و به زعم ناقص خود آن را عيب قرآن خوانده اند. غرب در تهاجم فرهنگى اش عليه اسلام همينها را استخدام نموده و امكانات كافى؛ از سايتهاى انترنيتى تا شبكه هاى تلويزيونى؛ در اختيار شان گذاشته تا افكار گنده و پوسيده شان را به خورد نسل بى خبر از قرآن و آموزه هاى آن بدهند. اين سلسله به گونه فراخ و گسترده اش از روزى آغاز گرديد كه جنگ غرب با كمونيزم متصل شكست اتحاد شوروى در افغانستان به پايانش نزديك شد و غرب تمامى نيروها و امكانات جنگى اش را در تمامى جبهات به سوى جبهه جنگ گرم و سرد عليه اسلام توجيه كرد. امروز شاهد استخدام صدها هزار قلم بدستان مزدور، مبلغين اجير، صدها سايت انترنيتى و دهها شبكه تلويزيونى گنده و مبتذل هستيم كه شب و روزشان را يكى كرده و عليه اسلام سمپاشى مى كنند. مطالب تكرارى كه اين مبلغين مزدور زمزمه مى كنند به وضوح نشان مى دهد كه مرجع و منبع تهيه كننده، توجيه كننده، تمويل كننده و اداره كننده آن يكى است، هر چند نامها و عنوانهاى شان از هم تفاوت دارند. اين يكى آن را از انگليسى به عربى برگردانده و آن ديگر از عربى به فارسى، عجيب تر اين كه در مقدمه و تتمه نوشتار شان از تذكر اين مطلب نيز خوددارى مى كنند كه توضيح دهند آن را از متن اصلى ترجمه و نسخه بردارى كرده اند، بر عكس چنان وانمود مى كنند كه گويا اين مترجم يكى ديگر از معترضين است نه انعكاس دهنده افكار معترض اصلى، در حالى كه اصل نوشته سالها قبل از سوى يكى از مستشرقين نوشته شده و در اين مدت به زبانهاى مختلفى برگردانده شده اما اكنون يكى از مترجمين تازه نفس آن را به نام خود و چون معترض جديد به نشر سپرده.
عزيز ياسين، کامران ميرزا... و چند نام مستعار و مجهول الهويه ديگر از زمره اينها اند، اعتراف مى كنند كه در خانواده شيعه تولد شده اند، سايتى كه افكار منحط و ارتدادى اينها را نشر مى كند متعلق به افرادى چون آنها و همه شيعه اند. مؤسسات تبشيرى، مسيحى و يهودى چندين سايت و رسانه هاى خبرى صوتى و تصويرى و روزنامه ها و مجلات را ساخته اند و توجيه و تغذيه مى كنند و افرادى چون عزيز ياسين و کامران ميرزا را استخدام كرده اند تا در جنگ شان عليه اسلام از دست، دهن و قلم اين مزدوران استفاده كنند، اگر به فهرست افراد استخدام شده در اين سايتها و رسانه ها دقت كنيد متوجه مى شويد كه اكثريت بيش از نود و پنج در صد آنان شيعه اند!! حتماً اين پرسش ذهن تان را به خود مصروف خواهد كرد كه چرا شيعه ها؟!! جواب آن روشن است، بغاوت از مذهب براى يك شيعه و آن هم شيعه اى كه چنين بغاوتى صفره اش را رنگين مى سازد و كامش را شيرين؛ و او را صاحب گرين كارد مى سازد.... امر كاملاً عادى است، او مذهب را در آغوش خانواده اش فراگرفته، همين كه چشمش باز و عقلش به پختگى رسيده مذهبش را مجموعه از خرافات مضحك و مشمئز كننده يافته، خلاف عقل، مغاير علم و عكس واقعيتها، خداى مذهبش خداى ترسو و جبون است كه از ترس ابوبكر و عمر جسارت نكرد على را جانشين محمد (ص) بخواند، نه تنها جانشينى او را تضمين و تبيين نكرد بلكه از ذكر نام على، فاطمه، حسن، حسين، عباس، مهدى امام زمان... طفره رفت، و اشاره اى به آنان در تمامى آيات قرآن نكرد، خدايى كه در انتخاب پيامبرش اشتباه كرد، قصدش اين بود تا على پيامبرش باشد ولى قرعه فال به نام محمد زده شد، فرشته اشتباهاً به جاى على نزد محمد رفت، شخصى كه نتوانست با وجود خواست قلبى اش على را جانشين خود سازد و پيروانش را متقاعد سازد پس از رحلتش ابن عمش على را مولا و امام خود بگيرند، امام مذهب شان كسى است كه با غاصبين امامت (ابوبكر، عمر و عثمان) بيعت كرد و در حدود سى سال عقب آنان در نمازهاى پنجگانه اقتداء كرد، مشاور و همكار و فرمانبردار شان بود، و حتى دخترش را به نكاح عمر درآورد، كسى كه او را عالم الغيب مى خوانند و يكى از نواسه هايش را امام زمان و متصرف كَون و مكان مى دانند، ولى او در عمل از دست كسى خنجر خورد كه در مسجد برايش كمين گرفته بود، نمى دانست چند گام جلوتر دشمنى در كمين است. اگر على (رضى الله عنه) علم غيب مى داشت در مسجد مورد حمله ناگهانى قرار نمى گرفت و مجروح و شهيد نمى شد، اگر امام حسين (رضى الله عنه) علم غيب مى داشت در كربلا با هفتاد و دو تن از يارانش به شهادت نمى رسيد. اگر امام رضاء علم غيب مى داشت با پسر هارون الرشيد بيعت نمى كرد و جام زهر را نمى نوشيد، (همانگونه كه برخى از آخوندها ادعاء مى كنند)... اگر على (رضى الله عنه) علم غيب مى داشت؛ دارالخلافه را از مدينه به كوفه انتقال نمى داد، از ميان تمامى كسانى كه به دست پيامبر تربيه شده بودند عده اى انگشت شمارى كه تعداد شان به ده نفر نمى رسيد او را در اين كار يارى كردند، ديگران اهل كوفه را شايسته اعتماد نمى دانستند و انتقال پاىتخت از مدينه به كوفه را خطرناك و داراى عواقب جبران ناپذير مى خواندند، عملاً ديده شد كه اهل كوفه به او و پسرش حسين (رضى الله عنه) خيانت كردند و انتقال پايتخت به كوفه پيآمدهاى جبران ناپذيرى براى امت اسلامى در پى داشت، اگر اين كار نمى شد نه كسى جرأت مى كرد دارالخلافه اى در شام بسازد، نه در مصر و نه در ماوراءالنهر و مرو. آيا عقل انسان عقلمند مى پذيرد كه طفل پنج ساله غائب امام زمان و واسطه ميان خدا و شيعيان باشد، طفل موهومى كه اصلاً زاده نشده، وجود خارجى ندارد، اين ادعاء كاملاً جعلى و دروغين است كه امام عسكرى پسرى به نام مهدى داشت، در حاليكه برادر او جعفر مى گويد: برادرم عسكرى هيچ پسرى نداشت!! كدام حرف را باور كنيم؛ ادعاء آخوندهاى شيعه را يا حرف عم مهدى مزعوم را؟!! جعفر برادر (امام عسكرى) مى گويد هيچ فردى از خانواده ما غائب نشده!!! مذهبى كه قرآنش مبهم، غامض و داراى بطون است، بالاتر از درك همه جز اهل بيت پيامبر و آن هم تنها اولاد فاطمه، اين بطون نيز در بطون مراجع و روحانيون، معنى آيات قرآن نه آن است كه از ظاهر الفاظ آيات و تركيب و سياق و سباق آن فهميده مى شود بلكه چيزى است كه از اين بطون مى برآيد!! مذهبى كه امامت را موروثى مى خواند، دقيقاً چون نظام ظالمانه شاهى ولى در پوشش مذهب، مذهبى كه به جاى خدا پرستى بر شخصيت پرستى و حتى قبر پرستى استوار است، قبرهايى براى پيشوايان مذهبى شان ساخته اند كه مجللتر از قصرهاى افسانوى سلاطين ستمگر است، قصرهاى اروپا و امريكا نيز به پاى زيارت هاى مجلل زركوب شده اينها نمى رسد!! اين زيارتهاى افسانوى قصرگونه با دروازه هاى و گنبد ها و ضريح هاى زركوب شده از پول فريب خورده هايى ساخته شده كه به لقمه نانى محتاج اند، از دستيابى به كلبه هاى محقر نيز محروم اند، فرياد مى كشند كه امام زمان به داد شان برسد و حاجات شان را بر آورده سازد ولى نه تنها فريادرسى نمى يابند بلكه جيب شان را نيز به نام صدقه به امام زمان خالى مى كنند.
مذهبى كه از كتب يهودى ها نسخه بردارى شده، مؤسس آن يك يهودى به نام عبدالله بن سبا است، سينه زنى ها، رقص هاى مذهبى شان، آن هم در خيابان ها، و در محضر مردم!!! شبيه نبوت (رقص مذهبى) يهودى ها، اعتقاد به دوازده امام؛ شبيه دوازده قبيله يهود و دوازده شاگرد مسيح، انتظار به امام زمان صد در صد شبيه انتظار يهودى ها به مسيح موعود شان،....