آرزو

کو همان جایی که فصلش نوبهاران آورد
هم به جای دود و آتش، باد و باران آورد

کو همان جایی که باشد چون بهشت جاودان
تا نسیم خوشگوارش بوی رضوان آورد

کو همان جایی که دایم از صفا و همدلی
شور و شادی ها به جای آه و فغان آورد

کو همان جایی که باشد آسمانش باصفا
تا به فصل نوبهاران ابر نیسان آورد

کو همان جایی که تابد آفتابش پُر ز مهر
تا پیام زندگی را سهل و آسان آورد

کو همان جایی که فصلش از صفای طبع خویش
گاه برف و گاه باران، گاه طوفان آورد

کو همان جایی که باغش از نشاط عطر گل
نغمه ی شادی ز بلبل یا هزاران آورد

کو همان جایی که باشد مظهر الطاف حق
مردمانش مهر ورزد، لطف و احسان آورد

کو همان جایی که باشد مرجع آمال عشق
تا پیامش مهر و الفت، اُنس انسان آورد

کو همان جایی که باشد مکتبش تعلیم دین
تا به جای شور و دهشت، حکم قرآن آورد

کو همان جایی که باشد مردمانش اهل دل
تا به پای عشق انسان، رشته ی جان آورد

کو همان جایی که مردم، فعل خود را برمحک
تا شود از فتنه مصئوون، نزد وجدان آورد

کو همان جایی که باشد رهبرانش متقی
از شهامت هرچه دارد روی میدان آورد

کو همان جایی که باشد مسلمینش متحد
تا برای عز اسلام خط و پیمان آورد

کو همان جایی که باشد قایدش چون مصطفی
تا کتاب رهنما بر دفع شیطان آورد

کو همان جایی که باشد سرزمینش مردخیز
تا نظام مردمی چون عصر و دوران آورد

کو همان جایی که نوحی کشتی ای را از کرم
بر نجات قوم غرق و پُر ز عصیان آورد

کو همان جایی که خلقش کعبه ی مقصود حق
بر اجابت عرض حال مستمندان آورد

کو همان جایی که باشد داعیان راه حق
گمرهان را رو به سوی حکم یزدان آورد

کو همان جایی که باشد حکم قانون خدا
قاتلان را چوبه ی دار یا به زندان آورد

کو همان جایی که باشد مردمانش متفق
ظالمان را تا به زیر از خر شیطان آورد

کو همان جایی که خلقش بهر همنوعان خویش
از صمیم دل، ترحم بر مسلمان آورد

کو همان جایی که باشد مرجع تامین صلح
تا به جای جنگ، صلح افغان آورد

هرکجا چون انتحار و انفجار است بخشیا
کو همان جایی که بهر ما راحت جان آورد