
تشدید اختلافات فرقه یی، به خصوص قومی در افغانستان، اتهام همیشه گی بر همسایه ی غربی است. سیاسی های مشخص که در مثال هجوم فرهنگی ثابت می شوند، انگشت انتقاد و اتهام را بر همسایه ی غربی ما نیز نشانه می روند، اما در فضای مکدر کنونی، آن چه از قلم می افتد، تبیین شرایط و دشواری هایی ست که همسایه گان ما را درگیر صد ها معضل لاینحل قومی کرده اند. متاسفانه نبود تعمیم این ذهنیت به افکاری منجر شده که حداقل در میان طیف هایی از اقلیت ها، به خصوص کسانی که سیاسی و فرهنگی اند خیال کنند به روزگار گویا اصل خویش نزدیک می شوند.
تجربه ی مردم ما از مهاجرت در ایران، شناخت کشوری ست که اکثریت مردم آن بیش از همه از فارس گرایی و زبان فارسی نفرت دارند. در کشور هشتاد میلیونی ایران، اکثریت ترک، کرد، بلوچ، عرب، لر گیلکی و دیگران در یک سیستم سیاسی که با سادات شیعه (عرب تبار) اداره می شوند، اما بر اثر مکتب منحط فارسیسم و با قانونمندی هایی که میراث حکومت پهلوی اند، زیر فشار های حذف قومی، آسیمیله می شوند.
فارس گرایی، فرهنگ مردم منطقه ی ما را سبوتاژ و وارونه می کند. به این دلیل تخته خیز فارسی به محل پرش حقارت هایی مبدل شده است که روی کل منطقه، به خصوص روی بیش از پنجاه قوم و سی زبان با نام و نشان افغاستان نیز سیاه می افگنند.
در ایران معمولاً به منظور آسیمیله کردن جبری، به نام فارسی زبان، هویت های اقوام را می دزدند. خطاب اصطلاح فارسی زبان به مردمی که هویت قومی مشخص دارند، اما فقط برای ناگزیری ها و ضروریات به غیر از زبان مادری صحبت می کنند، توهم مشهور فارسکی است. این توهم که با توجه به عمومیت 50 درصدی زبان دری افغانی در افغانستان نیز حاصل شده است، شوونیستان ایرانی را حریص می کند در درز های سیاسی کشور ما با نفرت تبر بزنند؛ اما در دنیای ما جای نهان وجود ندارد.
انهدام ارضی ایران با ابراز نارضایتی های گسترده ی قومی که همه روی خودمختاری یا فدرال به نمونه ی حاکمیت قاجار تاسی می جویند، پشت خالی ای ست که شوونیسم منفور فارسی با تمام قدرت می کوشد مکتوم بماند.
چنان چه در آغاز این مقال آوردم، شناخت معضلات بنیانی طرف های مغرض در افغانستان، می توانند مردم را به قناعت جمعی برسانند که دنبال کردن کلیت های متجانس که در یک واحد سیاسی مسجل شوند، ناممکن است.
در کتاب «در جغرافیای جهان سوم»، در مثال های ستم ملی، ستیز قومی و تبعیض گسترده ی پدیده ی سخیف فارسی نسبت به اقوام، کلیتی از دشواری هایی را ملاحظه می کنیم که چه گونه سیاستگران حریص کشور های بیگانه با ستر کردن مشکلات خود شان به سهم دیگران طمع بسته اند.
این واقعیت که کشور های همسایه هرگز توان جذب جغرافیای افغانستان را ندارند و از رهگذر تنوع قومی به شدت به تعب سیاسی گرفتار می شوند، اگر برای آنان معلوم باشد، در افغانستان ما بسیار وضاحت ندارد. به این دلیل گرایش های انحرافی سیاسی که از سوی طیف های فاسد فرهنگی- سیاسی بعضی اقلیت ها رونما می شود، فقط باعث می شوند استخبارات منطقه برای سوء استفاده، کشور ما را دربند نگه دارند. به این لحاظ بازی کردن با کارت های قومی و مذهبی، ممد سیاست های مغرضانه ی کشور های مغرض همسایه می شود.
خوشبختانه یا بدبختانه در پهنان جغرافیای جهان سوم، آن قدر مشکلات، بدبختی و دشواری وجود دارد که اگر ملاحظه ی اخلاقی را کنار بگذاریم، شاید همین جنبه ها باعث شده باشند، مهاجرت از افغانستان به کشور های همسایه به معنی رجعت داوطلبانه و پُر افتخار به مام میهن شده باشد. افغان های مهاجر در ایران، واقعیت های زیر را لمس کرده اند.
فهرست مطالب کتاب «در جغرافیای جهان سوم»:
فصل اول: تشدید بحران
فصل دوم- بلوچستان
فصل سوم- احواز عرب
فصل چهارم- کردستان
فصل پنجم- آذربایجان
فصل ششم- مهاجر افغان
فصل هفتم- فقر
فصل هشتم- نفرت
یادآوری:
از طریق لینک های زیر، کتاب «در جغرافیای جهان سوم» را رایگان دانلود کنید!
در وب سایت «کتابتون»:
https://www.ketabton.com/book/12548/dr-jghrafa-jhan-som
در وب سایت «دانشنامه ی افغان»:
http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=A7B386B324F2908F3D7589FDF330BE9F