غزل

از دیدن گل بی گل رویت چه برم حظ
سنبل نرسد گر که به مویت چه برم حظ

ماهی که نشانی ز رخت ذره ندارد
پرتو بکند بی مه رویت چه برم حظ

گفتم که بیایم به سرکوی تو اما
گر غیر بود بر سر کویت چه برم حظ

مشک ختن و عنبر و یا بوی قرنفل
این ها که ندارد ذره بویت چه برم حظ

بخشی چو اگر دست نیابد به وصالت
خود گو که من از حُسن نکویت چه برم حظ