
شهر کابل، پُر از رنگ، شعار و تمنا شده است. مزایای عضویت شورای ملی، اشتهاآور پنداشته می شوند. صرف نظر از این که شماری از افغانان مخلص می خواهند از طریق وکالت مردم، خدمت کنند، داعیه ی نامزدانی که اکثراً رنگ ملی، میهنی و عاطفی دارد، روی چهره هایی نیز تاثیر می گذارد که از سیمای مضحک، خنده آور و مسخره تا ناخلفان کریه المنظر، افراد مزدور و دون که با شعار های قومی، ذهنیت هایی را تعمیم می دهند که در جغرافیای دشواری افغانستان، گسستن از درد اکثریت است. جزیره محوری به ویژه مزدوران ولایت فقیه که با سطح بالای فوتو شاپ، کوشیده اند چهره های نحس خویش را نیز تخفیف دهند، در تنوع رنگ، شعار و تمنا، زشت و دل آزار به نظر می رسد.
به هر حال، در این تنوع رنگ، شعار و تمنا، به گونه ای احصائیه ی کمیت و کیفیت به دست می آید. تقریباً به استثنای تنی چند، اکثر شعار ها، نوشته ها و خواسته ها، انباشته از اغلاط املایی و انشایی اند. این مصیبت، منحصر به بی سوادانی نیست که با لنگی ها، پکول ها و لباس های اخوانیستی، فقر فرهنگی خویش را به نمایش می گذارند. در پوستر ها، بلبورد ها و اوراق تبلیغاتی نخبه گان علمی و فرهنگی نیز دستور زبان، شبیه مترجم گوگل عمل می کند.
تا جایی که مقدور بود از دنیای مجازی و محیط شهری، تصاویری جمع آوری کرده ام. این اسناد بعداً به کار محققانی خواهند آمد که در سالیان بعد، پیرامون کیفیت و کمیت قشر باسواد و بی سواد، مدعی و مدعا تحقیق می کنند.
چنان چه در آغاز این نوشته آوردم، مزایای عضویت پارلمان، تمایل به کار در شواری ملی را به حد مراجعین سیاهی لشکر کشانیده است. در کوچه و بازار، خرسندی کسبه، ناشی از این که در این جمعه بازار، مقداری از پول هایی به دست می آید که از طرق مختلف، به جیب جنایت پیشه گان و جنایتکاران راه یافته بودند، بُعد اقتصادی را نیز در بر می گیرد.
من بار ها فکر کرده ام، بهتر است این برنامه ی کمپاین، چند ماه دیگر دوام یابد. به این اساس، میلیون ها دالر از بانک های دزدان به حساب کسبه، واریز می شوند.
تعداد زیادی از نامزدان، از کره گان و چوچه های افراد جنایتکار و خاین استند؛ اما جالب ترین بخش این رقابت، محتوای شعار ها و خواسته هاست. می شود گفت بسیاری از کسانی که خود را نامزد عضویت شورای ملی کرده اند، هنوز هم به درستی از درک کار در آن جا، به ویژه ولسی جرگه یا مجلس قانونگذار، بی خبر اند.
اشتراک کننده گان مسابقه ی انتخابات از چهره ها تا لباس ها و از شعار ها تا خواسته ها، به همه جوانب درگیر چند دهه ی اخیر ارتباط دارند. برای این که به پروسه ی تحقیقات آینده کمک کرده باشم، بخشی از لغات و جملات این فرهنگ جامع انتخاباتی را گردآورده ام. می کوشم با تبصره بر آن ها، واکاوی مطالب، به حد روان شناسی برسد؛ زیرا از محتوا و فحوای بعضی از نوشته ها بر می آید که شاید شماری از نامزدان، دیوانه باشند.
- عبدالباقی سمندر، شماره ی انتخاباتی: 391. شعار: خواست ما امنیت، صلح، آزادی، برابری، مردمسالاری و عدالت اجتماعی.
- برشنا دین پرور افضلی، شماره ی انتخاباتی: 146. شعار: شعار نه بل که عمل.
شباهت های فونیمیک کلمات یا شاید عجله، پوستر های شماری از نامزدان را وقف لویه جرگه کرده است. یک نامزد دیگر که از ولایت کندز می باشد، در پوستر تبلیغاتی اش «کاندیدای مستقل ولسی چرگه ولایت کندز»، نوشته است. ولسی چرگه، یعنی مرغ مردمی یا مرغ ملی!؟
- نسرین شهیر، شماره ی انتخاباتی: 60. شعار: اسلام ته تابع اولوس ته و وفادار.
- انجنیر کمال صافی، شماره ی انتخاباتی: 21. شعار: ما همیش در برابر هر زورمند، ظالم و جابر، مردانه وار مبارزه نمودیم.
- محمد الله نظر، ولد جوره خان از ولایت تخار و برادر خوان بسم الله خان محمدی، شماره ی تماس: 0775952916.
- الحاج خان آقای رضایی، شماره ی انتخاباتی: 528. شعار: ارزشگرایی، رفاء اندیشی و جوان محوری.
- مسلم شیرزاد، شماره ی انتخاباتی 224.
- امید وطنیار، شماره ی انتخاباتی: 399. شعار: به عزم تغییر ... روانه ایم، می رویم و می رسیم.
- الحاج محمد قسیم جنگل باغ، شماره ی انتخاباتی: 49. شعار: زه د قانون مند، آزاد، آباد او سرلوړی افغانستان لپاره کار کوم چی په هیواد کی قومی، ژبنی، سیمه ییز، مذهبی او جنسی توپیرونه نه وی.
این قسیم جنگل باغ، زمانی قوماندان امنیه ی ولایت کندز بود که طالبان، موفق به فتح آن شهر می شوند. در کاسه ی این شورای نظاری، ادبیات پشتو، حقیقت تلخی ست که با تمام وجود سرکشیده اند. این مردک منطقه ی جنگل باغ پنجشیر که با تشیهر تلخص هایی که مسعود به نام جا و منطقه آنان را خطاب قرار می داد، در شمار ناقلینی نیز است که پس از سقوط طالبان کوشیده بودند ترکیب قومی سمت شمال را تغییر دهند؛ اما واقعیت های غیر تاجکی و غیر فارسی زبان، چنان آنان را فشار می دهند که می بینند، اغماض واقعیت های دیگران به ضرر شان تمام می شود.
پشتوگرایی اعضای جمعیت و شورای نظار از سال ها قبل معلوم بود، اما در سالیان اخیر، پُست مدرن شده است. آنان می دانند اگر ترحم پشتون ها را نداشته باشند، آینده ندارند.
- عقیل شاه الیاسی، موسس دانشگاه کاتب، شماره ی انتخاباتی: 650. شعار، تدبیر ما، حاکمیت قانون، رسالت ما، رفاه مردم.
- داکتر عاطفه طیب، شماره ی انتخاباتی: 94. شعار: با هم، فردای روشن می سازیم.
- توفیق وحدت، شماره ی انتخاباتی: 84. شعار: وحدت و عدالت.
- حاجی حفیظ الله جلیلی، شماره ی انتخاباتی:256. از شعار ها، برای اصلاحات می آیم، نه امکانات و جلیلی، یک جمعیت است.
- قاری زینب موحد، شماره ی انتخاباتی:353. شعار: این کرسی، جایگاه زنان مسلمان است.
در یک مصاحبه ی مسعود با یک خبرنگار زن ایرانی، این مساله را امر آسمانی پنداشته است. اشاره ی او از منظر دو شاهد زن در برابر یک شاهد مرد می باشد. جالب تر این که «این کرسی، جایگاه زنان مسلمان است» به گونه ای با فمینیسم، ارتباط می گیرد؛ زیرا با قید «جایگاه»، مشخص شده است. ژست این چریک شورای نظاری که در محافل مجوس گرایان تاجک، از تنظیمیان تابو و توتم می سازد، به فعالیت های هوشیارانه ی سقوی نیز مرتبط می باشد. آنان می دانند که حکومت در حصار مخالفان مذهبی به تنگنا افتیده است. مساله ی محکم گرفتن چوکی را شما تحلیل کنید! خدا کند مانند کرسی ملا برهان الدین ربانی نشود. تا زمانی که طالبان، او را به زور از کرسی جدا کردند، حاضر نشد آن را ترک کند.
- عبدالغیاث غیاثی، شماره ی انتخاباتی: 737. شعار: معارف با کیفیت و معیاری برای همه.
- روبینا جلالی، شماره ی انتخاباتی:19. شعار: بیایید مالک این سرزمین، همه را بدانیم.
فکر کنم صورت درست آن، باید چنین باشد: بیایید همه را مالک این سرزمین بدانیم! این دوشیزه ی ورزشکار از اعضای تبلیغاتی کابلبانک بود. گاهی با سر و ته خالکوبی شده به تلویزیون باختر می آمد. از کمالات او، یکی هم اهدای تحایف اجباری به دوست پسرش بود که نقل چاپلوس ها قرار می گرفت. شهرت های کاذب زن زده گی، امثال این ها را تشویق می کند. او قبلاً نیز ناکام مانده بود. استفاده از پیشینه ی ورزشی در امور قانونگذاری، مانند دو سوی آهن ربا است. یک نمونه ی دیگر که متاسفانه بر اثر ظرفیت کمره ی من از شرح جزییات بازماند، در یک شعار کلان «در پی پارلمان اخلاق مدار»، عروج کرده است. از تماشا و خواندن این همه لوده گی، هوای یک دسته گی حکومت های مقتدر به سر می خورد.
- دکتورس فروزان فنا، شماره ی انتخاباتی: 730. شعار: پیش به سوی بلند نمودن ندای حق.
- عبدالواسع رسول، شماره ی انتخاباتی: 657. شعار: زمانی یک کشور به پیروزی می رسد که در قسمت تعلیم و تربیه ی اولاد وطن، توجه همه جانبه مبذول گردد.
- عبدالحفیظ منصور، شماره ی انتخاباتی: 165. شعار: در برابر دشمنان جهاد و مقاومت تا اخیر ایستاده ام.
- عبدالظاهر قدیر، شماره ی انتخاباتی: 39. نشان انتخاباتی: سگ. شعار: په لوړه کچه ستاسو استازولی او ستاسو لپاره سیاست.
- خاطره اسحاق زی، شماره ی انتخاباتی: 121. شعار: پر ځوان نسل باور، بر راتلونکي باور.
- آرین خیبر، شماره ی رای دهی:23. شعار: برای تحقق آرمان های والا، اهداف سترگ و عقائد شکوه مند نهضت چپ دموکراتیک افغانستان به پیش. ما قیام می کنیم!
چهره های نحس این وطن فروشان که از بخت بد با سیاهکاری تنظیمیان، ظاهراً سفید رو شده اند، مردم را به یاد کشتار ها، ویرانی ها و تبانی با متجاوزان روس می اندازد. با آن همه شرح کمیدی، این لعین، ما را عصبانی ساخت.
- الحاج غلام سخی پارسایی، شماره ی انتخاباتی:15. شعار: محرومیت، سرنوشت دایمی ما نیست.
چند ماه قبل، شعار دیگر این مزدور ولایت فقیه را خوانده بودم که به نام اهل سنت هزاره، به کرسی های دولتی چشم دوخته بود. این جزایر با شعار های مظلوم نمایی، فقط در فکر خودشان استند. محرومیت میلیون ها پشتون، تاجک، اوزبیک و اقوام دیگر را درک نمی کنند.
- داوود ناجی، شماره ی انتخاباتی:52. شعار: برای مبارزه با تبعیض به پارلمان می روم.
- اجمل بلوچ زاده، شماره ی انتخاباتی:136. شعار: صدای اقلیت های اکثریت.
قوم بلوچ، به استثنای افغانستان، در ایران و پاکستان که اکثریت آنان را تشکیل می دهند، از کمترین احترامی بهره ندارند. در ایران، بلوچان را وحشی می نامند. ظلم و ستم نظام فارسکی ایران بر بلوچ ها به اندازه ای ست که به نام وحشی و اهل سنت، روستا هایی را غارت کرده اند که به قول یکی از معاونان روحانی، بعضی حتی یک نفر ذکور مرد ندارند؛ زیرا همه را برده اند و اعدام کرده اند.
در پاکستان، با استثمار 99 درصد منابع بشری و طبیعی بلوچان، آنان با از دست دادن آزادی و در عقب مانده گی وحشتناک، فقط در دوزخ زنده گی می کنند. بهتر است این جوانک با درک نزاکت های قومی افغانستان، شکرگزار باشد که در این جا، هرگز به نام بلوچ، توهین نشده است.
ژست ها و اکت های ستمی در شان جوانک هایی نیست که در کنار زنده گی با قوم بزرگ، حتی در سالیان بحران و چهل سال جنگ تحمیلی، بدتر از سایرین نزیسته اند.
در کنار نمونه های بالا، ردیفی از کره های تنظیمیان که بعضاً دوپلی کیت استند، مانند چوچه های محقق، بی سلیقه گی، بی فرهنگی و هرج و مرج، نمای شهر را برهم زده اند.
اعضای کمپاین های انتخاباتی نامزدان، مانند ملخ هایی که به جان مزارع می افتند، در کنار کثیف ساختن درب و دیوار های منازل مردم و تاسیسات دولتی، به درخت ها و اشجار نیز حمله کرده اند. بعضی که توان مالی خوب نداشته اند با نصب کارت های کوچک، جا هایی را پُر کرده اند که در ورق بازی های دیگران، خالی مانده بودند.
عجله در مسابقه، باعث شده، پوستر ها و اوراق تبلیغاتی را به گونه ای نصب کنند که نان پز، خمیر را به تنور حواله می کند. عکس ها را سرچپه، کج و نیمه، سرش کرده اند. برای آن که خود شان را زودتر خلاص کرده باشند، در جا هایی چند پوستر را سر به سر نصب کرده اند؛ یعنی اگر پوستری کنده شود، چند نمونه ی دیگر آن آویزان می شود.
گفته شده بیش از 800 تن در کابل رقابت می کنند که شماری از اعضای پیشین شورای ملی منسوب به ولایات نیز در میان آنان قرار دارند. اوضاع نامساعد ولایات و ضعف های تعدادی که باعث تنفر مردم شده اند، سر و کله ی آنان را به کابل رسانده اند.