درون قطي هاي انباشته از شيشه هاي گرد و زيبا، نخستين وسایل تفريحي و قماري قرار دارند كه افغانان از اوان كودكي با آن ها به قمار زنده گاني خود آغاز می کنند. محتوای این قطی ها را شيشه هاي گرد و زيبایی پُر کرده اند که تُشله، نام می دهند.
سال ها پس از دوران كودكي و تا حالا كه ديگر كودك نيستیم، مانند تمام كودكان افغان، قمار را از بازي با تشله آغاز می کنیم. شيشه هاي رنگين، باعث ذوق زده گي و هيجان مي شدند و با دقت و حوصله ي فراوان هنگام بازی ها مي كوشيديم به حجم شيشه هاي رنگين بيافزاييم.
تا سالیانی كه از شعور درك نابساماني ها بهره مند می شویم، در فكر ما خطور نمی کند كه براي عقب ماني ها و احتياج بيش از حد به محصولات خارجي، بخشی را از درك پديده هايی آسیب می بینیم که از همان اوان تشله بازی، ما را برای احتیاج، مستعد می سازند. شيشه هاي رنگين در دستان و ميان انگشتان ما، بار ها و بارها بالا و پايين شده اند، ولي تا زمان فهم، نمي دانستيم زنده گي ما را از نخستين فصل هاي آن، با بازي درمانده گي به بازي مي گيرند.
بازار هاي سرزمين آسیب دیده، از رنگارنگي ده ها امتعه و كالاي خارجي توليد كشور هاي همسايه، رنگ های پاكستاني،ايراني و چينايي دارند. از خوراكه هاي پُر از مواد كيمياوي تا بازيچه هاي كودكانه و بد شكل كه هرگز نمي توانند راحتي و خوشحالي کامل كودكان را فراهم کنند، اشغال ها و كثافتات دور ريخته شده بر روي جاده ها و شهر هاي ما جمع آمده اند.
در گذشته هاي نه چندان دور كه مذهب بازار آزاد، پيروان بسياري در كشور نداشت، تنها تشله ها و گونه هاي دیگر آن ها، براي غارت پول هاي ناچيز كودكان ما مي آمدند، اما در پروسه ی ديگري از تغيير سياسي و اجتماعي كه با حضور پيروان مذهب بازار آزاد ظهور نمود، تشله ها ديگر نمي توانند به تنهايي، يكه تاز ميدان باشند. ده ها و صد ها نمونه ی جدید بازار آزاد، گونه هاي بي شماری از چپاول و غارت را ميسر كرده اند.
ترسيم امتعه ي بازار آزاد با گوناگوني آن، كاری مشكل و حزن آور است. در اين كه فضا براي ورود هر كثافتي به نام بازار آزاد، گشوده است، هيچ ترديدي نيست، اما مصرف كننده گان كه محصول بازار آزاد نيستند!
اگر حكومتداران پيرو مذهب بازار آزاد، دوست ندارند و منطق پذيرش ضعف اين مهارگسيخته گي را نمي دانند، وجدان و انصاف كه از زنده گي آدم هايی به نام تاجر و فروشنده، به تمامي نرفته است.
تجار در افغانستان با لقب حاجي با ظواهر آراسته، با دستار و ريش هاي انبوه كه نماينده ي طیف مذهبي است، شهرت دارند. در بازاري كه شهروندان كشور هاي بي چاره ي آسيايي و افريقايي از نيپال و هند تا پاكستان در اتحاد ناتو، در روزي افغانان سهيم شده اند، در واقع روزي ما را به چپاول مي برند، در كشوري كه بر اثر شيوع مذهب بازار آزاد، حتي بند تنبان از خارج وارد مي شود و در جایی كه براي بازار خارجي، توليد داخلي به نسيان رفته است، بالاخره در مملکتی كه براي هر ترفندي تجارت می کنند، تاجران باید تُشله وارد كنند!
چه نياز است که تخم مرغ ايراني به نام تخم پُر محتوا، اعلان تلويزيوني مي شود؟ چه نياز است نصوار پاکستانی، دهن ما را كثيف کند؟ چه نياز است و چه تجارت پُِر منفعتي ست كه حتي براي رقابت با محصولات دستي ليف و كيسه هاي زنان نادار، ليف ها وكيسه هاي چينايي وارد مي شوند؟ تاجران با تورید کیسه و لیف، نفع زيادي از رقابت با توليدات زنان و مردم نادار نمي برند، اما در عوض، آنان را گدا و هنر آنان را بي بهاء ساخته اند.
در وارد نمودن تشله، چي قدر مفاد دارند؟ به آن تاجری مي گويیم که اگر مقداري انصاف دارد، آيا توليد تخم مرغ، توليد بمب اتوم است كه توليد آن در كشور مشكل باشد. مگر ساخت ظروف و بازيچه هاي پلاستيكي كه از پست ترين تكنالوژي به دست مي آيند، مشكل است؟ مگر نمي شود به عوض پاک کردن بدن با ليف و كيسه ي چينايي و پاكستاني، از دست رنج یک افغان استفاده کنیم تا حداقل نانی برای او فراهم شود. مگر توليد تشله ها كه اولين ابزار قمار زنده گي اند، از توليد هواپيما، مشكل تر اند؟
اگر نمي توانند از كيف مفاد هر نوع تجارت، بيرون شوند، مي توانند تمام انواع همان امتعه ی پست را در داخل كشور توليد کنند. حداقل روزی پسر مشتري تشله ها در كارخانه ي شما به جبران خريد تشله، از شر بي كاري، در امان خواهد ماند.
به یاد دارم که از کودکی، ما را تشویق می کردند پول های خود را پس انداز کنیم. این سنت خوب، بیشتر به معنی عادت درست خرج و مصرف بود. بنابراین، ظرف کوچکی که شبیه کوزه بود، در اختیار ما قرار می دادند. این کوزه های کوچک، ساخت افغانستان بودند. آن ها را تاکنون نیز بیشتر در پروان می سازند. این تولیدات محلی، اما جزو صنایع ظروف کلالی اند.
در مندوی کابل، در سه راهی که این بازار را به جاده ی تیمورشاهی و میوند وصل می کند، انبوه ظروف پلاستیکی پاکستانی به فروش می رسند. در این میان، ظروفی پلاستیکی که شبیه دخلک های پس انداز مایند نیز برای فروش عرضه می شوند.
تجاوز سیاسی بیگانه که به همه جای مملکت می رسد، مثال های دیگر نیز دارد. عوامل خارجی که بازار های افغانستان را نظارت می کنند، حتی معادل دسترنج چند زن افغان (لیف و کیسه) و کم درآمدترین تولیدات داخلی (دخلک های پس انداز) را سفارش می دهند. این جنگ، کمتر از جنگ سیاسی- نظامی نیست. با تمام قوا سعی می شود یک ملت را از پا بیاندازند.
شرح تصویر:
صنایع پلاستیکی جمهوری اسلامی- اتومی پاکستان در دکانی در جمهوری اسلامی پنج هزار ساله ی افغانستان!؟
وروستي