درک عصبیت ها

تعصب را به معنی واکنش منفی، همیشه نقد می کنند، اما بررسی محتوایی این کنش نشان می دهد انسان مستضعف، مظلوم و ستم رسیده نیز متعصب بوده است.

تعصب، جریان های بزرگ ایستاده گی، غیرت و تهور را زاده است. این حس، از کنار گرایش هایی می گذرد که در زمینه ی سیاسی، گاه سعی می شود با گفتمان انحرافی، تنازع دیپلوماتیک، مزایای بیشتری نسبت به میادین نبرد ها داشته باشد. از مهمترین فاکت ها در تنازع قرن نوزده، واردن شدن انگلیس ها از باب گفت و گو بود؛ زیرا واگذاری و باخت های ما، بیشتر در روی میز صورت می گرفتند، نه در میدان جنگ؛ اما تعصب دینی، تعصب میهنی و تعصب ناموسی، گاه با تعبیر هایی نادیده گرفته می شوند.

تحلیل رفتار و بیان دشمنان ارزش ها به وضوح می رساند که به بهانه ی تعصب، سعی می کنند واکنش های شعوری مردم را که از سوی روشنفکران واقعی تشجیع، تحریک و تشویق می شوند، بُعد منفی دهند. در این تلاش، توجه به تعصب، بدون درک حس عصبیت مثبت که بر اثر اغماض بر علایق اجتماعی خلق می شود را به ناهنجاری تعبیر می کنند. در حالی که تعصب ضد ملی، ضد مردمی و توهین آمیز را تشویق کرده اند که در زمینه ی نقد غیر عقلانی به حد افراط می رسد.

مخالفان، واکنش های شعوری و آگاهانه ی عامه را کوچک نمایی می کنند. چه بسا در موارد مختلف سعی کرده اند اجتماعات گسترده ی مردم را منوط به جناح هایی به زعم خود شان قبیله یی یا فاشیستی عنوان کنند.
یکی از عوامل ستیز غیر عقلانی در برنامه ای در یک تلویزیون خصوصی، درج هویت ملی را کوچک نمایی می کرد. او افزود که فقط بر اثر گردهم آیی شمار اندکی در مسجد جامع عیدگاه بود که دولت مجبور به تغییر می شود. در واقع این اعتراض که به نماینده گی از عامه ی مردم صورت گرفت، از خواسته های متعددی سرچشمه می گرفت که افغانان از طریق رسانه ها از ضعف های دولت عصبانی شده بودند. برعکس مخالفت های سازماندهی شده و بسیار ناچیز و حقیر را که دست بیگانه در تمام آنان خوانده می شود، با روش های معمول خاک پاشی به چشم مردم، میلیونی وانمود می کنند.

تاریخ ما، نمایانگر انواع تعصب است. اگر رفتار مردم را بر اساس تعلق خاطر آنان بکاویم، فقط آن چه نبوده است که در گرو علایق، احساس و عاطفه بیان می کنند. مردم برای حفظ سرزمین، کشور، نوامیس، حفظ دارایی ها و دفاع از خودشان، متعصب بوده اند. سرسختی آنان که روایت های حماسی دارد، تعصب را توجیه می کند.

فکر می کنم اگر دشمنان این ملت، فقط برای بیان چند واژه، منتقد و متعصب اند و اگر کسانی وجود دارند که با تعصب، در پی رسانیدن صدمه بر این ملت و این کشور اند، نباید احساسی را تضعیف کنیم که در حفظ کشور و ملت، نقش عصبیت مثبت، بیشتر از مهر و محبت بوده است.

باوجود شدت کار تبلیغاتی که از طریق رسانه ها، نشست های به اصطلاح فرهنگی، چاپ کتاب و نشرات گسترده ی تلویزیونی، رادیویی و حتی تا سطح تماس با مردم، انجام داده اند و می دهند و همه و همه برای نفی هویت ملی (افغان) بود، مردم ما با باورمندی و ایمانی که بر هویت خویش (افغان) دارند، با گونه ای از واکنش تعصب آمیز، مانع کاستی هایی شده اند که بی نهایت واجب بود زمامداران، جبران می کردند.

در کل، اصرار بر فرهنگ سازی هایی که منطق نهادینه گی ندارند، اما به این امید صورت می گیرند تا با انباشت ذهن مردم و درگیری ناشی از این اصرار، موضوعات متنازع شوند، بر اثر انعکاس رسانه یی، عامل فشار هایی نیز شمرده خواهند شد که در عقب تمام آن ها، حرص انحصار و حفظ سیستمی که از سوی مخالفان طالبان، حالا به افغان ستیزی های آشکار رسیده است، بقای یک گروه کوچک را بی هیچ ملاحظه تحمیل کند.

طی حاکمیت های سالیان اخیر، مردم با اختیار پسوند های افغان، افغانی و ترکیبات آن ها با نامگذاری صد ها و هزاران نهاد تجاری، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و امثالهم، به اندازه ای کلمه ی افغان را مستعمل کرده اند که از بیان عام تا نقش نوشتاری، در تمام جغرافیای افغانستان، ملموس است. این واکنش، ثابت ساخت تعصب، زمانی که برای دفاع از منافع و ارزش های جا افتاده، واقعی و معقول باشد، هرگز ناپسند نیست.

ناگزیری های ناشی از شرایط، دست دولت را با کوته فکری های دولت مردانی بسته است که فقط از رهگذر حس عصبیت مردم، برای شئون ملی، مجبور یا تشویق می شوند.

در موارد بسیار مهم، حس عصبیت ملی، اجازه نداد است فشار هایی که کوشیده می شود با نفوذ در ارگ و نقش نیرو های خارجی، مردم را با عمل انجام شده رو به رو کنند، عملی شوند. این فشار ها بر اثر تصادم با امواج خشمگین ملت که از سوی روشنفکران افغان تنویر می شوند، خلاف میل مخالفان، با تعیین حد و قلم خط سرخ مردم مواجه شده اند.

درک عصبیت های مثبت، در شناخت علایق و پیوند های مردم و شئون شان کمک می کند. دولت های قبل از هفت ثور، به ویژه از زمانی که اعلی حضرت شهید نادر خان، تعادل، توازن و شعور درک عصبیت ها و احساسات مردم را دوباره به ارگ آورد، تا زمان کودتایی که دست خارجی در همه جای آن آشکار بود (هفت ثور)، دربرابر مردم محترم و با اعتبار بودند.