
در همهمه ها و هلهله هایي كه در بيش از ده سال تجربه ي مردمسالاري به عنوان فرياد و شيون طیف جوان در موضوعات بي كاري، فقر، مهاجرت و... شنيديم ، ادبيات و كرداري نيز جالب بودند كه در بي نهايت، حتي خونين و سياه مي شدند. از يك سو گروه هاي متعصب و راديكال كه در بند اوهام گذشته فكر مي كنند چسپيدن به ماضي، برچسب شرافت آنان در قرن حاضر است، از سوي ديگر، جوانك هاي تحقير شده، بي كار و درمانده كه در پسكوچه هاي جهان سوم، از پست مدرن و پسامدرن سخن مي زنند. اين دو گونه گي در گام نخست، صورت هاي نسبتي پاكستاني و ايراني اند و در تعريف كلي، دشواري هاي ما از همان حقايقي كه طرز افكار ناشي از پادزهر استعمار غربي در برابر زهر استعمار شرقي (كمونيزم) از هنگامه ي جهاد تا كنون، نسل هايی از مردم ما را واداشت در كشور هاي بيگانه، زير سايه ي دشمن زاد و ولد كنند و در حالي كه ناگزير شدند بيگانه و اتباع بي كاره شمرده شوند، دل خوش از دانش قرون وسطي مدارس پاكستاني و درونمایه ی مضحك و ساخته شده ي فارسیزم، هنجار هاي افغاني را در ناهنجاري مبارزه ي به اصطلاح اجتماعي انعكاس دهند.
براي ما آشكار شد همان گونه كه تجاوز اردوي سرخ، عقب جبهه اي در ايران و پاكستان ساخت و سال ها سپري شد تا اين عقب جبهه را فقط به نام كشور هاي همسايه و سرزمين هاي دوم نشماريم، نیز آگاه شويم نسل هاي زاده شده در اين كشور ها، همان نسل هايی دوم اند كه با وجود لمس حقایق كشور، ايران و پاكستان، حقایق زاده شده اي افکار آنان اند.
از زماني كه حرف دشمن نيز «حرف حساب» فرهنگ ما شد و از زماني كه فرهنگ ابتذال، جاي بزرگی در حافظه ي مردمان قرباني اين سرزمين يافته است، كنار آمدن با حقيقت طيفي از جوانان افغان كه زاده گان ديار بيگانه اند، زماني ميسر مي شود كه آنان را در مسير منتهي بر هويت و منافع ملي بكشانيم و اين مسير، زماني ميسر خواهد بود تا سد ها براي اكثريت- به دور از پشتوانه ي تنظيم، قوم و تفكر خاص- نابود شوند و هويت هايی كه در جو سرزمين هاي بيگانه رشد كرده اند، اشباع شوند كه آب و هواي وطن، پاك و پاكيزه تر و سقف گلين افغانستان، بهتر از چهارديواری هاي مدارس بسته بر حقيقت حال و حوزه هاي به اصطلاح علمي، اما انباشته از نصاب دجال است.
شرح تصویر:
تجمع اخوات خشکه مدارس دینی پاکستانی یا ایرانی. جمود فکری اینان به حدی ست که با شعار های ضد خودشان جمع شده اند.