جوانی سر بلند کرد میان سران
جوان خوش آواز و خوش بیان
جوانِ آزاده و با فرهنگ
ربود دل دوستان در داخل و در فرنگ
جوانِ با اراده و با عزم بلند
سرود آهنگ های زیبا به هر رنگ
با لهجه ی زیبا و پُر نشاط
نمایاند فرهنگ ها را رنگارنگ
آن گاه که شد به عزمش قریب
نزدیکش شدند سیاه دلان دلفریب
کشیدندش از راه، به هر نام و نشان
فروختند آتش قوم، نژاد و لسان
جوان، داد از دست اراده
شد غلام غلامان چند روزه
بشد نوکر- به نام آزاده
در میان فریب خورده گان دربند ساخته
آنانی که با پول فروختند نام و نشان
بودن با آنان، ندارد سود، غیر از زیان
وروستي