عزیزانم عمل کنید به این وصیت
به رفاه می رسید به آب و نانی
در سی سال خدمت به کشور
به جز داد وطن نداشتم ارمغانی
حال وقت آن است از پریشانی شوید دور
بسازید برایم قبرکی با نام و نشانی
اطرافش گیرید در و پنجره ی زیبا
مزین سازیدش با توغ و رنگ و تاری
چنین بنویسید روی کتیبه ی قبرم
مردی بود عاجز و غریب، بی آب و نانی
بسوزانید دل مردم با این حرف ها
تا بیارند مرا نزد خدا شخص روی داری
در آن بیشه، جاگزین سازید دخلک پول
درش قفل کنید، نباشید غافل از دزدانی
شاید که این بهترین باشد برای کسب درامد
کنید پولش را مصرف برای اولاد و نواده گانی
دریافتم این تجربه را در دوران زنده گانی
باز هم پوزش می خواهم از حضور شما عزیزانی
وروستي