پُر کردن جیب، حکومت انتقالی می خواهد

اسماعیل جان نشسته بود در دارالاماره
گذشته را در خیالش همی مرور می کرد

به یادش آمد دوران جهاد و حکومت فساد
ایده هایی در ذهنش همچنان خطور می کرد

چی مشعوف گشت از این خیالات ناگهانی
فکر حکومت موقت با معاونین، مسرور می کرد

برپا کرد مجلسی، بالا شد پشت میز خطابه
گفتا! پلان آمدن صلح در قلبش چنین ظهور می کرد

هدف نداشت جز وزارت یا مقامی در دولت
نزد مخاطبان، شخصیت غنی را چی خوب ترور می کرد

ندانم تا به کی این همه دولت موقت یا دوره ی انتقالی
ولی دانم برای پُر کردن جیب ها، این کار را باید ضرور می کرد