
طرح مسایل نو، مستلزم دانش و آگاهی بیشتر می باشد. چه گونه گی برخورد با فرهنگ و تاریخ در افغانستان از عوارض برداشت های ناسالم و سیاسی به دور نمانده است. این فرهنگ سازی که در حدود یک قرن ادامه یافت، در اکثر موارد، دچار عارضه ای می شود که اکنون می بینیم؛ تعیین عمق تاریخی جعلی به جای واقعیت، مجعولات را تعمیم می دهد و خوانش نادرست و سیاسی از مفاهیم فرهنگی، حالا به دست آویز مهم برای افغان و افغانستان ستیزی های مشهود مبدل می شود. با درک این مُعضل که اگر با نوآوری، نقد و ارایه ی آگاهی های بیشتر، در برابر عداوت ها نایستیم، تنازع طرف های مدعی، باعث آلوده گی بیشتر جامعه، به ویژه قشر تحصیل کرده خواهد شد. بنابراین با قبول دشواری ها، اجندای کاری برای طرح مسایل نو، با تهیه ی منابع جامع و در حد کتاب ها، آدرس هایی شدند که در زیر، 9 عنوان آن ها را معرفی می کنم. هر کدام این آثار، برای یافت راه حل و در پاسخ به اغراض و دشمنی های افراد معلوم الحال، منابع مهمی به شمار می روند.
منطق باور به فرهنگ سازی، یحتمل از دشواری هایی منشه می گیرد که می بینیم افغان ستیزی به دست آویز جاهلانی مبدل شده است که با سوء استفاده، سوء تعبیر، جعل و افتراء تاریخی و فرهنگی، وارد میدان سیاست افغانستان می شوند.
معرفی کتاب حقیقت خورشید:
وقتی به حجم پرداخته های تاریخی جعلیات باستانی منسوب به افغانستان می نگریم، بی گمان این شک مبدل به یقین می شود که چرا هیچ اثر ویژه ای در مورد هویت و اصالت افغانی منتشر نشده است. تمام کوشش ها در این عرصه، منحصر به چند مقاله و تحقیق است. روی این ضرورت که منبع خاص تبیین اصالت و قدامت هویت ملی موجود باشد، کتاب «حقیقت خورشید» را از مجموع زحماتی که راجع به اصالت و قدامت نام افغان نشر شده بودند، منتشر کردم. این گردآوری با بحث های جامعی ثابت می کند که نام افغان با الفبای استقراضی از زبان عربی به بیش از هزار سال قبل برمی گردد و تبیین آن در زبان های سانسکریت (آواگانا)، در زبانی چینیان (اپوکین) و در کتیبه های ایلامی جنوب ایران (اپگان)، قدامت خیلی طولانی دارد. نام افغانستان پیوسته به این حقیقت، به راحتی می تواند عمق باستانی، قرون وسطا و افغانستان کنونی (واحد سیاسی) را وضاحت دهد و تعریف کند. بنابراین هرگونه نامگذاری دیگر در برابر آن، اصل تضاد را به میان می آورد. به این دلیل است که در 16سال اخیر با جعلیات تاریخ باستانی کوشیده اند واقعیت ها را به نفع بیگانه گان تحریف کنند.
در عقب جلد کتاب «حقیقت خورشید» می خوانیم:
هسوآن «تسانگ»، این مردم (افغانان) را تحت نام اپوکین (اَو- پاکان) بسیار با ایمان و درستکار و بلند همت توصیف کرده است.
در واقع، این واژه (افغان) ریشهی بسیار کهن تاریخی داشته و حتی پیش از اسلام، در آثار کهنی چون «مهابهاراتا»ی هندوان و آثار چینیان، به صورت «اپاگانه» و «اپوکین» ذکر شده است. بهگفته ي گريگوریان، برای بار اول به کلمه ي «افغان» در قرن ششم میلادی، «وراهامهیرا = VarahaMihira» منجم هندی در کتاب خود «پرهات سام میتا - BrhatSamhita»، به شکل «اواگانا = Avagana» اشاره کرده است.
مشخصات کتاب «حقیقت خورشید»:
نام: حقیقت خورشید
گردآوردنده: مصطفی عمرزی
تعداد صفحات: 291 در اندازه ی A5
ناشر: با هزینه ی شخصی گردآوردنده
محل پخش و فروش: اکثر مجلدات آن (900) به گونه رایگان در اختیار تحریک ملی افغانستان قرار داده شد تا از طریق نماینده گی های خویش به مراکز علمی و فرهنگ سراسر کشور توزیع کنند.
معرفی کتاب آرکاییسم:
باستان گرایی، حربه ی مهم برای تحریف واقعیت های افغانی شمرده می شود. بنابراین ضرورت به اثری که باعث روشنگری در جعلیات آن شود و نیز فهم این حقیقت که ساخت نسخه های باستانی تاریخ، به ویژه در حوزه ی کشور های اسلامی، روی چه منظوری بوده اند، کتاب آرکاییسم را منتشر کردیم. ناگفته نماند که توجه به عمق تاریخی به منظور اثرگذاری روانی در جوامع عقب مانده، خود نسخه ای از آلوده گی های فکری است تا با توهم در گذشته، عقب مانده گی ها و ناکارایی ها را ستر کنند. مردم بر اثر باور های عمق تاریخی، در حالی که ارزش عناصر زمانی را درک نمی کنند، دچار شیفته گی هایی می شوند که در جهان سوم، گرایش های مذموم هویت های قومی را بروز می دهند.
در عقب جلد کتاب «آرکاییسم» می خوانیم:
تفاخر توهم به دوران باستان، مسکن مخدری ست برای جوامع عقب افتاده که از قافله ی پیشرفت های بشری بازمانده اند و می خواهند با نازیدن به موهومات خودساخته ی منتسب به عصر باستان، بر احساس حقارت خود، مرهم نهند.
مشخصات کتاب «آرکاییسم»:
نام: آرکاییسم
گردآورنده: مصطفی عمرزی
تعداد صفحات: 178 در اندازه ی A5
ناشر: تحریک ملی افغانستان
محل پخش و فروش: دفتر مرکزی تحریک ملی افغانستان
معرفی کتاب آریاییسم:
در واقع میزان جعلیات در پدیده ی آریایی آن قدر فراگیر است که تا زمان بسط مفاهیم روشنگر انتقادی، ساحه ی تاریخ و فرهنگ ما همچنان آلوده می ماند. طرز برداشت از این جعل، واضع طرز افکاری ست که وقتی تبارز نژادی آن بیشتر می شود، احساس مذموم برتری با قایل شدن به رنگ و پوست در ایجاد نفرت و کدورت می افزاید. تاریخ تولد این جعل از جغرافیای اروپاییان استعمارگر آغاز می شود و تا رشته بافی های گنگ، عمق تاریخی می یابد. برای آن که ساحه ی روشنگری در این زمینه وسیع باشد، با چاپ کتاب «آریاییسم»، وارد پرونده ی مختومه ی این جعل شدیم.
در عقب جلد کتاب «آریاییسم» می خوانیم:
... حتي در كتيبه هاي هخامنشي نيز واژه ي «آري» را با معني قومي و نژادي نمي يابيم. اين واژه نيز لقب تحقير آميز ديگري با معنای «شورشي» و «شرور» است كه بوميان ايران كهن، علاوه بر لقب «پارسه» به قوم سفاك هخامنشيان بخشيده اند تا نهايت نفرت خود را از حضور ويران كننده ي آنان كه عروج شرق ميانه را متوقف كردند، براي آينده گان باز گفته باشند. پس اينك كسي پاسخ دهد كه اين همه هياهو بر سر واژه و قوم و زبان «آريايي» از چه چيزي جز توهمات و دروغ پردازي هاي شرق شناسان و زبان شناسان مزدور يهود برآمده است،آيا نبايد اهداف و منافع آنان را در به جان هم انداختن مردم شرق ميانه با توسل به چنين مفاخرات احمقانه ي ساخته گي و بي ريشه نيك بشناسيم؟
مشخصات کتاب «آریاییسم»:
نام: آریاییسم
گردآورنده: مصطفی عمرزی
تعداد صفحات: 222 در اندازه ی A5
ناشر: دانش خپرندویه تولنه
محل پخش و فروش: کتاب فروشی دانش
معرفی کتاب آیین های سخیف:
ستیز قومی دیوانه وار گروهک های افغان ستیز، اکثراً با توهم برداشت از تاریخ است. بنابراین با هر طرح ضد ملی و افغانی، همیشه کوشیده اند چیزی باشند که نه فقط نبوده اند، بل دست آویز آنان جعلیات و مضحکاتی بیش نیست. با نشر کتاب «آیین های سخیف»، ساحه ی اعتقادی دشمنان را حصار کردیم. در این مجموعه، واقعیت های مستندی مسجل شده اند که با درک آن ها، شرمساری از آیین های سخیف بیشتر می شود.
در کتاب «آیین های سخیف» می خوانیم:
در نیمۀ دوم قرن هیجدهم میلادی، مردی فرانسوی به نام آنکِتیل دوپِرُن برای به دست آوردن کتاب زرتشت، رنج سفر به هند را بر خود هموار کرد و پس از تحمل سختیهای فراوان، سرانجام نسخهای از کتاب اوستا را یافت و با خود به فرانسه آورد. این جست و جوگر خسته گیناپذیر چندین سال وقت گرانبهای خود را صرف ترجمۀ آن کتاب کرد و آن را در سال 1771 میلادی به چاپ رساند و بدینسان، اروپاییان را برای نخستین بار با «دانش مُغان» که قرنها دربارۀ آن داستانسَرایی کرده بودند، آشنا کرد. حاصل زحمت او بسیاری از دانشوران آن روزگار را ناامید کرد؛ زیرا اروپاییان در آن کتاب در پی اندیشههای ناب فلسفی بودند، اما آن چه میدیدند مشتی اوراد بود. وُلتر، تَسخَرزنان پرسید: آیا این زرتشت همین سخنان پریشان و زننده را بر زبان رانده است؟
... یکی از آنان ژان کِلِنز، ایرانشناس بلژیکی و استاد زبانها و دینهای هند و ایرانی در کُلِژ دُ فرانس است که پژوهشهایش را دربارۀ اوستا و گاتها از چهل و پنج سال پیش آغاز کرده است. از او تاکنون بیش از ده کتاب و مقالههای بسیار منتشر شده است. در بارۀ موضوعهای گوناگون مربوط به گاتها و اوستا بیشترین مقالههای دانشنامۀ ایرانیکا را نیز او نوشته است. این پژوهشگر در بارۀ اوستا و زرتشت دیدگاههای خاصی دارد که با دیدگاههای دیگران به کل فرق میکند. به چند نمونه از آنها اشاره میکنم. به عقیدۀ او، گاتها یعنی کهنترینِ بخش اوستا را، برخلاف آن چه تاکنون گمان میکردند، زرتشت ننوشته است و اصلاً زرتشت افسانهای بیش نیست.
با حذف پیامبری به نام زرتشت با کتابی که به او نسبت دادهاند چه باید کرد؟
مشخصات کتاب «آیین های سخیف»:
نام: آیین های سخیف
گردآورنده: مصطفی عمرزی
تعداد صفحات: 141 در اندازه ی A5
ناشر: دانش خپرندویه تولنه
محل پخش و فروش: کتاب فروشی دانش
معرفی کتاب پور خرد:
تلاش ها برای درک معضلات، به ویژه در ساحه ی تحقیق و تاریخ، نام های بزرگانی را جهانی می کنند که بدون شک، زنده یاد استاد ناصر پورپیرار در حوزه ی زبان دری از شخصیت های بسیار محترم و معزز است. من برای این که حقانیت، ارزشمندی و مفاد آثار گرانبهای او را ثابت کرده باشم، با چاپ کتاب «پور خرد» و مکتوبی عنوانی ریاست جمهوری، از جامعه ی تحقیق و پژوهش افغانان خواستم برای رهایی از شر سوء برداشت ها و افغان ستیزی های بیگانه گان متوهم در عمق تاریخ، به آثار استاد پورپیرار رجوع کنند.
در عقب جلد کتاب «پور خرد» می خوانیم:
استاد ناصر پورپيرار: «... و متوجه نيستند كه اين دشمني از جانب كليسا و كنيسه، حتي يك روز هم عليه مسلمانان قطع نشده و بدترين شيوه اش همين قومپرستي، قومتراشي، تاريخ سازي و تاريخ نويسي است؛ يعني مسلمانان را در منطقه ي پيدايش و ظهور اسلام، چنان به جان هم انداخته اند كه هيچ كدام از آن ديگري در امان نيستند. هر روزي ممكن است، يكي از ما، خون آن ديگري را بريزد، به خاطر اين كه مي خواهد ثواب انجام دهد. بنابراين اگر ما، اسلام را به عنوان هويت اوليه و اصلي خود مي پذيريم، اگر پي مي بريم كه كليسا و كنيسه تا چه حد دشمن ما هستند و اگر تصاوير موجود در منطقه، ما را هدايت مي كنند كه با يك دشمن خونخوار و مستقيم و بي تعارف روبه رو استيم، پس بياييم نگاه كنيم دانايي هایي كه به ما منتقل شده و سراپا بدون سند و مجعولات اند، بخشي از مبارزه ي وسيع كليسا و كنيسه عليه مسلمين اند. اين جا صحبت ترك، فارس، عرب، عجم، اردو زبان و افغاني نيست، اين جا صحبت اسلام و اديان ماقبل اسلام است. آنان نمي خواهند سنگر هاي شان را به نفع اسلام ترك كنند؛ هرچند كه مي بينند اسلام در جهان حركت مي كند و اسلام جهان را تسخير مي كند. بنابراين براي متوقف كردن اين توان، دست از هيچ كاري بر نمي دارند؛ از هيچ توطئه اي كوتاهي نمي كنند و چنان ما را به جان هم انداخته اند كه در واقع نمي دانم چه زماني مي توانيم حريف اين باور هاي قلابي شويم كه تبديل شده اند به تعصبات زدوده ناشدني و هويت نزديك به هويت خانواده گي؛ يعني هر كدام از ما گمان مي كنيم كه از آن ديگري برتريم؛ چون سال هايی را كه در روي زمين بوده ايم مثلاً پانصد سال از آن يكي بيشتر بوده است يا زبان او، دو تا لغت بيشتر از آن يكي دارد يا ما رستم داشتيم و آن يكي نداشته و يا ما كوروش داشته ايم و آن يكي نداشته است. مطالبي كه سرتاپا كودكانه، بدون سند و جاهلانه اند.»
مشخصات کتاب «پور خرد»:
نام: پور خرد
گردآورنده: مصطفی عمرزی
تعداد صفحات: 284 در اندازه ی A5
ناشر: انتشارات میوند
محل پخش و فروش: کتاب فروشی سبا
معرفی کتاب دری افغانی:
دو سال قبل با انتشار تحقیق جامع زبان شناسی به نام «دری یا به اصطلاح فارسی، زبان مادری چه کسی؟!» طرز برداشت از این پدیده ی فرهنگی مورد تنازع را از دگم و کلیشه بیرون کردم. در واقع اگر تعیین مبداء برای عناصر فرهنگی بسیار مشکل است، چه گونه گی ساختار آن ها در گذشته مشکل تر می شود. باور رایج و علمی کنونی از زبان، در حالی که آن را پدیده ای اکستابی معرفی می کند، تاریخ پیدایش آن را با حقایق خط، ادبیات و ساختار گرامی مرتبط می داند. بنابراین اگر تعیین تاریخ مثلاً صد سال باشد، دشواری پاسخ به این که پیش از صد سال چه بود، به این منطق حواله می شود که از تاریخ مشخصات بحث شود. به قول استاد پور پیرار:
سیصد سال پس حضور اسلام در ایران نیز، زبان فارسی، چندان بی پایه و مایه بود که حتی به نظم درنمی آمد و تا قرن سوم هجری، حتی نمونه و بیتی از شعر فارسی به دست نداریم.
«و یعقوب آرام گرفت و قصد بازگشتن کرد، و نامه فرستاد سوی عثمان بن عفان، فرمان داده به خطبه و نماز او را، تا عثمان سه آدینه خطبه کرد، یعقوب فرا رسید و بعضی از خوارج که مانده بودند ایشان را بکشت و مال های ایشان برگرفت، پس شعرا او را شعر گفتندی به تازی:
قد اکرم الله اهل المصر و لبلد
یملک یعقوب ذی الافضال و العدد
قد آمن الناس بخواه و غرته
ستر من الله فی الامصار و البلد
چون این شعر برخواندند او عالم نبود درنیافت، محمد بن وصیف حاضر بود و دبیر رسایل او بود و ادب نیکو دانست و بدان روزگار نامه پارسی نبود پس یعقوب گفت: چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت؟ محمد وصیف پس پارسی گفتن گرفت. و اول شعر پارسی اندر عجم او گفت، و پیش از او کسی نگفته بود که تا پارسیان بودند سخن پیش ایشان به رود باز گفتندی بر طریق خسروانی، و چون عجم برکنده شدند و عرب آمدند شعر میان ایشان به تازی بود و همگان را علم و معرفت شعر تازی بود، و اندر عجم کسی برنیامد که او را بزرگی آن بود پیش از یعقوب که اندرو شعر گفتندی، مگر حمزه بن عبدالله اشاری و او عالم بود و تازی دانست، شعراء او تازی گفتند، و سپاه او بیش تر از همه از عرب بودند و تازیان بودند، چون یعقوب زنبیل و عمار خارجی را بکشت و هری بگرفت و سیستان و کرمان و فارس او را دادند محمد بن وصیف این شعر بگفت:
ای امیری که امیران جهان خاصه و عام
بنده و چاکر و مولای و سگ بند و غلام
ازلی حظی ور لوح که ملکی بدهید
بی ابی یوسف یعقوب بن الیث همام
بلتام آمد زنبیل و لتی خور بلنگ
لتره شد لشگر زنبیل و هباکست کنام
ثمن الملک بخواندی تو امیرا سقین
با قلیل الفیه کد زاد و روان لشکر کام
عمر عمار تو را خواست و زو گشت بری
تیغ تو کرد میانجی به میان دد ودام ...
پس از آن هرکسی طریق شعر گفتن برگرفتند، اما ابتدا اینان بودند، و کس به زبان پارسی شعر یاد نکرده بود، الا بونواس میان شعر خویش سخن پارسی طنز را یاد کرده بود.»
(تاریخ سیستان، صفحه ی 208)
ناگزیریم همین سخن مولف ناشناس تاریخ سیستان را بپذیریم، زیرا کسی یا نمونه ای را نیافته ایم که به پیش از این تاریخ، شعر فارسی گفته باشد؛ حتی نمونه های آمده در تاریخ سیستان را نمی توان و نباید شعر فارسی شمرد، چرا که در هیچ بیتی، جز یکی- دو واژه پارسی نمی یابیم. تذکر تاریخ سیستان که تا بدان روزگار، یعنی نیمه دوم قرن سوم، «نامه پارسی نبود» تکان دهنده است و معلوم می کند که تاریخ کتابت به زبان فارسی کنونی، تا چه حد جدید است. مولف تاریخ سیستان همچنین یادآوری می کند که پیش از وصیف و بسام «کسی به زبان فارسی شعر نگفته بود.»
بنابراین مولف ناشناس تاریخ سیستان، خلاف شارحین امروز کتاب وی، لااقل آن قدر انصاف و عقل داشته است که تذکر دهد «اندر عجم کس برنیامد که او را بزرگی آن بود، پیش از یعقوب، که اندرو شعر گفتندی» و یا «پس از محمد وصیف شعر پارسی گفتن گرفت و اول شعر پارسی اندر عجم او گفت و پیش از او کسی نگفته بود.»
تنازع سیاسی با فرهنگ و حضور عرب، پایه های زبانی را گذاشت که در واقع با حاکمیت سامانیان (بیش از یک قرن) تولد می یابد و در تقابل ترکان با اعراب بسط یافته و روی ضروریات انسانی از فرهنگ تسامح و تساهل حاکمان منطقه سود می برد و به ما می رسد.
با روشنگری هایی که در این زمینه (زبان دری) کرده بودیم، برای آن که حوزه ی کاربردی و خاص آن (مربوط افغانستان) خالی نماند، ابتکار یک هموطن (محمد حسین راضی) را که چهل سال قبل با نشر کتاب «ادبی دری افغانی»، کوشیده بود اصطلاح ادبی- سیاسی این زبان در افغانستان مروج شود، هرچند در بی خبری، اما اپدیت کردیم. پس از نشر کتاب «دری افغانی» در کابل، لطف و تذکر هموطنان به این فهم کمک کرد که این ابتکار و نوآوری، چهل سال قبل به وقوع پیوسته است. شادمانی این خبر با رفع این اتهام توام شد که گویا مساله ی ما، خدا ناخواسته ایجاد تفرقه و تحریف بود.
در تحقیق جامع «دری یا به اصطلاح فارسی، زبان مادری چه کسی؟!» به درستی تبیین شد که این زبان با خصوصیات متحول و متداخل از ده ها زبان دیگر، هیچ مشکلی در اختیار اصطلاح نو (دری افغانی) ایجاد نمی کند.
در عقب کتاب «دری افغانی» می خوانیم:
«... برعکس در ایران، تلاش های گسترده ي فرهنگی و تبلیغاتی جهت تعمیم و گسترش زبان فارسی به راه افتیده بودند و هجوم نشریات و کتب ایرانی به افغانستان، خاصتاً در دهه ي معاصر (چهل تا شصت هجری شمسی)، ذهنیت عامه را در تأئید ناآگاهانه ي کلمه ي «فارسی» و ارجحیت آن را به زبان «دری» در اندیشه ي جامعه شکل داد و به عنوان یک اسم با مسمی، جا گرفت.
نفوذ فرهنگی ایران، نه تنها در محدوده ي اندیشه ها و زبان عام مردم، جای گرفت، بل که حتی در سطح اکادمیک و تحقیقاتی نیز اثر گذاشت و نوشته ها و تحلیل های اديبان و محققین ادبیات دری را نیز با این باور آماده ساخت تا برای زبان دری، پیشوند «فارسی دری» را بازگو کنند و ترکیب این کلمه، هویت زبان دری را در موازنه ي برداشت های انفرادی نویسنده گان قرار داد.
در دهه ي هفتاد و هشتاد خورشیدی، جنگ هاي خانمان سوز و گسترش اختلافات عمیق زبانی و قومی باعث شدند تا دری زبانان افغانستان، ناآگاهانه فارس زده شوند و پیوندی به آن طرف دهند. این برنامه ي نفوذی فرهنگی، نه تنها اصالت زبان ما را خدشه دار می سازد، بل که آینده گان ما را نیز در سرگردانی و بی هویتی قرار می دهد و نسل های آینده ي افغانستان، نمی توانند با وضاحت و استدلال از داشته های فرهنگی و زبانی خویش به دفاع بپردازند.»
مشخصات کتاب «دری افغانی»:
نام: دری افغانی
گردآورنده: مصطفی عمرزی
تعداد صفحات: 215 در اندازه ی A5
ناشر: دانش خپرندویه تولنه
محل پخش و فروش: کتاب فروشی دانش
معرفی کتاب زمانی که مفاخر ناچیز می شوند:
توجه به این حقیقت که حداقل مدخلی به منظور ورود در بحث های کلان روشنگری واجب است، زیرا هضم اجتماعی از بحث های کلان نوآوری و نقد، آسان نیست، ما را تشویق کرد با چاپ کتاب زمانی که مفاخر ناچیز می شوند، مجموعه ای از آن روشنگری های تاریخی را ارایه کنیم که شامل شمه ای از انتقاد و اسناد به منظور شناخت جعلیات تواریخ خراسانی- فارسی می شود. منطق این مجموعه، اجتناب از محور هایی ست که شعور توده ها را گروگان می گیرند.
در عقب جلد کتاب «زمانی که مفاخر ناچیز می شوند» می خوانیم:
آندریا: سرزمین فلاکت بار، سرزمینی ست که قهرمانی نپرورد!
گالیله: نه آندریا! سرزمین فلاکت بار، سرزمینی ست که در آن جا نیاز به قهرمان باشد ...
مشخصات کتاب «زمانی که مفاخر ناچیز می شوند»:
نام: زمانی که مفاخر ناچیز می شوند
گردآورنده: مصطفی عمرزی
تعداد صفحات: 204 در اندازه ی A5
ناشر: دانش خپرندویه تولنه
محل پخش و فروش: کتاب فروشی دانش
معرفی کتاب مُنحنی تاریخ:
یکی از سردمداران معروف ستمی به تاسی از جعلیات کشور های همسایه، همیشه وارد بحث سیاسی می شود. قبول جعلیات تاریخی- یهودی ساخته ی ایران در تاجیکستان و اخذ و بسط آن در افغانستان، ما را وداشت با نشر کتاب «مُنحنی تاریخ»، بار دیگر کام دشمنان را تلخ کنیم. در این کتاب، تبیین این واقعیت ها که جهانگشایان عتیقه، بدترین جانوران تاریخ بوده اند، ارزش تحقیقاتی را نشان می دهد که به تمام ضمایم آن، از جمله جعل کتیبه ها و ساخته های جعلی توجه دارد.
در کتاب «مُنحنی تاریخ» می خوانیم:
پرده ی اول: در طول چند هزار سال در سرزمینی وسیعی که از مصر و بینالنهرین تا فلات ایران و پامیر وسعت دارد، شگرفترین مظاهر دانش و تمدن بشری پا به عرصه ی هستی نهاد. ریاضیات مصری، نجوم بابلی، فلزگری کاسی و مانایی و لولوبی، مدنیت خوزستان و حوزه ی هلیلرود، جغرافیا و زمینپیمایی و تقویمشناسی سیستانی، نظامهای اجتماعی و سیاسی و دینی متنوع، و نیز انبوهی از مدارک ملموس که ویترین موزههایی در سراسر جهان را پُر کردهاند.
پرده ی دوم: جهانگشایی به نام کورش که تجاوزگری او را با لقب کریه «نخستین امپراطوری جهان» زینت دادهاند، با این سرزمین بزرگ و آکنده از دانش و فرهنگ و مناسبات بشری چنان کرد که دیگر هرگز حتی برای یک روز به روزگار پیشین خود بازنگشت. تمامی مظاهر مدنیت این سرزمین درخشان که در طول هزاران سال شکل گرفته و رواج یافته بود، جای خود را به سلطهگری تمامعیار نظامی، وحشیگری دینی، تمامیتخواهی فکری، برترانگاری نژادی، و سلطهگری مسلحانه با توجیه مذهبی داد.
مشخصات کتاب «مُنحنی تاریخ»:
نام: مُنحنی تاریخ
گردآورنده: مصطفی عمرزی
تعداد صفحات: 211 در اندازه ی A5
ناشر: دانش خپرندویه تولنه
محل پخش و فروش: کتاب فروشی دانش
معرفی کتاب نگرش نو، بر شاهنامه و فردوسی:
در واقع اگر از فردوسی و شاهنامه اش با ارزشمندی آوردن نام ها (نام افغانستان در این کتاب هزار سال قبل وضاحت دارد) بگذریم، از بدترین نشانی های فرهنگی در حوزه ی زبان دری شمرده می شوند. سطح استفاده به منظور نفرت قومی، توهین و تحریف از این کتاب و فردوسی، به اندازه ای بلند است که حتی باعث شک حامیان آن می شود. در صد سال اخیر، کوشش های زیادی شده اند تا با افزودی ابیات جعلی در شاهنامه، آن را همسو با برداشت هایی کنند که به ویژه در ایران متاثر از فاشیسم و نازیسم هیتلری، جزو رسمیات فرهنگی بودند و به جمهوری اسلامی ایران نیز می رسند.
دكتور منوچهر «اقبال» (وزير پيشين وزارت فرهنگ ايران) در باره ی شاهنامه و فردوسی می گوید:
شاهنامه، کتابی پُر از دروغ و افسانه و یکی از اسباب عقب مانده گی فکری ما ایرانیان بوده و است. بیشتر قهرمانان و پادشاهان ایران باستان، جز مـوجودات افسانه يی، غیر واقعی و دروغینی که تنها درکتاب سراندر پا دروغ «شاهنامه» ومثل آن، از آنان یاد شده، چیزي دیگر نبوده اند که از جمله ي آنان می توان به این افراد خیالی، اشاره کرد:
«کیومرث، جمشید، فریدون،گشتاسپ، لُهراسپ،کیکاووس، رستم، سهراب» و شخصیت خیالی و منفی بافته ي «افراسیاب تورانی» وگنده بافی های از این گونه که مادران،گـاهي برای خوابانيدن بچه، داستان های سراپا دروغ آنـان را تعریف می کنند وکـودک را از هـمـان کودکی به «فرهنگ دروغ و دروغ بافی ایرانی»، خو می دهند ... .
در کتاب «نگرش نو، بر شاهنامه و فردوسی» آمده است:
اين بيت، بر خلاف تصور حضرات شاه پرست و سلطنت طلب و پان ايرانيست، از فردوسي نيست و كاملاً شعر من درآوردي و بي اصل و نسب و جعلي است كه از روي يك بيت ديگر فردوسي با دستكاري و جعل آشكار ساخته شده است.
مجتبي «مينوي» كه خود از اركان شوونيسم فارس بود، در نتيجه ي عذاب وجدان ادبي، عاقبت در نخستين جشن طوس كه در تيرماه 2534 شاهنشاهي (1354 شمسي) در مشهد برگزار شد، مجبور به اعتراض بر اين شيادي هاي ادبي گرديده و خطاب به پير و پاتال ها و مترسك هاي شركت كننده در اين به اصطلاح جشن، معترضاً گفت:
شعر «چو ايران نباشد، تن من مباد / بر اين بوم و بر، زنده يك تن مباد» از فردوسي نيست. در تمام شاهنامه، چنين بيتي نيست. نمي دانم كي دلش خواسته است چنين بيتي بسازد و به فردوسي نسبت بدهد.
یکی از ویژه گی های تبلیغاتی فاشیستی، بازگشت به گذشته و بازخوانی تحریف آمیز تاریخ است. تئوری پردازان فاشیسم می کوشند تا آن چه را که با زنده گی، قابل توجیه نیست، با احضار ارواح توجیه کنند.آنان «تئوری» نژادی خود را بر تحریف خودسرانه ی تاریخ بنا کرده و برتری نژاد آریایی و به ویژه شاخه ی ژرمن آن را با تعبیر ویژه ای که از تاریخ تمدن بشری به دست می دهند، توجیه می کنند.
تقلیدکننده گان هیتلر و گوبلز در ایران نیز همین شیوه را در پیش گرفتند؛ به تاریخ ایران باستان روی آوردند، مُرده گان را فراخواندند تا زنده گان را دفن کنند؛ به زرتشت و اوستا دست یازیدند تا بر اندیشه های نوی که در قلب ها و مغزها راه می یافتند، چیره شوند. مشتی روشنفکر نمای خرده بورژوا و عده ای از خدمتگزاران سفارت انگلیس و شرکت نفت انگلیس به سوی تحریف تاریخ ایران، هردود (دسته جمعي وارد شدن) کشیدند. آنان مبارزات مردم ایران، از مزدک تا مشروطه و جنگل را یک سره به دور افکندند. روی خودکامه گی ها، خیانت ها و ستمگری های شاهان پرده انداختند و بدین ترتیب، تاریخ هزار و چهارصد ساله ی پس از اسلام ایران و به ویژه جنایات صد ساله ی استعمار، از یادها رفت و سر پهلوی به دم ساسانی پیوند خورد. در همین رابطه بود که پای شاهنامه ی فردوسی به میان آمد. خدمه ی تبلیغات فاشیستی و گرداننده گان «پرورش افکار» رضا شاهی، این اثر بزرگ را مائده ی آسمانی یافتند. این اثر، طی سده ها در قلب های مردم ایران راه یافته و اعتبار عظیمی کسب کرده بود؛ می شد از این اعتبار، سوءاستفاده کرد. نام کتاب هم «شاهنامه» است و در آن، کلمه های شاه و رزم و جنگ و گرز و نژاد و ایران و غیره، صدها بار تکرار شده و توجه اصلی آن، معطوف به ترکستان و عربستان است، نه استعمار؛ بنابراین، به شیوه ی روسپی وار فاشیستی، می توان ادعا کرد که فردوسی، همان حرف های را می گفته که امروز فاشیسم می گوید و رضا خان می خواهد؛ از این جا بود که دربار پهلوی و روشنفکران خودفروخته ی فاشیسم زده، پیش از جنگ دوم جهانی، تحریف شاهنامه را به طور گسترده آغاز کردند و «تقی زاده» ها، درست در زمانی که قرارداد خائنانه ی ۱۹۳۳م را با شرکت نفت انگلیس امضاء کرده و به نام پیروزی مردم ایران، چراغانی می کردند، جشن و چراغانی دیگری هم به حساب «هزاره ی فردوسی» به راه انداختند و به نام فردوسی و به سود دربار پهلوی، مطالبی عنوان کردند که حتا سایه ای از آن ها در شاهنامه موجود نیست. میرپنج های قزاق و امیران فاسد ارتش رضاشاهی (که آن روزها در عین حال «آکادمیسین» های کشور شاهنشاهی هم شناخته می شدند) از فردوسی، چنان «سپهبد» جنگ طلبی ساختند که با امثال «ژنرال فُن آریانا»، تفاوتی نداشت.
در زمان محمد رضا شاه، تبهکاری ضد شاهنامه، گسترش بیش تر یافت. چندین موسسه ی مجهز درباری - دولتی پُرهزینه با بسیاری از خودفروخته گان «اندیشمند»، مامور شدند که این تبهکاری را به طور سامانمند اعمال کنند. صدها جلد کتاب و رساله و مقاله و انواع نوشته ها به قصد تحریف شاهنامه، چاپ و منتشر شدند و همه ی وسایل تبلیغاتی و آموزشی، از کتاب های درسی گرفته تا رادیو و تلویزیون و روزنامه های مزدور، در خدمت این تبهکاری درآمدند. تنها یک موسسه ی دولتی به نام «انجمن آثار ملی»، بیش از صد جلد کتاب چاپ کرد که به طور عمده، آثاری بودند مبتذل و در جهت تحریف شاهنامه. در یکی از انتشارات همین انجمن تحت عنوان «یادنامه ی فردوسی» با کاغذ اعلا و چاپ زرین از جمله، این شعرها آمده اند:
چو کودک لب از شیر مادر بشست/ محمد رضا شاه گوید نخست
اگر همدم شه بود فرهی/ فرح زاید از فر شاهنشهی
شهنشاه بانوی فرخ نژاد/که شاهنشهش تاج بر سر نهاد
به سرتاسر گیتی از غرب و شرق/ درخشید فرش به کردار برق!
نشریات وزارت فرهنگ و هنر در ابتذال از این هم فراتر رفت. این وزارت جلیله، نزدیک به ده جلد کتاب با چاپ نفیس بر «بنیاد شاهنامه» منتشر کرد و در آن ها، هر چه دل تنگ شاه خواست به فردوسی نسبت داده شد. یک کتاب قطور برای اثبات این ادعای مسخره ی شاه منتشر شد که گویا او با امام زمان، پیوند نهانی دارد. بر بالای جلد این کتاب با خط طلا، این جمله ی شاه قید شده است: «در آن حین به من الهام شد که با خاتم ائمهء اطهار و حضرت امام قائم، رو به رو استم.» تدوین کننده گان کتاب، خواسته اند چنین وانمود کنند که ارتباط شاهان با ارواح، اصولاً یک پدیده ی ایرانی است و گویا فردوسی به آن، گواهی داده است. در کتاب دیگری که بسیار پُرهزینه و قطور است، وزارت فرهنگ شاه، «ولیعهدی» را بر «بنیاد شاهنامه» بررسی می کند تا چنین بفهماند که گویا ایرانی ها، همواره در برابر «ولیعهد»(هر کسي که باشد)، رخ به خاک می مالیده اند. کتاب پُرهزینه ی دیگری به «فر» شاهنشهی اختصاص یافته و به شاه (پیشوا)، مقام خدایی و ماورای طبیعی می دهد.
در عقب جلد کتاب «نگرش نو، بر شاهنامه و فردوسی»، این ابیات فردوسی را می خوانیم:
نگویم کنون نامه های دروغ / سخن را به گفتار ندهم فروغ
نکارم کنون تخم رنج و گناه / که آمد سپیدی به جای سیاه
دلم سیر گشت از فریدون گرد / مرا زان چه کو ملک ضحاک برد؟
ندانم چه خواهد بدن جز عذاب / ز کیخسرو و جنگ افراسیاب
بر این می سزد گر بخندد خرد/ ز من خود کجا کی پسندد خرد؟
که یک نیمه عمر خود کم کنم / جهانی پُر از نام رستم کنم؟
دلم گشت سیر و گرفتم ملال / هم از گیو و طوس و هم از پور زال
کنون گر مرا روز چندی بقاست / دگر نسپرم جز همه راه راست
نگویم دگر داستان ملوک / دلک سیر شد زآستان ملوک
دوصد زان نیارزد به یک مشت خاک / که آن داستان ها دروغ است پاک
مشخصات کتاب «نگرش نو، بر شاهنامه و فردوسی»:
نام: نگرش نو، بر شاهنامه و فردوسی
گردآورنده: مصطفی عمرزی
تعداد صفحات: 476 در اندازه ی A5
ناشر: انتشارات میوند
محل پخش و فروش: کتاب فروشی سبا
یادآوری:
متاسفانه دست تنگی های اقتصادی اجازه ندادند مجموعه کتاب های روشنگر را با کیفیت و معیار لازم نشر کنیم. اختیار اندازه ی A5، کاغذ متوسط و کوچک کردن حروف، برای آن که به حجم کتاب یا قیمت بالا منجر نشوند، از ناگزیری های ما بودند. کتاب «نگرش نو، بر شاهنامه و فردوسی» را اتشه ی فرهنگی سفارت ترکیه در کابل، بار ها خریده است، اما دوست فروشنده ام در آن زمان همواره از انتقاد او یادآوری می کرد که «حروف کتاب بسیار کوچک اند.» این کتاب با رعایت استندرد ها می توانست کتابی در حدود هزار صفحه باشد.
خاطره ی جالبی از مُعضلات نشر کتاب دارم که یکی مربوط به چاپ ترجمه ی دری کتاب «تا حصار پنتاگون» یا سفرنامه ی استاد محمد اسماعیل یون به واشنگتن بود. پس از نشر این کتاب، به دفتر استاد به تلویزیون ژوندون رفتم. استاد که منتظر بود، با خرسندی کتاب را گرفت، اما تورق آن به ذوق اش زد و با ناراحتی گفت: چرا خط کتاب این قدر کوچک است؟ من اصلاً خوانده نمی توانم. گفتم: جناب استاد! بر اثر مشکل مالی، چنین شد. اگر بزرگ تر چاپ می کردیم، تعداد صفحات بیشتر می شدند و توام با آن، پول بیشتر نیاز بود. استاد با ناراحتی گفت: تو سر ما ریشخند می زنی! برای این که خودم را از منگنه رها کرده باشم، گفتم: جناب استاد! چاپ پشتوی کتاب، دارای خطوط کلان است. هرکسی که مشکل چشم داشته باشد، برود نسخه ی پشتو را بخواند. من این کتاب را برای کسانی چاپ کرده ام که مشکل چشم نداشته باشند؛ و این در حالی بود که خودم از 15 سال به این سو بر اثر ضعف چشمان، عینک می گذارم. استاد یون که شخصیت بزرگ فرهنگی، مردمدار و با ظرفیت است و نزاکت های سلوک با فرهنگیان و مردم را بسیار می داند، پس از پاسخ من، در جمع دوستانی که آن جا حضور داشتند، قهقهه خندید و من رهایی یافتم.
هموطنان می توانند تصور کنند که اگر دشواری های اقتصادی نبودند، 9 کتاب مطرح در این بحث، چه تعداد صفحات و در کل، چه قدر زحمت و تلاش را دربرگرفته اند. چند عنوان از این کتاب ها تا دو سال وقت بُرده اند تا تکمیل شدند. روشنگری های گرفته شده در این کتاب ها بر اثر باورهای غلط و رسمیات فرهنگی در ایران، افغانستان و تاجیکستان، حتی در دنیای مجازی، زود حذف و سانسور می شدند. بنابراین اپدیت آن ها از آدرس هایی که موقتاً یا کاملاً نابود می شدند، بسیار پُر دردسر و زمان گیر بوده است.