
از همان ایام كه سرزمين و هستي ما در گرداب رويداد ها فرو رفتند، فرو رفتن در مقال «خود» و «ويژه ي خود» رسم می شود. در این مثل، به اين مفهوم که گذشته در نقش ایثار رفته گان، تاریخ است، برداشت از اصالت دارا و صاحب جا، درک ذاتی برای حراست از خانمانی ست که در روزگار ما «وطن» می نامند.
صداي جنگ و نقش سلاح، موضوع مهم و بخش هاي مهم تر از يادگاران زنده گاني بودند که وقتي ايثار ملت در قربانگاه سياست ذبح شد، کوچک نمایی می شوند تا در اوج تعدی و بیان غم، سَر مخالف را در سِر مخالفت با ارزش ها و معنويات مبارزان، گرم کنند. هرچند در این تنگنا، براي «زدودن» مي كوشيم، اما نمي گذارند از ميان سياهي، روایتی روشن شود که فصل هاي راستي رادمردان و زنان اين سرزمين بودند.
ساليان دشوار (سالیان بحران)، گرچه صحنه هاي تنازع را براي نياز هاي بيروني، چشم گير مي كردند، ولی از رسمی به دور نماندند كه هواخواهان چهارديوار های تعصب و ذهنيت هاي عقب مانده، برای تسكين عصبيت می گرفتند. آن ها در این بسامد در پسين در انبار مخلصانی ماندند که می خواستند تحریف کنند. اين تحريف كه همراه «ستمگران» بود، دشواري زنگاره های جهاد را در تخته سنگ هاي خارايي، بر تن و روان ملت می گذارد.
اگر بخواهيم به دور از کناره های عداوت، در افق دوستی، ايثار مردان و زنان سرزمين را احترام كنيم، نمي گذارند؛ زیرا می گویند: «تعريف حزب و تبارش را نخوانده اي!»
تقلای سطور بالا كه اندکی در درونگرايی، از شكل ظاهر می افتد، در معني يا مايه ي اصلي، به این افاده می رسد که اگر فرياد ملت را در دود و آتش، سهمی از پرداز سياسي مي دانند و اگر مصيبت ساليان فراموشي (حاكميت تنظيمي) در ميزان حقوق بشر، پرونده هاي جنايي خاک خورده اند و اگر شيون را در خیانت، ناشنوا بودند، ازیاد نبرند:
اگر دَرب مكتب را بستند، اين شانس را ارزاني كردند تا احساس ملت، تضمين كند:
ايثار، شهادت و مرام نيك مبارزان ما، افسانه نبودند.
ما آموخته ايم و اين آموخته ها را در ماندگاری ارزش هاي خوب و انساني، به يادگار می بریم. در این درک، از بزرگان ما، در نقش ایثار، تاریخ می سازیم و در برگ های آن، کسانی می مانند که به ما اندیشیده بودند.
نقش ایثار، یعنی خاطر زنده گانی که برای «ما»، آمده بودند.
شرح تصویر:
مجاهدین افغان در حال سجده بر آستان پروردگار سُبحان. تصویر تاریخی از مبارزان مسلمان در جبهات ولایت کُنر در حماسه ی جهاد بر ضد اتحاد شوروی.