بلي واقعاهمه عيبها درمسلماني ماست نه دراسلام

( تصحيح توضيحي پيرامون يک واقعت تاريخي)
نخست بايد بدانيم که دين (اسلام )عبارت ازرسالت رباني است که توسط رسول الله صلی عليه وسلم براي رهنمايي بشريت نازل ګرديده است . ودين عبارت ازراهبردي است که همه جوانب عملي زندګي بشري را تنظيم مي نمايد ، راهبرديکه دران آن تصور اعتقادي نيز شامل است که حقيقت کاينات را بيان وتفسير مي نمايد ، وحيثيت و مقام انسان را درين کاينات تعين مي کند ، و نيز مقصد وهدف وجود انساني را بيان مي دارد .. همچنين درين راهبرد آن نظام هاي عملي هم شامل است که از همين تصور اعتقادي سر چشمه ميګيرد وبالاي همين تصور استوار است ، واين نظامها همه جوانب زندګي بشري را دربرميګيرد ، مانند نظام اخلاقي ، نظام سياسي ، نظام اقتصادي ، نظام اجتماعي .....
ونه هم دين عبارت از آنعده عبادات و مناسک است که مؤمنان آنرا بطور انفرادي و دستجمعي بجا مي آورند و صفت مؤمن بودن رادر نتيجه اين عبادات نايل مي شوند !
پس دين به اساس اين اعتبار که راهبرد زندګي بشري است و همه جوانب زندګي بشري را بايد تنظيم کند- محظ يک عقيده وجداني نيست -که از همه جوانب زندګي بشري رانده شود . با وجود اينکه از قديم الايام اين تلاش براه انداخته شده است تا دين را از همه جوانب عملي زندګي بشري رانده وآن را دردايره عقيده وجداني محصور ګردانند و دين را از دنيا جدا سازند که همين تفکيک بين دين ودنيا ، دين و دولت ، دين وزندګي بشري موجب شد تا مسيحيت از خط اصلي که بايد تنطيم کننده جوانب عملي زندګي بشري مي بود انحراف کند و دست خور هوا و هوس بشري شود .
در مورد پرسشهاي مغرضانه که از سوي بعضها براي خلق فتنه وايجاد فاصله ازدين در زندګي بشري ،وياهم عدم ضرورت براي دين در ساحه زندګي عملي انسان ، و يا هم امکان خطا و غلطي در دين مبين اسلام بنا بر بشر بودن رسول الله صلی عليه وسلم در مضمون تحت عنوان واقعا همه عيب ها در مسلماني ماست ؟ مطرح شده و براي مدت طولاني روي صفحه پورتال افغان جرمن وجود دارد بر علاوه از جوابهاي برادران که درمورد نوشته اند بالاخص قسمت دوم مضمون کوهستاني صاحب که در پورتال افغان جرمن به نشر نرسيد نکات آتي را مي افزايم .
۱ـ اسلام دین برحق وناسخ ادیان سابقه بوده است وسایر ادیان هرگز راه رسیدن به الله بزرگ نمیباشد ونه هم راه تقرب به الله بزرگ شده میتواند. واین بخاطریکه حقایق بزرگ کونی مطلق بوده وجای نسبیت که گنجایش تفسیر های مختلف داشته باشد ندارد, ودر غیر آن به سفسطهء خواهیم رسید که از مطلق بودن حقایق دران انکار بصورت مییآید, بطور مثال: الله متعال ذات یگانهء بوده که شریک ندارد, واین یک حقیقت مطلق بوده که نمی توان تفسیروفلسفه مسیحیت هم در مورد قابل پذیرش باشد که میگویند : الله سه ذات ویاهم سوم سه ذات میباشد واین مطلب در قرآنکریم بصورت کاملا واضح بیان گردیده است, بناء نباید گفت که دین منحیث بحر است که در یک کوزه گنجانیده شده نمیتواند .
۲-دین اسلام که دین برحق بوده همان دینی است که الله بزرگ توسط پیغمبر آنرا به مردم تبیلغ نموده است که دران گنجایش خطا وغلطی وجود ندارد و دین درینجا همان ثوابتی بوده که از پیغمبر بصورت قاطع وغیر قابل شک بما رسیده است. رسول اکرم صلی الله علیه وسلم تبلیغ کننده این دین میباشد که در رسالت خویش امین بوده وآنرا بدون کم وکاست انجام داده است ونصوص قطعی قرآنکریم به این دلالت دارد. وباید متوجه بود که شخصیت رسول الله صلی الله علیه وسلم دو بعد اساسی دارد یکی هم اینکه او رسول وپیغمبر بوده وديګري هم اینکه او بشر بوده (قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی) خواسته رسالت این بوده تا رسالت بدون کم کاست برای رهنمایی بشریت رسانیده شود وزندگی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم پیش از نبوت وبعد از نبوت همه دلالت برآن دارد که او صادقانه این رسالت را رسانیده است ، وجانب دیگر اینکه او بشر بوده وبنا به بشریت او در مواردی تصرف میکند واجتهاد میکند که شاید در بعضی موارد صواب با او همراه نبوده ووحی الهی اورا تصویب نموده است وآیت های هم در مورد در قرآنکریم آمده است.
براي روشني بيشتر دو مثال ذيل را ياد آور شده مي توانيم .
اول : وقتيکه قرانکريم بالاي سرور کاينات صلی عليه وسلم از جانب الله متعال نازل ميګرديد از خوف فراموشي رسول الله صلی عليه وسلم آنرا پي در پي تکرار مي نمودند ، مګر الله سبحانه وتعالی در سه مورد به ذريعه آيات قران کريم ايشان را اطمينان عنايت فرمودند که حفظ قران کريم را خود الله متعال عهده دار ګرديده اند ، پس درين ثوابت که الله تعالی آنرا براي بهبود زندګي بشري عنايت فرموده است هيچ ګونه موردي وجود ندارد که در آن احتمال خطا و غلطي وارد باشد ، وشک نمودن درين ثوابت دين به مثابه شک داشتن در مورد ذات الله متعال مي باشد چونکه الله متعال اين ثوابت و قطعيات دين را به ذريعه رسول الله صلی عليه وسلم بما رسانيده است .
دوم : روزي رسول اکرم صلی الله عليه وسلم امامت مي نمودند در قرائت يکي از آيت را فراموش کردند ، وقتيکه از نماز فارغ شدند يکي از اصحاب رضوان الله عليهم اجمعين از او صلی الله عليه وسلم پرسيدند که آن آيت را فراموش کرده اند يا اينکه کدام تفسير ديګري وجود دارد . رسول الله صلی عليه وسلم در جواب فرمودند که آنها اين آيت را فراموش کرده اند و اين به آن بعد بشري رسول الله صلی عليه وسلم دلالت مي نمايد .
قطعیات دین که بصورت روشن واز راه یقینی بما رسیده است گنجایش تفسیرات مختلف ندارد وجای اجتهاد هم دران وجود ندارد, ونصوص شریعت باید در روشنی قواعد زبانی که در چوکات آن اين نصوص نازل گردیده( زبان عربی) باید فهمیده شود, وباید از تلاعب احتمالات غیر علمی در مورد نص شرعی خودداری صورت گیرد , ودر غیر آن نصوص شریعت به معمای تبدیل خواهد گردید, که هر شخص طبق خواسته وهوس خویش ازان تعبیر خواهد کرد, که رول توجیهی وضبط جامعه را ازان برخواهد داشت, ومقصد دین که همانا توجیه بشریت بطرف خیر است از بین خواهد رفت ، طوريکه مسيحيت در آغاز دعوت خويش از افکار بت پرستي روماني ها که در آن زمان بر وطن مسيحيت حکمروايي داشتند متاثر شد ، وعدم سازګاري شرايط براي نقل نصوص ديني بشکل متواتر وسليم درين امر افزود تا با نصوص شرعي دين مسيحيت افکار بشري مخلوط ګردد . وقتي عيسی عليه السلام بعد از يهوديت براي بني اسرائيل با رسالت رباني خويش تشريف آوردند ، يهودها از رسالت وي رو ګشتاند وآنرا نه پذيرفتند ، ودر مقابل دعوت وي جبهه ګيري نمودند تا کار بجاي رسيد که به اساس تحريک حکمران روماني (بيلاطس )يهودها آنقدر ګمراه شوند که عيسی عليه السلام را بکشند و آنرا صليب کنند ، اګر مرګ عيسی عليه السلام بدست خداوند متعال نمي بود و وي را به سوي خويش به آسمان ها بلند نمي نمود .
از خواسته خلود این دین تا بتواند تغیرات زمانی ومکانی را در بر گیرد شارع مساحتی را در تفسیر نصوص ویاهم تطبیقات نصوص برای علما ومجتهدین گذاشته است واین تفسیرات علما ویا هم اجتهادات آنها حق مطلق را تمثیل نمی کند وگنجایش خطا وصواب دران وجود دارد واین امر از کمال دین نمیکاهد بلکه عنصر تکامل این دین بوده که به عقل بشری احترام گذاشته تا در روشنایی نصوص تحولات نامحدود در زندگی بشریت را تنظیم نماید. ودر غیر آن چه نوع ممکن است این حوادث نامحدود توسط نصوص محدود تنظیم وتوجیه گردد .
پايان
والله ولي التوفيق .
 عبدالرحمن فرقاني