احیای اُبُهت  (نیاز به اصلاحات سیاسی)

بعضی هموطنان دلخور استند که چرا به گونه ی کامل، جلو فرهنگ سازی های مغرضانه و ضد افغان ها و پشتون ها گرفته نمی شود؛ اما آنان متوجه نیستند که تمام دشواری ها از طریق فرهنگ سازی، رفع نمی شوند. تا جایی که در جریان کار های من و آن بزرگان ما استند که همیشه و با واکنش های به موقع، نگذاشته اند زهرپاشی مخالفان تعمیم یابد و یا آن انتظارات شان برآورده شود که سعی می کنند تاثیر اغراض شان بیشتر باشد، در موضع دفاع از این سرزمین و مردم، 99 درصد با قلم و زحمات رایگان، قرار گرفته ایم. با این حال، چون مخالفان ما دنبال استفاده اند، برای افراطی های شان، فرق زیادی نمی کند که می بینند با وجود روشنگری و تنقید اعمال، رفتار، گفتار و نوشته های سراپا غلط، روی همان ها تاکید می کنند و با تغییر مسیر، سعی می کنند به خورد افرادی بدهند که از روشنگری ها و تنقیدات ما دور مانده اند و یا هم شبیه افراد بی منطق و سفله، مایل نیستند حرف حق را بشنوند. چنین مساله به این حقیقت تلخ برمی گردد که فرهنگ سازی های ضد افغانستان، افغان ها و پشتون ها پول دارد و بار ها اتفاق افتاده با ارعاب آن ها حتی حکومت های ائتلافی، تشکیل شوند. 
 
یکی از دلایل اصلی اعضای جمعیت- شورای نظار در سیستم این است که وانمود می کنند اگر شریک نباشند، به منافع ملی، اعتنا نخواهند کرد. در چنین فضا، تنها کار فرهنگی، موثر نیست. قبل از هفت ثور که ستمی گری، ریشه های عمیق نداشت، حتی ارتجاع اول نیز نتوانست به افغانیت، آسیب برساند. در آن هنگامه، آسیب های مادی، بیش از همه بودند. با سقوط آن، مدت آسیب های معنوی، خیلی کوتاه بود. بنا بر این، اگر درست است که فرهنگ سازی های کافی، صورت نگرفتند تا افغانیت، یک مقوله ی مدون فرهنگی باشد(به استثنای کتاب «حقیقت خورشید» که من منتشر کرده ام، تا هنوز هم هیچ کتابی در مورد  هویت ملی نداریم. در بازار ها به جای نام پول افغانی، روپیه می گویند) ابُهُت سیاسی باعث شده بود جلو افغان ستیزی هایی گرفته شود که در بیست سال اخیر، حتی حاد شدند. 
 
متوجه استید که تحفظ ارزش ها تنها با کار فرهنگی هم امکان ندارد. بدبختانه در 20 سال اخیر، نه فقط اُبُهت سیاسی نداشتیم، بل آن چه هم از آدرس دولت در قبال ارزش ها بیان می شد، توجیهات بی شرمانه و غیر تعریف شده ای بودند که به هر نام و هر بهانه ای از برابر دشمنان ما فرار می کردند. در این انعطاف که دیدیم هراس از دست دادن پول های خارجی، موج می زد، برعکس، شماری را تحریک می کرد از افغان ستیزی حمایت کنند و نام آن را آزادی بیان بگذارند.
 
 کسی منکر تاثیرات مادیات و پول نیست؛ اما نه به اندازه ای که به شما دشنام بدهند. اگر یک جو غیرت هم می داشتند، نمی توانستند از پول هایی بخورند که به خاطر انعطاف در برابر توهین ها می گرفتند. آن فاجعه در حالی که به افغان ستیزی های علنی رسید که سودجویان حتی به جریان مخالف افغان ستیزان که با شهامت، مفت و رایگان از کشور و مردم دفاع می کردند، توهین کرده اند. خود ما را مثال می زنم که با وجود شناخت از ما و تاییداتی که پول های شان را تهدید نکند، اما هرگز حاضر نشدند از ما حمایت کنند. ما در برابر هر موج فساد، مجبور بودیم گندی را هم پاک کنیم که از سوی همتباران خود ما هم خلق می شدند و به خاطر آن، پول می گرفتند. 
 
در شرایط کنونی، احیای ُابُهت سیاسی، خیلی مهم است. تا نتوانیم اداره ای داشته باشیم که در راس آن افغان های واقعاً مسلمان، آگاه، با غیرت، با شهامت و پاک، قرار داشته باشند، نمی توانیم کاملاً جلو فرهنگ سازی های مغرضانه ای را بگیریم که علناً به تهدید تمامیت ارضی، مبدل شده اند. وقتی در جاده ها، درب و دیوار های خانه ها و دفاتر ما، شعار های مخالفت می نویسند و آن ها را رسانه یی می سازند، وضعیت بدتر از آن است که می بینیم.
 
در سال 1397هجری شمسی با مجوز وزارت اطلاعات و فرهنگ، کتاب «ما همه افغان نیستیم!»، چاپ کردند. این تنها نشانگر بی کفایتی پشتون هایی نیست که در راس آن وزارت قرار داشتند، بل از فاجعه ی حکومت های ائتلافی حکایت می کند که با تقسیم قدرت میان هر کس و ناکس، عوامل آنان آن قدر دست باز دارند و به راحتی از امکانات استفاده می کنند که می توانند علیه هویت ملی مردم نیز توطئه کنند. اگر چنین اتفاقی در ایران، پاکستان، تاجکستان و یا سایر کشور ها می افتاد، شاید بار ها اخبار اعدام ها را می شنیدیم. 
 
من بار ها گفته و نوشته ام که با رای به اصلاحات سیاسی، ُابُهت سیاسی را احیا کنیم. این مامول پیش از همه با حضور ما در دولت، برآورده می شود. حالا باز هم ماتم بگیرید که اکثر بزرگان پشتون که از سیستم حذف می شوند و یا هم به دلیل ناراحتی ها کناره می گیرند، حتی متوجه نیستند که به آرای قوم خود خیانت می کنند.
 
ریاست کرزی و غنی، تنها به این معنی نیست که اگر آنان باشند، سهم همه ی ما داده می شود. آنان در سلسله مراتب اداری، در بالاترین مقام قرار می گیرند. اگر دلیل ریاست، به معنی اغماض بر دیگران باشد، چنین امری روی سرور دانش و امرالله صالح نیز باید مرعی شود. برعکس می بینیم که با کمترین آرا(در حدود 500) بیشترین سطح استخدام را دارند و با جا به جایی قوم و نزدیکان خود، در حالی که آنان را مستفید می سازند و وابسته، از حضور شان به نام اهرام فشار، استفاده می کنند. 
 
نه کرزی و نه هم غنی بسیار بی خاصیت نبودند و نیستند؛ اما آنان نتوانستند با جرات توازن قومی سیستم را به وجود آورند. در حالی که همیشه روابط شان به دلیل شخصی یا موتلفان غیر پشتون، با اکثریت پشتون ها برهم زده می شود، یک طیف پشتون ها هم بی خیال این که در برابر میلیون ها رای همتبار خویش مسوولیت دارند و به نماینده گی از آنان باید در سیستم باشند، کوته اندیشانه سیستم را ترک می کنند که بیشتر به دلیل کنار نیامدن در سلسله ی اداری، بین خود یا با راس حکومت است. این غفلت نابخشودنی که حتی در موارد بسیار حساس نیز باید محافظ آرای قوم خود از طریق اخذ کار دولتی باشند و زمینه را شبیه غیر پشتون ها برای نخبه گان خویش فراهم آورند، ما را در حد 80 الی 90 درصد از حاکمیت، حذف کرده است. 
 
من پشتون های زیادی را می شناسم که غُر می زنند که غنی و فلانی، چنین و چنان استند و من به خاطر آن ها کار نمی کنم. اول باید به این اشخاص گفته شود که اصولاً شما حق ندارید چنین کنید؛ زیرا باید با مردم خویش مشوره کنید. با همتبارانی که با رای به غنی پشتون، در واقع زمینه را برای کار شما در سیستم فراهم آورده اند. اگر نمی خواهید، با مراجعه به مردم، بخواهید تا به جای تان، کسی دیگر را بگمارند. متاسفانه نه فقط چنین نمی شود، بل به دلیل نارضایتی هایی که دیدیم غنی را عملاً به پشتون ستیزی ها واداشت و دیکته اش را از طریق صفحه ی سرور دانش به نمایش گذاشت، راس حکومت نیز جای خالی پشتون ها یا حق آنان را به دیگران می دهد. 
 
بهتر است به سهم تان در حکومت، به نام حق قوم تان بنگرید! خوب یا بد، نباید به خاطر راس حکومت، جا را خالی کرد. گناه چنین سیستمی، به گردن اقلیت هایی ست که خواهان تقسیم قدرت بر اساس سهمیه بندی قومی بودند. اگر خلاف اصل شایسته سالاری، سهم شان به اندازه ی ظرفیت بشری شان می رسد، نباید اجازه بدهیم که حق ما را کسانی بخورد که علناً دشمنی می کنند. 
 
به این مساله اهمیت ندهید که کسی از شما راضی ست یا نه؟ حضور در دولت، حق قوم تان است. اگر شما را نمی پذیرند و نمی توانید کنار بیایید، راه حل، جانشین شما از قوم خودتان است. 
 
تا زمانی که حضور سیاسی خود در سیستم را بر اساس سهم قومی تثبیت نکنیم و موفق نشویم اصلاحات سیاسی، ُابُهaت سیاسی را اعاده کند، شاهد ناهنجاری های مداومی می مانیم که شماری علناً تمامیت ارضی این مملکت را سیاسی(تجزیه و فدرال) و فرهنگی(تغییر نام کشور و ملت) شعار می دهند و بدون پی گرد قانونی، روز به روز به نفوذ و وقاحت خویش می افزایند. 
 
کنار زدن یک غیر پشتون، به خصوص از اقلیت های مطرح، از طوفان های تویتری تا راه اندازی کمپاین های فیس بوکی، خیل زود جزو گزارش ها و اخبار سرویس های خارجی می شود. در این تحریک، بار ها تمامیت ارضی، زیر سوال رفته و توهین به پشتون ها و بزرگان پشتون، از سوژه های اصلی آن شمرده شده است. حتی دستگیری جنایتکاران و قاتلان، بار ها دولت را زیر فشار قرار داده تا به گونه ای از شر آن رهایی یابد. همین علی پور که افرادش مسوول شهادت 9 منصوب وزارت دفاع می باشد را با وجود اسناد واضح جرم، رها نکرده اند؟ در قبال برطرفی سیما ثمر، آن قدر توهین کردند که جوابیه ی «قضاوت کیسه مال؟!» را نوشتم. شاید زود سر و کله اش را در مقام دیگر، ظاهر بسازند؛ زیرا خوب یا بد، یاد گرفته اند صدای خود را بلند کنند. 
 
حذف سیستماتیک، سیاسی، سلیقه یی و مغرضانه ی پشتون ها به دلایل مختلف، صورت می گیرد. بدتر از همه، آن است که نمی دانند با کنار زدن شان، آرا و حمایت های قومی شان را نادیده گرفته اند. 
 
هر پشتونی که در سیستم است، مستقیم یا غیر مستقیم، نماینده ی کُل قوم ما شمرده می شود. پشتون ها مسوولیت دارند با حضور خود در سیستم، از آرایی دفاع کنند که از قوم آنان به نام راس کشور، صادر شده و آنان را در بلندترین مقام، مشروعیت بخشیده است. بنا بر این، کاستن از آرای مشروعیت، کاستن از سهم قوم ماست. 
 
در پیوند به سهم ما در حکومت، تکرار می کنم که به احیای ُابُهت بیاندیشیم. تا زمانی که اقتدار افغانی برنگردد، محال است از ناهنجاری هایی رهایی یابیم که بیش از همه با عدم، کاهش یا کمبود حضور خود ما رونما می شوند.  a