شبیه حضور ببرک کارمل، اعضای جمعیت و شورای نظار که سر مجموعه ی یک تعداد دیگر، چون تنظیم های ریخته و پاشیده ی وابسته به ایران استند، یک جا با نیرو های خارجی، به کابل آمدند. تجمع آنان حول سفارت امریکا، بیش از همه باعث دلگرمی هایی بود که قدرت را به دست آورده اند. از آغاز همان روز ها، لابی علیه پشتون ها و اقوامی که دری صحبت می کنند، اما تاجک نیستند، در زمینه ی جدید و با امکانات رسانه یی، به گونه ی بی پیشینه، شروع می شود. خالی ماندن فضا از رقبایی چون حزب اسلامی و طالبان که اگر عادلانه در قدرت جا داده می شدند، بحران جنگ، تداوم نمی یافت، دستگاه فرهنگی- رسانه یی افغان ستیزان را بیشتر فعال می ساخت.
خانم کتی گنن دنمارکی در کتاب «من برای کافر»، اسنادی آورده که چه گونه اعضای جمعیت- شورای نظار، نظامیان خارجی را می فریفتند تا روی تجمعات ملکی پشتون ها به نام طالبان، حمله کنند.
مشارکت پا به پا با نیرو های خارجی، ستمیان را که در جلد جمعیت- شورای نظار، بیش از همه رفته اند، تشویق می کرد با طرح هایی که متاسفانه بسیاری جزو نصاب رسمی بیش از نیم قرن اخیر افغانستان نیز بودند، به خارجیان تفهیم کنند که گذشته های آریانایی و خراسانی، اصالت هایی را تشکیل می دهند که در آن ها صاحب خانه شمرده می شدند.
بازنمایی محیط مردمی که اکثراً به اصطلاح فارسی زبان شمرده می شوند، اما تاجک نیستند، ذهنیت هایی را تعمیم می داد که خارجیان را نیز در بر گرفته بود. بر این اساس، سهم بی نهایت ناعادلانه ی سیاسی در سیستم افغانستان که حالا به 80 الی 90 درصد رسیده، بدون شک به تعمیم نگرش های غلطی وابسته بود که سعی می شد از طریق ظواهر آن ها، همه چیز را برای یک اقلیت قومی کوچک که عموماً از ناقلین آسیای میانه استند، مصادره کنند.
اگر می بینیم که اعضای جمعیت- شورای نظار با شراکت قومی بالا در بیست سال اخیر، حضور دارند، به ذهنیت های مداومی هم بسته گی دارد که روی خارجیان کار می کردند تا آنان را در غلط فهمی ها درگیر کنند.
چند سال پس از ریشه دار شدن حضور خارجی در افغانستان، اما حقایق بروز کردند. تماس های نزدیک خارجیان با مردم، آنان را متوجه ساخت که هرچند از زبان دری به عنوان وسیله استفاده می کنند، اما این با هویت قومی شان، منافات دارد. ولایت بلخ با رواج زبان دری، عمدتاً تاجک نشین عنوان می شود، اما تجمع واقعی آنان در منطقه ی مارمل است؛ زیرا اکثر مردم بلخ، اعراب دری زبان اند و پس از آنان هزاره گان، پشتون ها و ترکان، توده های قومی انبوه شمرده می شوند.
حامد کرزی از تجمع جمعیت- شورای نظار در بلخ، خوش نبود، اما به اثر بزرگ نمایی ها مرعوب شده بود که گویا عطا محمد نور با حمایت اکثریت به اصطلاح فارسی زبان که تاجک وانمود می شدند، موضع گرفته است. وقتی با یک امپلق، عطا را برکنار کردند، هیچ اعتراض چشم گیر قومی در بلخ، شکل نگرفت. در این میان، حتی کوشش هایی هم بی نتیجه ماندند که با دعوت محمد محقق، سعی می شد هزاره گان را به نام شرکای زبانی، عقب جمعیت- شورای نظار، قرار دهند. آن افت سیاسی آموزنده، به خصوص از چشم خارجیان نیز به دور نماند.
ما که در بسیاری مسایل، منابع خارجی را مهمترین اصل آگاهی ها می دانیم، ناگزیر باید بپذیریم که اداره ای به بزرگی سی آی ای، خیلی بیش از خود ما، اطلاعات دارد. از سال هاست که رسانه های خارجی با برنامه هایی که مستقیماً با مردم تماس دارند و نظر آن ها را جویا می شوند، بیش از ما از متن جامعه ی ما اطلاعات جمع آوری می کنند.
در برنامه های رادیو های داخلی، تماس با مردم، به معنی وقت کشی و تفریح است. عموماً با زمزمه ها و پخش آهنگ های فرمایشی، پایان می یابند. در حالی که در رسانه های خارجی، بیشترین تمرکز روی مسایل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی می باشد.
پخش ارقام 15 درصدی دری زبانان افغانستان از سوی سی آی ای، تغییر نگرش عمیق آنان روی مسایلی بود که قبلاً با عناصر مغرض داخلی، آن را بیشتر می دانستند. شناخت اوضاع اجتماعی، فرهنگی و قومی، خارجیان را متوجه می کند که رسمیت زبان دری در مرکز و استفاده ی بیش از حد از آن، به بزرگ نمایی زبانی انجامیده که تعداد متکلم قومی به آن، اگر در رسمیات تاجکستان و ایران، به جبر نباشد، خیلی کمتر از آن است که امروز ارقام می دهند.
تحولات جدید قومی که با تقاضای توده های وسیع اقوامی توام شده که شخصاً می خواهند به نام فارسی زبان، سلب هویت نشوند و همین خواسته باعث شده طی چند سال کار، اداره ی توزیع تذکره ی الکترونیک، آگاهی ها به دست بیاورد که به اثر تنگنای نبود نام های اقوامی که در سرود ملی و قانون اساسی، ردیف نشده اند، آنان تذکره نخواهند گرفت. ارقام سی آی ای هم شامل یک یا دو قوم نمی شوند. از 15 درصد ارقام سی آی ای که دری زبانان افغانستان را آشکار می سازند، در حدود 97 یا 98 درصد آن را پشتون، هزاره، عرب، ایماق، ترک، قزلباش، بیات، تیموری و اقوامی تشکیل می دهند که تاجک نیستند.
تحولات جدید تسجیل هویت های قومی که نظر به خواست اقوام، صورت می گیرند، به گونه ای ارقام سی آی ای را نیز تایید می کنند. در ترکیب قومی 15 درصدی دری زبانان، اقوامی شامل اند که صورت کامل تر آنان اخیراً از سوی اداره ی ملی احصائیه، ارائه شده است.
شرح تصاویر:
پُست سی آی ای در شبکه های اجتماعی و استقبال درج کل هویت های قومی، حتی از سوی وابسته گان ولایت فقیه در ایران. با پُست سید محمد علی جاوید، هراس سرور دانش را بهتر می توان درک کرد. در حالی که معاون دوم رییس جمهور، خاینانه به تیم ستمیان پیوسته، درز های تباری آنان بیشتر می شوند. این فاصله در جریان جنگ های داخلی، تا سرحد رهبر حزب وحدت(مرحوم عبدالعلی مزاری) قربانی گرفت. ناسیونالیستان هزاره که دیگر دوست نداشتند زمان امور آنان را چند سادات شیعه به نام روحانیت مرتجع بگیرند و از این طریق، سود های کلان سیاسی و اقتصادی کنند، با آنان درگیر شدند. پُست سید محمد علی جاوید، یک نوع دهن کجی به حامیان مرحوم مزاری نیز است. چند دسته گی در میان آنان، تنوع یافته است. تعدادی با محوریت «عباس دلجو»، از چند سال به این سو، کار فرهنگی می کنند که از قوم «هزاره» نیستند. آنان خود را «تُرک» می دانند. به نظر آنان، «هزاره»، ابدال نام شاخه ی «ازره» است و ربطی به بازمانده گان چنگیزخان در منطقه، ندارد.
وروستي