مهاجرت یک بحران پذیرفته شده در سطح بین المللی است که جهان هرگز موفق به حذف این پدیده نمیشود و نظام بین الملل همواره برای کنترل این پدیده سعی می کند.
مهاجرین در تمام کشورهای دنیا، به سبب جنگ یا فقر در ممالک خودشان آواره گشته اند و بنابر قوانین بین المللی مهاجرین از حقوق انسانی برخوردار اند که کشور ها ضمن رسیدهگی به امور این طیف حق ندارند کرامت انسانی شان را پامال کنند. روی هم رفته فقر، بیکاری، جنگ و غیره باعث بی خانمان شده است که شمار زیادی از شهروندان کشور ما افغانستان به کشور های همسایه و سایر نقاط جهان مهاجر شوند اما درین میان در طول سالهای متمادی رژیم ایران بدترین پیش آمد را با این طبقه داشته است.
حبس های غیرقانونی، لت و کوب بیجا، اذیت و آزار مالی و جانی کارگران افغان در کارخانه ها، اجازه ندادن به تحصیلات، تحقیر و تنبیه مهاجرین از سوی مردم و دولت، آلوده کردن این طیف مظلوم به مخدرات و در این اواخر هم به دریا افکندن و به آتش کشیدن... و صدها مظالم دیگر که از دید شبکه ها و مردم عام پنهان مانده و هیچ کس بر چگونگی آنها مستنداً واقف نیست.
از سوی دیگر دولت افغانستان همیشه در کنار روابط ظاهری حسنه با همسایگان، موازی با اصول حسن همجواری با امور کشورهای همجوار برخورد کرده است. اما همسایه های افغانستان بالاخص پاکستان در شرق و ایران در غرب از هیچ نوع مظالم تروریستی و مداخله استخباراتی دریغ نکرده اند. حمایت طالبان در نواحی غرب افغانستان و ارایه تسهیلات جنگی به آنان از جمله دهها مورد از مداخلات ایران در کشور ماست.
با توجه به این اصل جنایت، قابل تردید نیست و تنها ابعاد آن باید مشخص شود. با این حساب، اکنون توپ در زمین دولت افغانستان است که چگونه عمل میکند و از چه اهرمی برای مواجهه با این کشتار خوفناک، استفاده میکند.
آنچه بر دامنه این تردید میافزاید این است که ایران میزبان میلیونها مهاجر افغان است و مثل سایر کشورهای میزبان مهاجران، از این اهرم به عنوان یک ابزار پرفشار و نیرومند برای تحمیل نفوذ و نگاه خود بر دولت افغانستان سود میبرد. از سوی دیگر، دولت افغانستان هم در موقعیتی نیست که با این جنایت تازه از موضع قدرت، برخورد کند؛ زیرا درست به همان دلیلی که مطرح شد، آماده رو به رو شدن با عواقب و پیامدهای ویرانگرتر از مسیر بلاهایی که ممکن است جمهوری اسلامی بر مهاجران بیاورد و یا تصمیم به اخراج طیف انبوهی از آنها بگیرد نیست.
در کنار همه اینها روابط و منافع اقتصادی، ارتباطات دوجانبه، مصالح بزرگتر، نیروهای فرو ملی نفوذ، قدرت قابل اعتنای پارا دیپلماسی و… نیز مطرح است که اجازه نمیدهد خون پناهجویان قربانی این جنایت ترسناک هیتلری از زیر آبهای آلوده هریرود به سطح بیاید و به یک دادخواهی منطقهای علیه مرزبانان خونریز و جنایتپیشه ایرانی یا کل راهبرد پرمسئله تهران در برابر مهاجران افغان بدل شود.
با اینهمه، انکار و نادیدهگرفتن این واقعیت ترسناک نیز به سادگی امکانپذیر نیست. شبکههای اجتماعی و رسانههای خبری، در حال افشای ابعاد این فاجعه هستند و بیتردید طی روزهای پیش رو، این رویکرد تشدید هم خواهد شد. این امر، فشار سنگینی را بر دولت افغانستان وارد میکند و دستگاه دیپلماسی کشور را در معرض یکی از دشوارترین آزمونهای خود قرار خواهد داد.
با این حساب، دولت در برابر یک آزمون سخت و دشوار قرار گرفتهاست؛ زیرا باید میان منافع و مصالح کلان و نفوذ بازدارنده جمهوری اسلامی و سازمانهای فروملی حامی آن در درون نظام، و ارجنهادن به جان پناهجویان مظلومی که با زور سرنیزه از بیم مرگ بهدست مرزبانان ایرانی، مجبور به خودکشی شدند، یکی را برگزیند. از جانب دیگر، برای اینکه این نوار مرگبار سرنوشت غمانگیز مهاجران و مرزبانان بیرحم همسایه غربی قطع شود، دولت یکبار برای همیشه باید با این بحران مواجه شود و نشان دهد که وجود دارد و از حق حیات شهروندانش در برابر دشنههای خونچکان همسایگان، صادقانه دفاع میکند.
با این حال بررسی اسناد بیشتر در این زمینه وابسته به تشکیل هیات ویژهای از سوی کابل و تهران است، خواستهای که سرپرست وزارت خارجه افغانستان در جلسه روز چهارشنبه مجلس نمایندگان افغانستان به آن اشاره کرده است. محمد حنیف اتمر، سرپرست وزارت خارجه به نمایندگان مجلس قول داده است که از تمام راههای دیپلماتیک موضوع را مورد بررسی قرار دهد. اتمر گفته است که پس از «بحثهای تند با مقامهای ایرانی» آنها پذیرفته اند برای بررسی این موضوع هیات مشترک کابل و تهران تشکیل شود.
البته باید خاطر نشان ساخت که اعمال اخیر نیرو های نظامی ایران خالی از واکنش های جهانی نبوده است و در واکنش به این ماجرا، وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا گفته است که «رفتار بیرحمانه ایران با مهاجران افغان وحشتناک است.» آلیس ویلز، معاون وزارت خارجه آمریکا می گوید که دولت آمریکا از تحقیقات کامل در این زمینه پشتیبانی می کند تا مقصران پاسخگو شوند.
وروستي