هنوز مردم افغانستان از مرگ هموطنان اش غمگین و ماتم زده اند که در دریای هلمند از سوی مرزبانان ایرانی انداخته شدند و جان باختند، هنوز اشک های مردم این سرزمین به گونه هایش نخشکیده، هنوز مادری مرگ فرزند دلبندش را باور نکرده و منتظر تماس و پیام فرزندش از آن سوی مرز است که بگوید "مادر سلام، من خوبم به سلامت رسیدم نگران نباش!) و هنوز نتایج تحقیقات این حادثه وحشتناک آشکار نگردیده است، که موتر حامل شهروندان دیگر ما در گوشه دیگر این سرزمین هدف حمله مأموران امنیتی ایران قرار گرفته و چندین تن شان در میان شعله های آتش جان می سپارند و جهنم را همینجا تجربه می کنند. جهنم ساخته شده توسط برادران مسلمان شان در کشور همسایه.
گزارش ها تکان دهنده و جانسوز اند کلیپ های که در شبکه های مجازی دست به دست می شوند ویرانگر اند ذهن و ضمیر انسان را ویران می کنند وقتی می بینی انسانی در میان شعله های آتش و در دیار مهاجرت دود می شود و همراه با آن آرزوهایش باد هوا می گردند، ضمیر ات ویران می گردد وقتی با نفس نیم بند و تن نیم سوخته می گوید آب می خواهم و کسی به آن توجه نمی کند و حتی دشنام نثارش می کنند، به انسانیت انسان ها شک می کنیم و با خود می گوییم ما انسان ها کیستیم واقعاً؟
آیا همان اشرف مخلوقات ماییم؟
قربانیان هر دو حادثه، جویندگان نان بودند آنها را فقر و فلاکتی ناشی از جنگ ها و خشونت های تحمیلی از سوی همین همسایگان ما، وادار به ترک دیار و کاشانه شان نموده بودند آن ها می خواستند بروند تا از یک طرف زنده بمانند و هدف حملات وحشیانه تروریستان چون طالبان و داعش قرار نگرفته و از زیر تیغ تروریستان خود را نجات دهند و از سوی دیگر، لقمه نانی برای خانواده خویش مهیا سازند. چون اینجا فعالیت های دهشت افگنانه و تروریستی نه تنها آرامش را از شهروندان ربوده اند بلکه مصئونیت غذایی را نیز از بین برده، بحران بیکاری را خلق، گرسنگی و فقر را همه گیر و بربادی را شدت بخشیده است. اینجا در این ایام کرونایی، شهروندان روزهای دشوار و تلخی را می گذرانند و گروه های تروریستی اینجا بنام دین و ارزش های دینی، جنایات را مرتکب می شوند که کمتر پیشینه دارند. کشتن ملا امام در مسجد، به گلوله بستن کودک نوزاد همراه با مادرش در شفاخانه، سازماندهی انفجار در اماکن عمومی و ... از این دست جنایات اند که پیشینه آنچنانی ندارند. از این جهت است که مردم دسته دسته کشور را رها و مسافرت پیشه می کنند. با دریغ این مسافرین در مسیر راه ها شکار نیروهای امنیتی و راهزنان کشورهای مهاجر پذیر گردیده تعداد شان جان می بازند و تعداد دیگر دوباره برگشت داده می شوند آنهایی که برگشت داده می شوند از تل سیاه و سنگ سفید خاطرات تلخی دارند از شکنجه، ظلم، شقاوت و بی رحمی سربازان ایرانی حکایت های جانسوز دارند و آنهایی که موفق می شوند مرز را عبور می کنند، به عنوان نیروهای ارزان کار در خدمت سرمایه گذاران ایرانی قرار می گیرند کارهای شاقه با دستمزد کم و ناچیز.
گاهاً سالها یک هموطن ما با تحمل مشقت، بدبختی و تحقیر آنجا کار می کنند در اخیر از دادن دستمزدش ابا ورزیده می شود و هیچ دروازه نیست که شهروند ما برای احقاق حقوق و دستمزد اش آن را بکوبند و یا صدای خود را به آن برسانند چون اکثر این مهاجرین فاقد مدرک و اسناد اقامت اند و در صورت مراجعه به نهادهای دولتی، بازداشت و اخراج می گردند. اینجاست که تعداد از استفاده جویان و سرمایه گذاران ایرانی از بی پناهی و مجبوری مردم ما استفاده می کنند و از دادن دست مزدش خودداری می ورزند.
به هر رو؛ وقتی یک شهروند تونسی خود را در آن کشور آتش زد تا صدای اعتراض خود را در برابر حق تلفی های نظام حاکمش بکشد، کشورهای عربی دچار دگرگونی عظیم شد خیلی از نظام ها در خاورمیانه ساقط شد دیکتاتورها به زمین کشانده شدند و تغییرات گسترده سیاسی را در این منطقه به همراه داشت که آن را بهار عربی نامیدند. وقتی یک شهروند در آمریکا از سوی مأموران امنیتی به هر دلیلی کشته می شود، اعتراض ها اندام کاخ سفید را می لرزانند و هزاران تن در روزهای متوالی در سراسر آمریکا صدای اعتراض خود را بلند می کنند و در جاده ها می ریزند ولی شهروندان افغان دسته دسته قتل عام میشوند گاهی در مسجد، گاهی در شفاخانه، گاهی در مرکز آموزشی، گاهی هم در سرک عمومی و گاهاً در سنگر دفاع از عزت و ناموس هیچ صدای از هیچ دهنی بیرون نمی شود هیچ نهاد آن را به صورت جدی پیگیری نمی کند و هیچ شهروند این کشور به رسم اعتراض به سرک بیرون نمی شود. این وضعیت و کرختی ما سبب می شود که دیگران نیز به خون ما ارزش نگذارند و هر طوری خواستند ما را بکشند خواه با انداختن در دریا و خواه با آتش زدن و سوختاندن.
به راستی که ما از جمله بی پناهان عالمیم. چون رنگ خون ما سرخ نیست از این رو؛ ارزش دادخواهی را هم ندارد.
وروستي