یار شیرین

یار شیرین به رقص آمده بود
شب دوشین به رقص آمده بود

او که با ناز و ادا می رقصید
ماه و پروین به رقص آمده بود

زلف او دور رخش می چرخید
مار پیچین به رقص آمده بود

سوی او دیده ز مستی و جنون
دل مسکین به رقص آمده بود

شب دوشین نگار ای بخشی!
چه به تمکین به رقص آمده بود