بن‌بست صلح و تلاش‌های مبهم سیاسی خلیل‌زاد!

طالبان باری گفته بودند؛ "اگر امریکاییان جنگ را آغازگرش هستند، پایانش از ما خواهد بود." تنازل موقف امریکا از جنگ به گفتگو، آنهم با گروهی که در گذشته اهمیت چندان به آن نمی‌داد، نشان از تنازل است. اکنون اما علاوه بر گرمی میدان جنگ و دنباله‌ی گفتگوهای صلح، به نظر می‌رسد که تلاش‌های مبهم سیاسی خلیل‌زاد نماینده‌ی ویژه امریکا پیرامون صلح در افغانستان، به بن‌بست رسیده است. با این وجود در شرایط کنونی آیا امریکا نمی‌خواهد و یا نمی‌تواند آنچه را که زلمی خلیل‌زاد همواره نزدیک شدن به صلح عنوان می‌دارد، در عمل پیاده سازد؟
 
ظاهراً آنچه را که خلیل‌زاد توافق بر چهار چیز -خروج نیروهای امریکایی، تضمین این‌که از خاک افغانستان در برابر دیگران کار گرفته نشود، گفتگوهای میان افغانان و آتش‌بس دوام‌دار- عنوان می‌کند، انجام نشود بر هیچ چیز توافق نخواهد شد، به بن‌بست رسیده است. این‌که چرا! نقش کشورهای همچون روسیه، چین و سنگ‌اندازی‌های ایران و پاکستان، و حتا هزینه‌ی کمرشکن اقتصادی را نمی‌توان نادیده گرفت.
 
روسیه در شرایط کنونی، هم از خروج بی‌مسوولانه‌ی نیروهای امریکایی از افغانستان نگرانی دارد، و هم از حضور تبلیغاتی داعش. افزون بر این «اسکات میلر» فرمانده امریکایی ناتو در این اواخر از چشم‌دیدهایش از حضور القاعده در افغانستان با رسانه‌ها سخن گفته است. اما چین، با توجه به پیوستن و الهام‌گیری جدایی طلبانِ ایغور با گروه‌های همچون داعش و القاعده، نگرانی دارد. پاکستان با توجه به روابط دیرینه‌اش با طالبان و در این اواخر نزدیکی روابط اقتصادی‌اش با چین، نمی‌تواند بی‌حرف و عمل باشد. ایران بدون شک با ترس از دشمن قسم‌خورده‌اش داعش و تحریم‌های شدید امریکا، حمایت از طالبان را در شرایط کنونی برای خود چانس طلایی برمی‌شمارد.
 
طالبان به ویژه در یک سال پسین از نظر حملات تهاجمی، دولت و نیروهای خارجی را دست‌وپاچه ساخته است. چنان‌چه در این اواخر چندین ولسوالی، میان دولت و طالبان دست‌به‌دست شد، و در میدان سیاست هم دوستان زیادی پیدا نموده‌اند. چنان‌چه دعوت طالبان در نشست مسکو و سفر «ملا عبدالغنی برادر» رئیس دفتر سیاسی طالبان در قطر، نخست به چین و بعد به ایران و نشست دیگر هم قرار است در پاکستان صورت گیرد، از نشانه‌های آن است. بناً تاکید و پافشاری طالبان بر خروج کامل نیروهای امریکایی و تشدید حملات در میدان جنگ، و در نهایت بن‌بست گفتگوهای صلح، می‌تواند ناشی از نزدیکی طالبان با این کشورها باشد.
 
نیروهای امریکایی هم آرام نه نشسته‌اند، بلکه حملات هوایی و شبانه را ظاهراً به هدف حمله بر مواضع طالبان و مخالفان مسلح روی دست گرفته‌اند. در واقع هدف اصلی این حملات فشار بر طالبان در میدان جنگ است، نه چیزی بیشتر از این، جنگِ که قربانی اصلی آن معمولاً غیر نظامیان اند. چنان‌چه در چند روز گذشته کشتار غیر نظامیان توسط قوای مشترک و مشخصاً امریکا در ولایات فراه و میدان وردک، ده‌ها غیر نظامی را به گلیم غم نشانده است.
 
این‌که طالبان با قوت خود و یا با حمایت برخی از کشورها، در گفتگوهای صلح و نیز در میدان جنگ دستِ‌بالا دارند نشان از قوت واقعی نیست، بلکه امریکا با افکار، اعمال و قوانین، زیر عنوان «دست‌آوردهای هژده‌ساله» از نفوذ زیادی برخوردار است، که بدون شک طالبان هم از آن بی‌تاثیر نیستند. چنان‌چه بسیاری از رهبران و افرادِ احزاب جهادی و غیر جهادی که در گذشته علیه ارزش‌های شرق و غرب شعار سر می‌دادند، حال خود را حامی و حافظ این ارزش‌ها می‌دانند. در این میان طالبان هم از آن بی‌تاثیر نمانده‌اند. چنان‌چه طالبانی قبل از سال 2001 با طالبان کنونی تفاوت زیادی دارد. اگر چنین نیست، در شرایط کنونی طالبان با نزدیک به دو دهه جنگ و مبارزه با چه تضمینی آماده‌اند تا از بسیاری ارزش‌های خود بگذرند؟! این‌جاست که جای خالی «ارزشِ مفکوره‌ی والا و ایدیولوژیک» اهمیت پیدا می‌کند.
 
مایه‌یی تاسف این‎که اگر آنچه را که طالبان پس از انجام گفتگوهای ظاهراً صلح، برنده‌ی گفتگوها هم باشند، برای مردم سرنوشت‌ساز نخواهد بود. زیرا تجربه‌ی دوستی کاذبانه‌ی کشورها با چنین گروه‌هایی همواره برای مردم و آینده‌ی سیاسی زیانبار واقع شده است. آنچه که «عبرت» بزرگ‌ترین راه‌کاریست که باید آن را جدی گرفت.