مرا با عطر و کاغذ دود کردی
سپس دودی به چوب عود کردی
مرا تا در طلسم خوب رویان
نیفتم بار دیگر دود کردی
دو چشم حاسدان کور و جاهل
به تعویذ ملا مسدود کردی
به گوسفند سفید و مرغ ابلق
تو بخت و طالعت مسعود کردی
برای آن که باشم در حصارت
هر آن چه در توانت بود کردی
به شویستی که از حل طلا بود
خیالم را ز غیر محدود کردی
مرا باسحر و جادو تا ببستی
همه هستی من نابود کردی
به تعویذ و سپند بالای بخشی
هر آن چه داد ملا فرمود کردی
وروستي