تا نموده زندگی ام تار جنگ
می نمایم هرکجا هر بار جنگ
من ندانستم که با من این فلک
از چه باعث می کند هر بار جنگ
گرچه باشد ساغر و ساقی و می
کی برم لذت من از بسیار جنگ
از پی آمد های جنگ است بی گمان
گشته پیدا در ضمیر یار جنگ
بخت نامیمون ما بین همره ام
می نماید چرخ کج رفتار جنگ
من در این دنیای واژون بخشیا
دیده ام تا حال یک خروار جنگ
وروستي