
حرص قدرت، موقف طلبی، رقابت مالی و دغدغههای سیاسی دقیقاً همان منجلاب بود که مجاهدین و متنفذین برجستهای قومی را که قدرت شبکهای دولت افغانستان را تشکیل میدادند یکبار دیگر از هم متفرق ساخته و آنها را یکی پی دیگری غرق دریای سیاه کرد.
احزاب و گروههای سیاسی و اسلامی ذیدخل افغان، زمانی دچار فاجعه و آفتزدهگی مضحک شدند،که به نظام، رهبریت و قوانین غیر اسلامی سر تعظیم خم کرده و تسلیم آن شدند.
وقوع یازدهم سپتمبر در واقع بهانه سیاسییی بود که امریکا راه را برای دخالت مستقیم خود در آسیای مرکزی به خصوص افغانستان باز کرده و با پیشنهادهای چرب و نرم در کنفرانس بن توانست رهبریت کل امور مردم افغانستان را از سران جهادی و متنفذین قومی وقت به دست گرفته، در مقابل نظام دست نشانده خود را جاگزین آنها کند.
امریکا با تجارب که از این همه سالها از سیاست داخلی و برخوردهای قومی و مردمی در افغانستان حاصل نموده بود، در این اواخر دانست که استراتیژی گذشتهی آن در برابر افغانستان ناکارا بوده، آن هم به دلیل ساختار قومی که اصل قدرت را در افغانستان تشکیل میداد، بدین ترتیب با روی کار آمدن دونالد ترامپ، امریکا استراتیژی جدیدی دیگری را رو کرده تا خلاهای قبلی خود را پر کند. البته راهبرد جدید امریکا برای کنترول قدرت در افغانستان، متمرکز ساختن قدرت در یک نقطه میباشد و همچنان تلاش بر آن دارد تا قدرت را در افغانستان از حالت پرگندهگی به یک نقطه مرکزی جمع کرده و آنرا تحت کنترول و اداره خود درآورد.
خلع قدرت سران جهادی و انتقال آن به ارتش افغانستان که سالهاست از سوی نیرویهای خارجی و ناتو آموزش دیده، پلانی است که کمک میکند تا امریکا یک قدم به هدف خود در افغانستان نزدیکتر شود، از این لحاظ برای تطبیق این راهبرد، چندین پروسه دیگر را قبل از آن باید طی میکرد.
نخست: دخیل ساختن مخالفین دولت در پروسه دولت سازی و نظام دموکراسی تحت برنامه صلح که از ابتدای تطبیق استراتیژی تا حالا در عرصه کشانیدن مخالفین دولت در میز مزاکره صلح نتیجه بخش بوده که ثمرهیی آن؛ اول گلبدین حکمتیار رهبر برجسته حزب اسلامی و به تعقیب آن جلب توجه و تمایلات بعضی از گروههای طالبان در پروسه میباشد.
دوم: تضعیف سران قومی و جهادی در چارچوب رقابتهای داخل حزبی بر سر قدرت و به عقب رانده آنها از حکومت که ابتدا از معاون اول رئیس جهمور و رهبر برجسته حزب جنبش اسلامی جنرال دوستم شروع شد، که با آن همه قدرت و موقف که در حکومت داشت از سمتاش کناره زده شده و به خارج از کشور تبعید گردید، همینطور به تعقیب آن از هم پاشی حزب جمعیت از ضیاء مسعود، اسماعیل خان شروع تا عطا محمد نور و داکتر عبدالله عبدالله و حالا با ایجاد تنش در بیان عضای رهبریت حزب اسلامی مثل گلبدین حکمتیار، عبدالهادی ارغندیوال و محمد خان که این هدف تحت برنامه مستقیم حکومت به دستور امریکا به پیش میرود.
سوم: جلوگیری از دخالت کشورهای هم دیوار افغانستان بر علیه منافع و سیاست امریکا در افغانستان و منطقه بدین منظور امریکا نمیخواهد تا روسیه، چین و ایران از رهبران قومی و مردم افغانستان بر علیه امریکا در منطقه سوء استفاده کند.
چهارم: قانون سازی در چارچوب ارزشهای دموکراتیک و تطبیق آن به شکل اجباری و غیری اجباری از سوی حکومت بالای مردم عام جامعه، متنفذین و سرکوب مخالفین توسط ارتش آموزش دیده افغان تحت رهبری خود امریکا.
این چند مورد از تحلیل راهبرد امریکا تنها در بخش متمرکز ساختن قدرت در افغانستان بود که فعلاً در عمل شاهد آن هستیم، همین که اشرف غنی 163 جنرال از وزات دفاع را سلب صلاحیت کرد، و هنوز هم در صدد برکنار کردن 23 هزار نظامی دیگر تا دو سال آینده است و در بدیل آن نسل جدید سیکولر آموزش یافته دست خودشان را جایگزین آن میکند تا در کسب منافع امریکا عام و تام در خدمت شان باشد.
علاوه بر این همه، از استراتیژی اخیر امریکا طوریکه معلوم میشود، برای داعش نقشه تروریزم بینالملی را داده که نماینده از یک ملت و مردم نمیکند، بلکه هر جای که امریکا بخواهد راه پیدا کند. باید قبل از آن داعش در آن جا منحیث یک تهدید ایجاد و بعد توجیه برای استعمار و اشغال خود فراهم نماید. همانگونه که در گذشته از بعضی گروههای تندرو و غیر سیاسی اسلامی دیگر به خاطر اشغال عراق و افغانستان استفاده کرد.
پس از این هم سالها تجربه با امریکا و همپیمانانش برای هر یکی ما کاملاً راه همچو آفتاب ظهر روشن شده که دیگر تحمل و تعامل با امریکا و نظام پلیداش غضبی است که خود به سر خود میآوردیم و هر روز با اشکال مختلف از حکام، رهبران قومی و سران جهادی شروع تا مردم عادی حتا فقرا و علما استهزا، توهین، تمسخر و تحقیر میشوند. مرد، زن و طفل ما هر روز در سرکها شهید و زخمی میشوند، فساد از قلبهای ما شروع تا زمین و آسمان غوغا کرده است، آخر تا کی موقف کرم و ماهی را داشته باشیم، کرم را در نوک سیخ به خاطر شکار ماهی به آب میاندازد. هر دو را یک جا شکار میکنند. و امروز ما مسلمانان دقیقاً همچو کرم و ماهی شدیم، یکی ما را طعمه و دیگر ما را صید آن میکند. باید ایمان داشته باشیم که جز رجوع به سوی صاحب عرش عظیم و نظم نظام الهی که 13 قرن عدل و انسانیت را در جهان رقم زد، دیگر راهی نداریم.
اگر واقعین به الله (سبحانه و تعالی) و آخرت ایمان دارید برای درک و اعتماد بیشتر تان از کلام مقدس الهی بهره گیرید.
الله (سبحانه و تعالی) می فرماید:
«وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الاَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ». (نور/55)
ترجمه: خداوند به کسانى از شما که ایمان آوردهاند و اعمال صالح انجام دادهاند وعده مىدهد آنها را قطعاً خلیفه روى زمین کند، همان گونه که پیشینیان را خلافت روى زمین بخشید.