تعجب

تعجب است به دنيايکه عزيز در آن ذليل است و شريف در آن حقير !
مقياس و معيار عزت و شرف رو به عقب مي رود ، مسلمان عزيز که خليفه خداوند لايزال به روي زمين آفريده شده است ، چنان حقير و ترورست شناخته مي شود که جهان از آن حذر مي کند . معيار اخلاق نيز متقلب شد ... نزد آنانيکه به خدايي مقتدر احترام قايل نيستند حلال به حرام بلا شک و شبه تبديل شد ، اخلاق حميده تاخر در مدنيت و برخورد نيک چاپلوسي وتملق شمرده شد ، چنانچه مشاهده فلم هاي بي حيايي تقدم و پيشرفت در مدنيت پنداشته شد و رقص کردن هنر شريف آدميت .
تعجب است بر آنانيکه !
تعجب است بر آنانيکه به جز از پر کردن شکم کاري ديګري ندارند، درحاليکه که خالق دنیا درين باره چڼين فرموده است :( وما من دآبة فى الارض الا على الله رزقها .) ( سورت هود) در روی زمین زنده جاني وجود ندارد که رزقش به ذمۀ خداوند رازق نباشد . ودر بارۀ آخرت مي فرماید ( وان ليس للانسان الا ما سعى ) (سورت النجم آيه 53) نیست برای انسان چیزي تا اینکه وي تلاش بدست آوردن آن را نکرده باشد یعنی مسولیت فراهم کردن رزق براي همۀ زنده جان ها را خداوند رزاق بدوش خویش گرفته است وبالمقابل به دست آوردن آخرت منحصر به تلاش وسعي خود انسان گذاشته شده است , آن چیزي که فراهم کردن آن را خداوند وعده کرده است پي بدست آوردن آن همچو دیوانه ها سرګردان اند و آن چیزي که بدست آوردن آن بدوش آنها سپرده شده است هچ گونه تلاش نمیورزند , وتلاش درین مسیر را به حقارت مینگراند , این نشانه ایمان نیست! اگر ایمان زبانی مقصود میبود پس چرا منافق در عمیق ترین درجه دورخ به سر میبرد ؟ .
و احساس ندارند که روزي هم با حساب دشوار روبرو مي شوند ، روزيکه انسان از هر آن چيزيکه بدست آورده است ، وازهر آن چيزيکه مصرف کرده است پرسيده شود ، روزيکه هيبت آنرا فراموش کرده اند ، روزيکه هيچ کسي هم از حسابدهي فرار کرده نمي تواند .
آيا روزي حساب را فراموش کرده اند ؟ (اقترب للناس حسابهم وهم فی غفلة معرضون . ما یأ تیهم من ذکرمن ربهم محدث الا استمعوه وهم یلعبون . لا هیة قلوبهم ) کنون که نزدیک آمده است وقت حسابدهی مردم , آنها در غفلت به سر میبرند , با وجود اینکه از سوی رب العالمین نصحت میآید آنرا به بی اعتنا میشنوند وبه بازی وبی بندباری خویش ادامه میدهند , ودل های شان در فکر های بیهوده مشغول است .
بلي ، آنها روز حساب را فراموش کرده اند زيرا پي بدست آوردن وتخزين ثروت و مال ګرديده اند ، پس امواج طوفاني دنيايي فاني ايشان را به آن آب وحشتناک پرتاب کرده اند که سرو صدايي وحشتش پرنده هاي معصوم را در آسمان نيلګون متشتت و متحير ساخته است .
آري انها توسط عقول خويش غرق تفکير نمي شوند بلکه توسط شکم هاي خويش مي انديشند ، اينها با دنيا عشق و محبت مي ورزند ، و ګسستن وجدايي از آن برايشان دشوار ګرديده است از عذاب روز قيامت غافل اند ، درحاليکه در دنيا حيثيت مسافر بيش ندارند ، با وجود اينکه همه متاع هاي دست داشته انسان در دنيا باقي مي ماند وهيچ چيزي را از دنيا با خود برده نمي تواند ، قصر ها مجلل و با شکوه آنهايکه از دنيا رفته اند به جاي خود باقي مانده است .
تعجب است برشب که عبادت کنندګان آن کم و ګناهکاران آن بسيارزياد ، از تاريکي آن استفاده نموده مرتکب ګناه کاري و جرم مي شوند ، وبياد نه مي آورند که خداوند لايزال کاشف سترها است ، ذاتيکه اندکترين حرکت مورچه سياه را بالاي سنګ سياه در شب سياه مي بيند .
تعجب است بر کسانيکه شبها خويش را توسط بيهودګي و بي بند باري ها حيات مي بخشند ونميدانند که اين ګونه اعمال ايشان را رهسپار جهنم که از قهر و غضب نزديک است پارچه پارچه شود مي کنند .
تعجب است بر حال آنانيکه در بستر هاي مخملي به اين پهلو و آن پهلو مي ګردند و نمي دانند که اعمال زشت شان باعث خواهد شد که بالاي قوغ آتش به اين پهلو وآن پهلو ګردند ، و نمي دانند که نعمتهاي دنيا زايل شدني است .
در اخير يک بار ديګر تعجب است بر دنيايکه عزيز در آن ذليل است و شريف در آن حقير .
عبدالرحمن فرقاني