پدیده های فکری- پس از پیدایی الفبای آغاز و پایان، در مجموعه ای از مکاتب سیاسی- اجتماعی و فرهنگی شناخته می شوند. مکتب سیاسی «فارسیزم» در یک قرن قبل در جغرافیای همسایه گی ما در یک تحول تاریخی استعماری، از هویت پارس یا فارس در عجایب جعل و جهل، ساخته می شود. دگرگونی تاریخی بر محور یک اقلیت گمنام، مستلزم تمهیدات، زمینه ها، اجندا و تاریخی بود که پس از خلقت سیاسی فارس، باید ابعاد معنی آن را در نظر می گرفتند.
فارسیزم از همان آغاز در بستری به زور استعمار، نضج گرفت که در زمینه ی واضح عربی، ترکی، کردی، بلوچی و ده ها هویت قومی تاریخی، به وصله ی ناجور، شباهت می یافت.
نظام زورسالار بنیانگذار سلسله ی پهلوی (رضا خان میر پنج) که از حمایت انگلیس ها برخودار بود، به چماقی مبدل می شود که با دریافت ذهنیت های ضد اقوام در برابر واقعیت هایی که بیشترینه در تبلور تاریخ، فرهنگ و مدنیت ایران، غیر فارس بودند، فارسیزم را در چند بُعد ستیز برای سیطره ی سیاسی به معنی می رساند. ضرورت به عمق تاریخی که نیاز های ریشه یی فارس در یک جغرافیای غیر فارسی را برآورده کند، از مهم ترین مولفه های فارسیزم در ظهور و تقابل است. بر اساس این مولفه، در عجیب ترین ساخته ها و جعلیات، رقم 2500 را از مجموعه ی نیمه ساخته ی تخت جمشید در ولایت فارس ایران که در جوار فرهنگ و تمدن قدیم ایلامیان، باقی مانده بود در منشاآت دیگری در ذیل این تاریخ نوشتند که بالاخره در بیش از نیم قرن تسلط حاکمیت پهلوی- به تنوع صد ها جلد کتابی برسد تا صورت کنونی پدیده ی فارسیزم را به هیولایی شبیه کنند که هرچند میان تهی، اما ظاهر کریه و سیاه دارد.
مجوز حضور در رسمیات تاریخی و فرهنگی ایران، فارسیزم را نه فقط به مکتب هویت ایرانی مبدل می کند (هرچند جعلی) بل با صدور آن در جغرافیایی که از شباهت های آن در ساخت فارسیزم استفاده می شود (زبان، تاریخ، اقوام، دین) این پدیده ی جعلی را در بررسی مکتب های سیاسی جهان سومی، بسیار مهم می کند.
افغانستان ما با دارایی های کهن مردمانی که دیگر وجود ندارند، دوره ی حضور و فرهنگ اسلام و مسلمانان، نقش نسبتاً خوب تُرکی و بالاخره تاریخ سازی های بسیار مهم پشتون ها، در تنوع و رنگارنگی مردمانی که پس از هزاره ی اسلامی در سایه ی این فرهنگ به چیزی رسیده بودند، در شعاع فارسیزم، به محلی می ماند که در اوج بحران کنونی- بایسته است بدانیم، فارسیزم با ثقلت ناشی از معنی و منظور، بر جامعه ی ما تحمیل شده است. وجوهات اقتصادی نفت ایران که در دهه های 40 و پنجاه به تغییراتی در جامعه ی ایرانی منجر می شوند، توان ما برای رقابت فرهنگی را در حالی دچار چالش می کنند که رقابت منفی با حفر تاریخ عمیق (عتیقه) میزان آسیب پذیری افغانان را بیشتر کرده است.
همسویی در پذیرش جعلیات آریایی، خراسانی و تعیین نام هایی از این دست در طبقه بندی تاریخ رسمی، موضع افغانان را برای وضاحتی که می بایست در عمق تاریخی نام های افغان و افغانستان تجلی می کرد، به مجوزی به فارسیزم مبدل می کند که با صدور انبوع جعلیاتی که چیز هایی در قرائت تاریخی آریایی و خراسانی داشت، به منبع مورد استفاده ی ما برای برداشت هایی نیز مبدل کند که اگر تایید افغانی فارسیزم در برداشت های خراسانی و آریایی در جامعه ی فرهنگی ما شکل گرفته است، می توان صورت دیگری از فارسیزم را دریافت که سوگمندانه در جو رقابت های منفی با ایران، در سلایق- به خصوص مورخان ما، گلچینی از یافته هایی ست که مثلاً برای بزرگ نمایی خراسانی، فارسی یا تاتی، کتب ایرانی را غنی یافته بودند.
فارسیزم، پدیده ای ست که بر اثر هویت فارس، وسعت منافع ایرانی را آرزو می کند. افغانستان ما، هرچند با رقم بیشتر از پنج درصد در شمال شرق و تداخل عنصر به اصطلاح فارسی زبان یا تات، جغرافیای متراکمی برای فارسیزم نمی گذارد، اما مذهب تشیع در «جمع 2» مساله، ساحه ی نفوذ فارسیزم را بیشتر می کند. باوجود این که فارسیزم با ساختاری از مجموعه ای پیش از اسلام، نوعیت دینی خاص یافته است (زردشتیگری)، اما نسخه ی پس از انقلاب اسلامی، شیعه را متممی می داند که هرچند مقطعه یی، ولی در پیشرفت آن موثر است.
تجربه ی حکومت داری نو در اجندا ها و سیاست های جامعه ی جهانی در افغانستان، میزان آسیب پذیری ما از فارسیزم ایرانی را به چند برابر افزوده است. درب های باز، فضای باز، آزادی های مهارگسیخته، عدم مهار فعالیت های رسانه یی، احزاب وابسته، تشیع و ضعف های آشکار حکومت، تریبون و لادسپیکر های فارسیزم را به شدت به کار انداخته اند.
موضع گیری بسیاری از جناح های به اصطلاح فرهنگی در تعمیم مفاهیم فارسیزم که از شباهت ها ساخته اند، در رشد جریان های بسیار افغان ستیز، ضد افغانستان و حداقل برای هراس سیاسی، آنان را در گرو کاربرد ادبیات تجزیه و گسست قرار می دهد که بدون شک، نقش فارسیزم ایرانی در آن ها، پُر رنگ است.
چنان چه آوردم، متاسفانه همسویی ما در برداشت های تاریخی، رقابت منفی و استفاده از منابع نشراتی ایرانی- به ستون پنجم یا مُعضل دست و پاگیری مبدل شده است که امر مبارزه با زدودن فارسیزم را دشوار می کند. در حالی که نیاز به تدوین تاریخ واقعی افغانستان با عمق تاریخی افغانستان، ریشه یابی کلمه ی افغان را تا 1700 سال در تحول لغوی و آوایی در منابع ایلامی به نام «آپگان» در منابع هندی به نام «آسواگانه» و در منابع چینی به نام «آپوکین» به قدامت می رساند و پس از حضور فرهنگ اسلامی، صورت افغان آن در تعمیم زبان عرب و دستور عرب، مولفه ی مهم برای عمق تاریخی ماست، تواریخ جعلی- رقابتی با کلمات نامفهوم آریایی، ایرانی، جغرافیای بی سر و ته خراسانی و رواج افسانه های میان تهی و کودکانه ی شاهنامه یی، منابع سخیفی اند که از نصاب مکاتب تا پوهنتون ها و مراکز علمی و فرهنگی، به گونه ای به فارسیزم مجال داده اند تا از رهگذر اندیشه های قشر تعلیم و تحصیل یافته در ادامه ی بحث های تاریخی و فرهنگی ما، غیر مستقیم- حضور بیگانه را تضمین و اصالت های ما را به نفع دیگران تحریف کنند. به متن، بحث ها و رویکرد های جریان معروف «ستمی» در افغانستان، توجه کنید! طرح آنان برای تغییر، تجزیه، فدرالی ساختن، عدم تمرکز، تقریب با بیگانه و همسویی با ایران و حتی کشور فقیر و نادار تاجیکستان، بر مجموعه ای از برداشت هایی استوار است که در نیم قرن قبل، بر اثر اشتباهات و مشی غلط فرهنگی خود ما، آریانا و خراسان شد و در ایران با تولید انبوه کتاب که با قید 2500 سال، در پی سجل هویت فارس و پارسی است، بیشتر از همه، چنانی که در ایران در زمینه ی عربی، ترکی، کردی، بلوچی و ده ها قوم دیگر درگیر توهم و جهالت خود است، عین این مساله، منتها با این تفاوت که چون خوشبختانه ظرفیت های بشری فارسی در افغانستان، توان فزیکی ندارد تا سیطره ی فارسیزم را بر جامعه ی اکثراً پشتون، ترک، هزاره و بیش از نود درصد غیر فارسی (به مفهوم هویت) اعمال کند، در افتراق فکری، تشدید بحران، جعل، توهین و رواج خصومت های قومی، فرهنگ سازی می کند و حضور آن در تمام جناح های سیاسی فارسزده- مانند احزاب جمعیت، شورای نظار، ستمی، گروهی از شیعیان و به اصطلاح فعالان مدنی، موج می زند.
چند سال قبل، در یک کردار کم نظیری فرهنگی، کتابی درکابل به نشر رسید که الحق و به درستی ماهیت پدیده ی سیاه فارسیزم را افشا و رسوا می کرد. این کتاب با نام «دادنامه ی آذربایجان» یا «بررسی تحلیلی پان فارسیسم» از سوی هموطنان ما به نشر می رسد و خیلی زود باب طبع حق طلبانی می شود که از دروغ ها و جعلیات خراسانی- فارسی، بی زار بودند.
کتاب «بررسی تحلیلی پان فارسیسم» در خوب ترین نوع، اندیشه ی ملاحظه بر فارسیزم را تقویت می کند و هزار نسخه ی آن به زودی نایاب می شود. فشار گروهک های فارسزده و ستمی، قضیه ی نشر دوباره ی این کتاب را پیچیده می کند و از سوی دیگر رکود اقتصادی ناشی از چند سال اخیر، مانع می شوند بازار های کتاب، این کتاب را دوباره داشته باشند. بنابراین و برای این که امر مهم ذهنیت سازی های روشنگر بسط بیشتر یابند و منابعی در دسترس باشندکه به درستی کمک می کنند- آلوده گی های فکری ضد افغانستان از چه منشاآتی سرچشمه می گیرند، خوشبختانه یافت نسخه ی پی.دی.اف کتاب «بررسی تحلیلی پان فارسیسم»، سطح دسترسی به این کتاب را پایین نمی آورد.
متن اهدایی کتاب «بررسی تحلیلی پان فارسیسم»:
براي تمام اقوامي كه قرباني زبان به اصطلاح «فارسي» و «فارسيسم» شده اند؛ پديده هایي كه با توطئه ي استعمار اروپايي، فرهنگ اسلامي را به نام «عرب»، حضور پرشكوه تركان را در ترويج فرهنگ و تمدن به نام «وحشی» و سهم مردم منطقه را به نام قوم «فارس» يا «پارس» دزديده اند و از ساخت و ساز اين دزدي، تفكري را بروز مي دهند كه در چهره ي كريه فاصله ايجاد مي كند، تنفر مي زايد و وانمود مي كند دار و ندار منطقه در گروه ميراث مردمي است (پارس) كه در زاغه هاي ويران آنان، نماد هاي يهودي و نوساخته هاي جعلي استعمار سايه افگنده اند و در روزگار تعقل (امروز) براي مردماني كه اصليت آن ها را تشخيص داده اند، كميدي هاي شوم هستند.
فهرست مطالب کتاب «بررسی تحلیلی پان فارسیسم»:
http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=94wiitbe.pdf