2017 - 6 - 22
رسانه ها در انعكاس دهى اوضاع يك كشور نقش به سزايى دارند. در جهان معاصر قوت و نيروى رسانه ها كمتر از نيروى نظامى نيست و به همين سبب برخى از رسانه هاى قوى و با نفوذ اشخاص بزرگ سياسى را مجبور مى سازند تا به پاى آنان فرو ريزد و عده يى از افراد سياسى قوى تلاش ميكنند تا بر رسانه هاى قوى كشور خود نفوذ پيدا كنند تا به اين شكل از گزند اين مخلوقات در امان بمانند.
اگرچه اصول رسانه ها و ژورناليزم بيان حقايق و بى طرفى در اداى اين وظيفه مى باشد اما احيانا رسانه ها با نيروى يادشدهء خود ميتوانند جنگ هاى ناكام و شكست خورده را كامياب و كامياب را ناكام سازند. رسانه هاى جهان معاصر برعكس اصول وضع شده براى اين مسلك، يكى از پايه هاى عرابهء جنگى را تشكيل مى دهند. در افغانستان نيز با آغاز جنگ صليبى ده ها رسانهء داخلى و خارجى وارد صحنه شدند. اين رسانه ها و كارمندان آنان بخصوص ژورنالستان را با درنظرداشت فعاليت هاى آنان در جريان يك و نيم دهه جنگ در كشور و موضوع بى طرفى و انعكاس حقايق ميتوان به سه گروه تقسيم كرد:
گروه اول: رسانه هاى بزرگ خارجى مانند بى بى سى، سى ان ان، صداى امريكا، آزادى وغيره. اين رسانه ها همراه با اشغال نظامى با برنامه هاى منظم عليه مسلمانان داخل ميدان شده و شانه به شانه با عساكر كشورهاى تمويل كنندهء شان در جنگ صليبى سهم گرفتند. اميد بى طرفى و انعكاس حقائق توسط اين گروه از رسانه ها همچو نوشتن بر روى يخ و گذاشتن آن در آفتاب است. مثال ديگر آن اينست كه از عساكر يك كشور اشغالگر توقع بى طرفى و انعكاس حقيقت را داشته باشيم.
گروه دوم: رسانه هاى بزرگ داخلى مانند طلوع، پژواك، يك، وخت، وغيره كه با حمايت داخلى يا خارجى ايجاد شدند. اكثر اين رسانه ها و افراد آن مستقيما يا بالواسطه توسط كشورهاى اشغالگر و يا امنيت ادارهء كابل حمايت و تمويل ميشوند و از همانجا برنامه نيز ميگيرند. هدف از اين رسانه ها ايجاد شبهات، تخدير افكار عامه و نشر و پخش اخبار با درنظرداشت منافع و مصالح تمويل كنندگان و ادارهء كابل مى باشد. توقع بى طرفى و بيان حقيقت از اين رسانه ها نيز همانند گروه اول ميباشد زيرا هدف از نشأت آنها چنانچه در فوق بيان شد تقويت بخشيدن اشغال و ادارهء اجير است.
گروه سوم: علاوه بر دو گروه فوق، رسانه هاى كوچك، مستقل و ژورنالستان همانند آنان نيز در صحنه فعاليت دارند. اكثريت مطلق اين رسانه ها و افراد خواسته يا ناخواسته، راضى و يا ناراض در يك معاهده با امنيت ملى قرار دارند و بناء مكلف اند كه به اصطلاح امنيت ملى تنها خبرهايى را كه به نفع منافع ملى كشور است انعكاس دهند و از نشر هر خبر مخالف با منافع ملى ابا ورزند. پس گفتن حقيقت و انعكاس رويدادها و حوادث اصلى توسط اين افراد و رسانه ها مخالف منافع ملى و در نتيجه مخالفت با تعهدى است كه با امنيت رضايتمندانه و يا به جبر و اكراه بسته اند. پس از اينها نيز نميتوان توقع انعكاس حقيقت را كرد.
مى ماند گروه كوچك و انگشت شمار از رسانه ها و ژورنالستان كه در گروههاى فوق الذكر شامل نيستند مگر به آنان به نظر دشمن، حامى تروريزم، افراط گرى و حمايت از مخالفين ديده مى شود و جاى شان عقب سلول هاى زندان و تعذيب خانه هاى امنيت ملى ميباشد.
مگر سوال درينجا است كه آيا قانون بى طرف بودن ژورناليزم و ژورنالست ها درست است يا خير؟ در جواب ميتوان گفت كه ژورنالست هم انسان است و اگر وى افغان است نبايد از وى اميد و يا توقع بى طرفى را داشت. و ممكن هم نيست كه شخصى زنده و صاحب احساس بوده اما در مقابل آنچه در كشورش از يك و نيم دهه به اينسو ميگذرد بى طرف و بى تفاوت باقى مانده و يا تماشا بين باشد. بنابرين نبايد از هيچ نهاد بخصوص رسانه ها و ژورنالستان اميد و توقع بى طرفى داشت و هر نوع ادعاى بى طرفى چى از جانب فرد افغانى باشد يا نهاد افغانى در حقيقت خالى از يكى از حالات ذيل نيست. مدعى اين اصل يا انسان با احساس و با شعور نيست، يا مجبور است بر اساس مصلحت كارى و مسلكى خود چنين گويد و يا هم دروغگو و منافق بوده و در پهلوى اداى وظيفه رسانوى جاسوسى نيز مى كند
وروستي