مسؤولیت اقتصادی مسلمانان در جامعه

2017   - 4   - 15
یاد آوری! از این که نظر به شرایط کنونی باید نوشته های ما همه جانبه و گسترده باشد،و از سوی دیگر افکار عمومي را منسجم ساخته بتواند مصمم شدم تا این نکته باریک را که منحیث یک چالش عمده فرا راه مسلمانان قرار دارد به بررسی بگیرم،زیرا  سیکولار ها همواره از فقر و تنگدستی مسلمانان طعنه بر اسلام می زنند در حالیکه ضعف از خود ماست.
حضرت ابوهريره رضي الله عنه از پيامبر اسلام صلي الله عليه وسلم روايت ميكند كه فرمودند: "با دميدن صبح هر روز، دو فرشته از آسمان فرود ميآيند كه يكي از آنها ميگويد: خدايا به كسي كه انفاق ميكند، عوض بده! و آن ديگرش ميگويد: خدايا به كسي كه بخيل و ممسك است، خساره نصيب كن!".( به روايت بخاري و مسلم)
اين حديث شريف به يكي از مبادي بسيار مهم در زندگي مسلمان و نظام اسلامي اشاره ميكند كه عبارت از خوی بخشش، عطاء و انفاق از مال و دارايي شخصي خود در جامعه ميباشد. بنا براين، جامعه اسلامي در واقع جامعه اي است همبسته و متوازن در تمام جوانب مادي، معنوي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي خويش كه به اساس اسلام و حسن همكاري و فداركاري متقابل افراد آن پيريزي شده است. شك نيست كه اسلام تنها بر يك جانب توجه نكرده و هيچگاه يكطرفه نمي انديشد. بلكه كليه قضاياي مربوط انسان و جامعه بشري را به شيوه سالم برحسب مقتضيات سرشت انساني، معالجه ميكند و آن را به همان صوبي كه آينده خوبي را براي انسان و جامعه تضمين كند، سوق ميدهد.
البته در جوامع غيراسلامي گذشته و حاضر، ارزش ها و موازين تباهكني وجود داشته و دارد كه شخصيت اصيل انسان را مسخ كرده و فطرت سالم او را خورد ميكند. همچنان در آن دسته از جوامعي كه از اسلام تنها نامش را پذيرفته و از تطبيق عملي آن شانه خالي ميكنند، انسان در بدبختي به سر ميبرد. چون اساساً اين نوع جوامع همانند جامعه هاي غيراسلامي، ارزش هاي فطري اي را كه اسلام به ارمغان آورده و در تمام جوانب زندگي فردي و اجتماعي انسان توازن بار ميآورد، تطبيق نكردند و با پشت پا زدن آن از امتيازات و پيامد هاي خوب و سازنده آن نيز بيبهره شدند.
مسلمانان و دامنه ی فقر و تنگدستی
موضوع حديث فوق، همانا جانب اقتصادي در زندگي مسلمان است. شك نيست كه قضيه اقتصاد، يكي از قضاياي بسيار مهم زندگي بوده كه هر انسان به ويژه در عصر حاضر، آن را به خوبي درك و لمس ميكند. حتي بزرگترين نظام هاي سياسي معاصر ما عبارت از همان دو نظام سرمايه داري و كمونيستي ميباشد كه هردو اساساً زاييده دو مكتب اقتصادي اي اند كه جهان را تحت تأثير و پوشش خود قرار داده و با سرنوشت بشر بازي ميكنند. البته نظام سرمايه داري در ناحيه علاج بحران فقر از شيوه مخصوصي كه بدان اسم بيمه اجتماعي و ضمان اجتماعي گذاشته اند، كار ميگيرد. بيمه اجتماعي به اين مفهوم است كه شهروند مبلغ محدودي از مجموع درآمد خود را در مقابل تضمين تأمين مايحتاج خويش در حالت ناتواني به مرجع مربوطه ميپردازد. اما در ضمان اجتماعي، اين دولت است كه بخشي از بودجه خود را براي رفع نيازمندي محرومين و بيكاران اختصاص ميدهد.
فراموش نبايد كرد كه امتياز بيمه و تضمين اجتماعي در كشور هاي سرمايه داري، صرف يك امتياز داخلي و انحصاري مخصوص اين كشورها ميباشد و بس! اما در بيرون از اين كشورها ديگر سخن از بدبختي و محروميت قرار است. زيرا پرداخت وام به كشور هاي جهان سوم در واقع به يك شيوه استعماري جديد مبدل شده كه ذريعه آن، كشورهاي فقير به بند غلامي كشيده ميشوند و خون مليون ها انسان محروم از اين طريق در راه تأمين منافع لايتناهي يك مشت سرمايه دار خشكيده ميشود. بديهي است كه كشور هاي فقير و كم بضاعت، حتي قادر نيستند كه تنها سود و فايده اين وام ها را كه همه ساله تراكم ميكند، بپردازند. بلكه به مروز زمان، قرضداري آنها فزوني مييابد كه در نتيجه چاره اي جز غلامي و بردگي براي بادار سرمايه دار باقي نميماند.
نظام كمونيستي هم نظامي است كه به بهانه زدودن بحران فقر در جامعه، فقير را عليه غني ميشوراند و يك طبقه را برضد طبقه ديگر برميانگيزد و بدين ترتيب، بذر كينه ها و عداوت ها را در جامعه ميپاشد و نظام زندگي را مختل ميسازد. قسمي كه هرچند شمار كشته شدگان در خلال انقلاب هاي كمونيستي از مرز مليون ها قرباني تجاوز كند، بازهم اين خود به عنوان دليلي مبني بر اصالت همان انقلاب تلقي ميگردد! پس نظام كمونيستي بدون انقلاب به پايه تحقق نميرسد و بدون جنگ و درگيري، ممكن نيست كه اهداف مورد نظر آن برآورده شود. البته جنگي كه در ايديولوژي كمونيستي مطرح است، جنگي است كه از شورش يك طبقه بالاي طبقه ديگر آغاز و سرانجام به اضمحلال جانب مقابل منتهي ميشود و در نتيجه جامعه را درهم ميكوبد و كينه ها و عداوت ها را در آن به ارمغان ميآورد.
اما اسلام در راستاي حل بحران فقر در جامعه و حفظ سلامت آن، داراي كاملترين و مؤثرترين برنامه است. در اسلام پديده فقر و پديده كفر باهم مرادف تلقي شده اند. پيامبر اكرم صلي الله عليه وسلم در نيايش خويش چنين ميفرمودند: "الهي! من از كفر و فقر به تو پناه ميبرم". بديهي است كه "فقر" خطري است كه سلامت اخلاقي و سلوكي انسان و جامعه را به شدت تهديد ميكند. چنانچه مظاهر عيني اين حقيقت را ميتوان در كمپ هاي پناهندگان در هر گوشه و كنار جهان مخصوصاً آن دسته از اردوگاه هايي كه مهاجرين مسلمان و بيسرپناه از كشور هايي نظير فلسطين، افغانستان، اريتريا، اوگاندا و غيره را دربر دارد، بخوبي مشاهده نمود. با مطالعه محيط فقر و محروميت حاكم در آنجا انسان درك ميكند كه حرمت آدمي تا چه اندازه پامال ميگردد و انسان ها چگونه سلامت و شخصيت اخلاقي و سلوكي خويش را تحت تأثير فقر از دست ميدهند. ميبيني كه در محدوده يك اطاق كوچك كه بيش از سه الي چهار مترمربع وسعت نميداشته باشد، يك فاميل متشكل از پنج تا شش افراد زيست ميكند! ضمناً بررسي احصائيه هاي منتشر شده از جانب مراجع مربوطه كه منعكس كننده ميزان فساد اخلاقي و اجتماعي در جهان و انگيزه هاي اصلي آن ميباشد، روشن ميسازد كه واقعاً پديده "فقر" بزرگترين خطري است كه سلامت فرد و جامعه را يكجا تهديد ميكند.
فقر قبل از همه به سلامت فكري و ذهني انسان، صدمه ميزند. انسان فقير هرگز از مفكوره سالم برخوردار نبوده و نميتواند به شكل درست بيانديشد. بناءً امت فقير، امتي آفت زده و بيفرهنگ است. باري محمد بن حسن شيباني رحمة الله عليه را كنيزش خبر داد كه در خانه آرد نيست. امام محمد به وي گفت: "اي بدبخت! چهل مسأله از مسايل فقهي را از ذهنم كشيدي". از امام ابوحنيفه رحمة الله عليه روايت است كه فرمود: "با كسي كه در خانه آرد ندارد، مشوره مكن". همچنان در محيط فقر، كانون خانواده ازهم ميپاشد و حرمت ها پامال و عزت و كرامت انساني از دست ميرود و بالاخره اخلاق شايسته و نيكو از جامعه رخت برميبندد. حضرت علي كرم الله وجهه در گفتاري حكيمانه ميفرمايد: "اگر فقر به صورت يك انسان مجسم ميشد، من بلافاصله آن را ميكشتم".
البته بزرگترين خطر فقر، اين است كه وحدت و همبستگي جامعه را تهديد ميكند و در سايه آن تضاد هاي طبقاتي به منصه ظهور ميرسد و دشمني و كينه ورزيها جاي مهر و الفت را در روابط اجتماعي افراد ميگيرد و اتحاد و باهمي جايش را به طوطيه و فريبكاري ميدهد و بدين ترتيب، انسان و جامعه به پرتگاه سقوط و انحطاط قدم ميگذارند و راه نيستي را پيش ميگيرند. پس حالا از خود بايد پرسيد كه علاج آن چيست؟ البته يگانه راه حل بحران كشنده فقر، همانا گسترش دايره دستاورد از طريق كار و زحمت است. وقتي از نجم الدين اربكان رهبر حزب رفاه تركيه در مورد بهترين وسيله بهبود بخشيدن به اقتصاد كشور و رهايي از زير بار وام هاي خارجي و سود آن پرسيده شد، گفت: "بهترين وسيله آن، به كارگيري حداكثر تلاش غرض بلند بردن سطح توليد در كشور ميباشد".
اسلام نيز همين راه حل را در راستاي علاج بحران فقر ترسيم نموده، از فرد و دولت اسلامي ميخواهد تا زمينه كار و اشتغال را مساعد ساخته و از فرصت ها بهترين استفاده را ببرند. باري از امام احمد بن حنبل رحمة الله عليه پرسيده شد: نظر شما در مورد شخصي كه در خانه و يا مسجد مينشيند و منتظر ميباشد كه رزقي كه از ازل برايش مقرر شده بدون زحمت بدست آيد، چيست؟ فرمود: "چنين انساني بيش از يك جاهل نيست". روايت است كه باري حضرت عمر رضي الله عنه بعد از اداي نماز، گروهي را ديد كه به بهانه توكل بر خدا در مسجد نشسته و كاري نميكنند. براي شان فرمود: "مسلمان نبايد دست از طلب رزق برداشته، بگويد: خدايا به من روزي ده! در حالي كه خود ميداند كه آسمان نه طلا ميبارد و نه نقره"
اسلام به ما ميآموزد كه هرگاه انسان در جايي از لحاظ كسب رزق حلال با دشواري مواجه شود و اسباب و وسايل بدست آوري روزي بر وي تنگ آيد، پس بايد كه از آنجا به جايي ديگر برود و زمينه هاي كار و اشتغال را جستجو نمايد. پيامبر اكرم صلي الله عليه وسلم در حديثي به روايت طبراني ميفرمايد: "سفر كنيد تا توانمند شويد"
يعني: كسي كه در راه خدا هجرت كند، در زمين فراخي و فراواني خواهد يافت. روايت است كه حضرت عبد الله بن عمر رضي الله عنه چنين حكايت نمود: "باري يك مرد از اهل مدينه در آنجا وفات نمود. رسول خدا صلي الله عليه وسلم پس از اداي نماز جنازه بالاي او فرمودند: اي كاش در جايي غير از زادگاه اصلي خود وفات ميكرد! مردي پرسيد: چرا اي رسول خدا صلي الله عليه؟ فرمود: هرگاه انسان در حالت دوري از وطن بميرد، به مسافه ميان زادگاه و مردنگاهش در بهشت براي او عوض داده ميشود". بدين ترتيب ميبينيم كه اسلام تا اين اندازه انسان را به گردش در روي زمين بخاطر طلب رزق و كسب دانش و بينش، ترغيب و تشويق ميكند.
زكـات
فريضه زكات نيز يكي از طريقه هاي رسيده و مؤثر در زمينه علاج بحران فقر است. زكات در واقع يك نظام اقتصادي متكامل و پيشرفته بوده كه بر اساس آن صاحب مال بخشي از دارايي خود را به عنوان حق خالص فقراء و بينوايان مسلمان و غيرمسلمان كه در جامعه اسلامي زندگي ميكنند، ميپردازد تا در رفع نياز آنها به كار گرفته شود.
يوسف قرضاوي مينويسد: در قرآن كريم و سنت نبوي شريف همواره نماز و زكات، رديف هم ذكر ميشوند كه خود دليلي است مبني بر اينكه ميان آنها پيوند ناگسستني وجود دارد. به اين معنا كه اسلام بدون انجام درست اين دو فريضه، در وجود انسان به كمال نميرسد. پس نماز ستون دين و زكات پل اسلام است. هركه از آن عبور كند، نجات يابد و هركه واژگون شود، به هلاكت رسد. در روايتي از طبراني به نقل از ابن مسعود رضي الله عنه وارد است: "به شما دستور داده شده تا نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد. پس كسي كه زكات نپردازد، اصلاً نمازش پذيرفته نيست". قرآن هم پرداخت زكات را به عنوان يكي از ويژگيها و اوصاف مهم مؤمنان و پارسايان تلقي كرده و عدم پرداختن آن را از خصوصيات مشركان و منافقان قلمداد ميكند. از اينرو زكات در واقع نشان ايمان و دليل گوياي اخلاص در دين و نقطه محوري تفاوت ميان اسلام و كفر و بين ايمان و نفاق و تقوا و گناه به شمار ميرود.1- مشكلة الفقر وكيف عالجها الإسلام، ص79
زكات در حقيقت به معناي احسان غني بالاي فقير نيست كه حسب دلخواه خود، آن را بپردازد و يا از پرداخت آن دست گيرد. بلكه مال در بينش اسلامي اصلاً متعلق به خدا و امانتي در دست غني است. پس او ذاتاً مكلف است تا كليه حقوقي را كه از طرف خدا در اين مال مقرر شده، به صورت كامل بپردازد كه زكات از مهمترين آن است. حتي اگر داوطلبانه حاضر به پرداخت حقوق مال خويش نشود، دولت حق دارد كه آن را به زور از وي بستاند. البته مالي كه از بابت زكات به شخص فقير تعلق ميگيرد، در واقع حق خالص و مسلم او است كه از جانب خداوند برايش مقرر شده و او ميتواند كه در صورت لزوم غرض حصول آن دست به جنگ زند. اما صدقات و امثال آن، حقوقي است كه دولت اسلامي در حالات استثنايي از آن استفاده ميكند و از رهگذر آن نياز خود و يا افراد جامعه را برآورده ميسازد.
اين است همان راه حل سالم و رسيده اي كه اسلام عزيز مقرر داشته كه حقا بحران فقر را يكسره حل و فصل ميكند. حالا مشكل اساسي در نبود دولت نيرومندي است كه بر اساس تعاليم اسلام استوار باشد و بتواند حقوق فرد را رعايت كند و به حمايه و پاسداري او در همه حال بپردازد و ضمناً جلو توانمندان را از زورگويي، تكبر، استثمار و ترك مسئوليت ها گرفته، حق فقير را باز دهد. البته اين امر در ذات خود، جوهر مسئوليت و وظيفه حكومت اسلامي را تشكيل ميدهد. چنانچه حضرت ابوبكر رضي الله عنه پس از آنكه زمام خلافت اسلامي را به عهده گرفت، در خطبه مشهور خويش به بيان اين موضوع پرداخته فرمود: "توانمند شما در نزد من ناتوان است تا آنكه حق را از او باز ستانم و ناتوان شما در نزد من توانمند است تا آنكه حقوقش را برايش باز دهم".
آري، از آنجا كه حكومت اسلامي به معناي واقعي آن وجود ندارد، ديده ميشود كه بجز چند مؤسسه خيريه اسلامي، ديگر مرجع مسئولي نيست كه اين وظيفه را انجام دهد. پس هر مسلمان باشخصيت را كه درد برادران مؤمنش را در سرتاسر كره زمين به جان و دل احساس ميكند، ميبايد تا پا به ميدان نهاده و از مالي كه خداوند در اختيارش گذاشته است، حسب توانش در عرصه خدمات اجتماعي و عام المنفعه به خرج دهد و هر مسلمان بايد از خود بپرسد كه مگر آن دسته از مرداني كه از حقوق حقه خويش محروم شده اند و راه هاي زندگي بر آنها تنگ آمده، چه جرمي را مرتكب شده اند؟ آن بيوه زن بيچاره و محرومي كه شوهر خود را از دست داده و اكنون مالي در اختيار ندارد كه امرار معاش كند، چه گناهي كرده است؟ و آن دسته از يتيمان، خانواده هاي بيسرپناه، بينوايان و جاماندگان كه همه سيماي محروميت در جامعه را ترسيم ميكنند، چه گناهي دارند؟ آيا ميسزد كه آنها را به زمانه واگذاريم و خود در خانه يكجا با فاميل و عيال خويش چنان با شكوه و راحت و مستي و با دل هاي لبريز از شادماني آرام گيريم كه گويي هيچ تأثيري بر ما نكرده است؟! كيست كه از حال و احوال طبقه محروم جامعه جويا شود و درد آنها را دوا كند؟ كيست كه دست اعانت به سوي ايشان دراز نموده به حفظ و پاسداري از عزت و كرامت آنان همت گمارد؟ چيست گناه آن دسته از دانشجويان مسلماني كه در اين و يا آن كشور در پي طلب علم ميافتند، اما ناگهان با قطع شدن منابع دريافت اعانه و يا كمبود امكانات شخصي غرض پرداخت مصرف تحصيلات شان، راه به روي آنان بسته ميشود و يكباره از ادامه تحصيل باز مانده و با سرنوشت ناخوشايندي رو به رو ميگردند؟ پس آيا به حال خود گذاشته شوند و يا كه به آنان توجه مسئولانه صورت گيرد؟!
به امید روزی که امت مسلمه سرشار از نظم واراده ی آهنین باشد و یاد حضرت عمر بن عبدالعزیز رحمه الله را تازه کنیم.