پوتین و تشکيل مثلث جدید آسیایی

 
ولادیمیر پوتین رئیس جمهور بر حال روسیه شخصیت مطرح و دوست داشتنی در میان ملت روسیه واقع شده است . او دومین و چهارمین رئیس جمهور روسیه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است. از آوان که به حکومت روسیه رجوع کرد از سیاست های بسیار عالی در برابر آمریکا که یگانه رقیب اش است کار گرفت . این امر باعث شد که پوتین از سیاست جانشینی به سود خود و ملت خود کار گیرد او از سال 1999 تا کنون همواره پوست نخست وزیری و ریاست جمهوری را به عهده داشته است . ولادیمیر پوتین به عنوان رئیس جمهوری پُرکار شناخته می‌شود که اقتصاد روسیه را از بحران شدید دهه ۱۹۹۰ به ثبات و رشد قابل توجه در قرن بیست و یکم هدایت کرده‌است. وی بزرگترین ناجی دولت و کشور خود میباشد ؛ از زمانی که فروپاشی جماهیر شوروی آغاز یافت پوتین که در آنزمان در اطلاعات دولتی K G B ایفای وظیفه میکرد با زیرکی اش همه شخصیت های سیاسی روسیه با وي آشنایی داشت، این زمان بود که شخصیت های مطرح کرملین به جانشینی پوتین در قدرت با وی همکار شدند و وی را شخص مناسب برای حکومت روسیه دانستند .
ولادمير پوتین همواره سیاست ضد نقیض در برابر آمریکا داشته است . در زمانی که روسها افغانستان را تحت اشغال نظامي قرار داده بودند آمریکا به کمک استخبارات پاکستان سران جهادی را مورد حمایت خویش قرار می دادند و همان بود زمانی که پوتین به حیث رئيس جمهور روسیه برگزيده شد وی بیشتر توجه خویش را به طرف سران جهادی معطوف کرد چون از یکسو روسیه ضربه نظامی و اقتصادی از افغانستان به کمک آمریکا دیده بود و از سوی دیگر روسیه از همین ناحیه شکست بزرگ منطقوي را تجربه کرد . معذالک پوتین با همان سیاست آمریکا بازی را در برابر آمریکا آغاز کرد که دستاوردهای خوبی در بخش اطلاعات سیاسی و نظامی روسیه داشت و دارد .
چنانکه برای جهانیان معلوم است دو قدرت در جهان با هم در پیکار اند که هر دو خواهان امپراطوری در جهان اند . یک روسیه است و دیگر آمریکا ، حالا نگاهی ميندازيم به آغاز رقابت های این دو کشور :
با تحلیلی که من از رقابت این دو کشور دارم آغاز در اصل آغاز جنگ قدرت ها در سابق از جنگ کريميه آغاز میشود که در آنزمان انگلستان، فرانسه ، ترکیه و روسیه با هم درگیر بودند . موضوع جنگ بالای تسخیر بحيره سیاه بود که روسها با ترکیه عثمانی درگیر نبرد بودند و در آن جنگ روسها توسط قوای انگلیسی و فرانسوی به شکست مواجعه شد و همان آغاز بازی میان قدرت ها بود . بعد از جنگ جهانی دوم آمریکا زمانی که سر بلند کرد برای روسها اصلا این قابل مقایسه نبود تا با آمریکا رقابت کنند و داخل جنگ شوند چونکه روسها برنده جنگ دوم بودند و یگانه فاتح جنگ که بیشتر اعتماد به خود داشتند . اما آمریکا چنان بازی را آغاز کرد که بعد روسیه نتوانست خلاهای که در حکومتش قرار داشت آن را اصلاح کند . جنگ سرد که بعد از جنگ جهانی دوم آغاز شد آمریکا از همان ابتدا با شعار امپرياليزم و نظریه کپيتليستي اش جلو کمونیزم را گرفت . جان مک کنیدی رئیس جمهور اسبق امریکا چنان روابط خود را با کشور های خاور دور و کشور های جنوب اسيايی آغاز کرد که همان بود روسیه را شکست فاحش بدهد .زمانی که گورباچوف به پوست ریاست جمهوری روسیه نائل شد وی بیشتر به اشاره امریکا میرقصید و همان جاسوسی گرباچوف موجب شکست جماهیر شوروی گرديد. اما از زمانی که پوتین قدرت را محاصره کرد همه سیاست های آمریکا را با اقتصاد ناچیزش به شکست مواجه کرد .آمریکا نیز برای از سرگیری رقابت هایش با روسیه نیرنگی نیافت جز این که گروه های تروريستي را پرورش دهد و جنگ را به نفع خود تغییر دهد .آمریکا در نخستین سیاست ضد روسی خویش گروه القاعده را بنیان نهاد و این گروه را بنام اسلام ضرب زد تا از یک سو اسلام بدنام شود و از سوی دیگر روسها مداخلت نمایند در سياست کشورهای اسلامی تا بهانه شود برای جنگ غیر مستقيم ميان امريکا و روسیه و میدان جنگ نیز نیز کشورهای اسلامی باشد .چنانکه جنگ عراق ، افغانستان ،و سوریه همه چیز را واضح ساخت .
حالا با اصل موضوع برمی گردیم ؛ که تشکیل مثلث جدید در عنوان فوق به چی معنی است .
چنانکه واضح است؛ روسیه در جنگ سرد در افغانستان شکست خورد و واسطه شکست روسیه پاکستان بود که از طریق کمک و همکاری های اپراتيفي و لوژيستيکي آمریکا توانست مجاهدين را اکمال مالی و نظامی نماید و روسها شکست را در اقتصاد خویش بپذیرند . بعد از اختتام قدرت نظامی و سیاسی روسیه در افغانستان روسها به اين فکر افتادند که چگونه پاکستان را در دام گیر کنند و آمریکا را در منجلاب بحران و خون بیاندازند . از آغاز امریکا تروریسم را پرورانيد تا اينکه روسيه را توسط گروه های دهشت افگن مورد تهدید قرار دهد . افغانستان که موقعیت اساس جغرافیایی دارد و یک کشور حائل میان قدرت ها است روسها را يکبار ديگر تشویق میکند تا از این راه بتوانند امریکا را مانند خود که شکست را پذیرفت به شکست مواجه سازد .بناً طرح نخست روسها اینست تا گروه طالبان را که ساخت دست آمریکا و پاکستان است از خود کند و تماماً احتیاجات طالبان را در افغانستان مرفوع سازد . چین که نیز رقیب امریکا و متحد روسيه در اسیا است در چنین مواقع رقابتی از چال و نيرنگ سياسي به سود کشور خویش استفاده میکنند آنها نیز علایق بیشتر در طرح تسخیر افغانستان دارند و حال میخواهند که افغانستان بطرف جنگ داخلی ( Civil war) رود تا بتوانند امریکا را پايمال سازند . در چنین زمانی که جنگ سرد جریان دارد و اوضاع سوریه نيز به سود آمریکا و روسيه رقم میزند و اختلافات پاکستان نیز با حکومت جدید آمریکا خوب نیست ، روسها بیشتر تمرکز خود را بالای ارتباطات سیاسی با پاکستان معطوف می دارند . چین نیز از قبل با پاکستان ارتباطات خوب و نحوه درست سياسي داشت و دارد بر خلاف هندوستان بازی میکند . چین همواره ضد هندوستان در مانور های نظامی پاکستان شریک بوده است. در سال پار چین بر خلاف هندوستان چندین طیاره جنگی به پاکستان هدیه کرد، که خشم هنديها را برانگیخت. با چنین وضعیتی که چین نیز ارتباطات خوب با هندوستان جهت منافع خویش ندارد ،روسیه متحد خود را متقاعد میسازد تا با پاکستان ارتباطات خوب داشته باشد؛ زیرا طالبان حیثیت خویش را نزد آمریکا از دست داده است معذالک روسیه و چین به کمک پاکستان از طالبان کار میگیرند و با همدیگر همکار منطقوي اند . اما تحلیل امريکاها در این مورد چی خواهد بود ؟
جنگ افغانستان اینبار به نفع روسیه برای سرکوبی آمریکا است تا انتقام جنگ سوریه را از امريکايها دافغانستان بگیرند ،اما آمریکا هدفی دیگری دارد . پلان آمریکا اینست تا پاکستان را تجزیه کند و این کار توسط کشور هندوستان شدنی ست . حال آمریکا بیشتر تمرکز خویش را بالای ارتباطات سیاسی با هندوستان معطوف ميدارد تا مهره چون پاکستان را از بین برد تا روسها در سیاست خویش ناکام شوند .