تغییر پاليسي غرب و شرق در کشور های عقب مانده

     اعتقادی که من از سیاست دارم ؛عبارت از تفاهم ملی ، حاکمیت و تحرک پیشرفت در اقتصاد و ساختار یک کشور از سوی حاکمان و احزاب میباشد . غربیها سیاست را چنان مقعد و مشکل گردانیده اند که سالها بالای آن کار میکنند و اهداف که در سر دارند مانند جنگ اندازی را به شیوه بسیار تکنیکی و دینامیکی پیاده میکنند . دیدگاه غربیها همواره نگاه ريليستيکي( Realistic) میباشد و همه چیز را چنان میبینند که باید همان شود ،و همینطور هم است. روسها بعد از جنگ های جهانی در پیاده کردن سیاست خود در جهان بیشتر  از سیاست جنگی و تهاجمی کار گرفته اند اما مغلوب در سیاست ضد آمریکا گردیده است . اما آمریکا همواره تمرکز خویش را بالای پلان سازی دراز مدت برسري کشور های که عقب افتاده اند استفاده کرده و راه یی را تعقیب کرده که هم سیاست روس را به مخاطره انداخته و هم از سیاست روس سبقت گرفته است . در جنگ جهانی اول تمرکز بیشتر آمریکا بالای ساختار اقتصادی و صنعتی بود تا بتواند از همان ابتدا راه پیشرفت را دریابد . روسها که دانسته بودند انگلیس جز از کشور کلونيلستي میباشد آنها هم به این فکر افتادند تا بتوانند مقام در جنگ های جهانی حاصل نمایند و کشور های متحد اروپایي را از پاه انداخته و شروع به نمایان کردن قدرت خویش  در جهان نمودند . آغاز کار کشور های ابر قدرت و یا به اصطلاح انگلیسی ( Super power) شرقی از ساختار سلاح های بسیار خطرناک و مهلک آغاز یافت که تقریبا جهان غرب را تشویق به ساختار سلاح خطرناکتر از شرق کرد که همان بود در جنگ جهاني دوم برای نخستین بار بمب هسته ای بالای هیروشیما  و دیگر شهرهای جاپان استفاده شد و نیم جاپان را نابود کرد . رکن اساسی سیاست غرب تحکیم اقتصادی و ایدئولوژی هایش بالای کشور های عقب مانده است . غربیها باور دارند که در نخست سیاست را باید در عمل پیاده  کرد تا کشور های عقب مانده اسلامی اعتقادات که در اسلام مانند حرام و حلال دارند از بین رود و به آنها آزادی مطلق یا نظریه لیبرال را پیاده کنند . این پالیسي برای غرب بسیار آسان است آنها پنجاه فيصد از سیاست اسلامی ضد اسلام را پیش میبرند و دیگر همه را توسط استخبارات خویش عملی میکنند . روسها که زیادترین پول اقتصادی خویش را صرف ساختار وسایل نظامی میکنند اما باز هم توان آن را ندارند که درگیر جنگ با امریکا و کشورهای که تحت کمین امریکا اند پیشتاز شود . جنگ سوریه همه چیز را واضح ساخت ؛ در بیشترین عملیات که مردم سوریه کشته ميشوند از سوی آمریکا و متحدین غرب به رهبری NATO است که انجام میشود اما باز هم با این بازی آمریکا روسها را مانند  مهره قرار داده و بدنام جنگ روس ها میشوند .و امریکا بازهم با همان سیاست فریب و نيرنگ روس را مانند جنگ سرد نخست به شکست مواجه میسازد .توجه بیشتر روس بالای افغانستان است تا یکبار دیگر مانند پالیسی قبلی آمریکا که در جنگ سرد اول داشت را عملی سازد و آن اینکه آنها به کمک پاکستان پلان دارند تا قدرت آمریکا را در افغانستان از بین ببرند .ولی غرب چنان از مفکوره خود کار میگیرد که حتی اعتنا به عمل کرد های روسیه نمیکند و شخصی که دردسر به امریکا واقع شود وی را به زودترين فرصت از بین میبرد و از صحنه سیاست دور ميندازد .با توجه به سیاست هر دو کشور دید آنها اینست که در خاور میانه میتوانند کشورهاي نفتی را اداره کنند و در افغانستان آنها از دو ناحیه میتوانند از طریق افغانستان هم پاکستان را از بین ببرنند و هم میتوانند با جنگ انداختن پاکستان و هند اتم پاکستان را از بین برده و کشور تاریخی هند را که غنایم بیشتر دارد به دست آرند و اینجاست که هر دو تلاش می ورزند تا کشورهای عقب مانده را قبل از هر چیز دیگر مهره قرار داده و بنام اسلام و تروريسم به اهداف خویش نايل گردند . تنها ایران است که سد راه آمریکا واقع شده و چنان که معلومدار است پلان برای ایران نیز در نظر گرفته شده است و بعد از این  هدف امريکا تجزیه چندین کشور قدرتمند خواهد بود .