اسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته .
برادران. خواهران.مسلمان. حیات اجماعی خودرابه به احکام فلسفی اسلام اراسته سازید.
در اسلام نخستین توجه بسوی عقاید و افکار مردم به عمل آمده است زیرا تا وقتی باطن و ضمیر انسان پاک نشود، و ذهنیت او اصلاح نشود اصلاح اساسی اعمال و حرکات ظاهری او نا ممکن است. از همین جاست که اسلام در مرحله ای اول انسان را به وجود خالق یکتا و مدبر و سپس به آمدن روز آخرت و محاسبه اعمال و مجازات و مکافات در مقابل آن بحیث یکی از عقاید اساسی مکلف میگرداند . اهمیت عقیده در مورد مبادی اسلامی شرط مهمی است که هیچ عمل بدون عقیده.مفید شمرده نمیشود به طور مثال:
یک فرد مسلمان تنها به این مامور نیست که دروغ نگوید و خیانت نکند بلکه علاوه براین باید معتقد باشد که دروغ و خیانت ذاتأ زشت و موجب بدبختی و زیان اخروی است و انسان در مقابل آن در آخرت مجازات میشود همچنان اینکه صداقت و راستکاری از مکلفیت های فطری اوست. عقیده بر اینکه خداوند دانا و بینا مراقب اعمال و حرکات و حتی افکار و عقاید انسان است .ضروری می باشد. اسلام در عین حال که به تصفیه عقیده انسان توجه خاصی دارد به انسان مجال می بخشد و حتی به وی امر میکند که عقیده اش در هر کاری که باشد بر اساس عقل و منطق متکی باشداز قرار گرفتن تحت تاثیر دیگران و تسلیم بی شرط در مقابل هر مفکوره و عقیده ای تا وقتی که ارزش واقعی آن به وی معلوم نگردیده خود داری کند. از همین جاست که در چندین مواقع قرآن مجید تقالید کورکورانه و عنعنه پرستی را که بر اساس تعقل استوار نباشد بد گفته و کفار را به اثر این صفت زشت نکوهش کرده و مسلمانان را همواره به تفکر و تدبیر در کارها امر نموده است وحتی در قسمت مهمترین ارکان عقیده که عبارت از عقیدۀ به وجود و وحدت و قدرت خداوند است.
انسان را به تفکر در اسرار و رموز کائنات و تعمق در این جهان بزرگ،پیچیده و پهناور امر کرده تا به وسیله آن به وجود آفریده گار ومدبر واقعی کائنات پی ببرد و چنین نکرده که انسان را فقط از راه دعوت پیامبران و اساسات میتافزیکی محض به همچو حقایق رهنمایی کند.
اسلام در قسمت حریت و آزادی عقیده قدم های فراخی برداشته.و یگانه ایدیولوژی است که در اولین قدم خویش نشر حقایق را در جامعه، صلح و سلم به جهان عرضه داشته است.
اسلام به پیروان خود دستور میدهد که آئین خود را با کمال فرزانگی و حکمت و لطف و مدارا به مردم عرضه دارند. این دین اجازه نداده است بر مردم مغلوبه از راه ظلم، بیدادگری و گردن زنی رفتار کنند. مسلمین در روز عظمت و قدرت خویش به اتباع مملکت به هر دینی که باشندباید اجازه دهندتا درمعابد خود رفته مناسک مذهبی خویش را آزادانه اجرا نمایند.
مباحثات مذهبی میان اربابان عقاید غیر اسلامی و اسلامی به صورت مداوم در یک فضای دور از تعصب صورت بگیرد. مسلمین علم وعالم را دوست داشته باشند و دانشمند را بدون در نظر داشت افکار و عقاید او بدون قیدوشرط احترام کند و رشد دهند.
در آیات قرآنی مطالب زیادی به نظر میرسد که ادعای ما را تایید میکند و تذکر آن موجب باورها میگردد و وقتی در مضامین آن دقیق و عمیق شویم ثابت میگردد که قرآن کریم نه تنها نظریات خاصی را در مورد امور علمی و مسایلی که تحت تحلیل علم و دانش می آید تحمیل نکرده، بلکه انسان را به مطالعه و تعمق بیشتر در اسرار جهان وادار ساخته و به وی حق داده به هر نظریه ای که در نظر وی صواب و حق جلوه کند قانع شود، و آن را بپذیرد. از دیدگاه اسلام آزادی بیان و قلم از مهمترین مظاهر آزادی انسانی است که مورد تقدیس و تکریم قرآن مجید قرار گرفته و خداوند نعمت بیان را در ردیف نعمت خلقت و آفرینش انسان بر شمرده و به قلم و آنچه از او می طراود سوگند یاد نموده است "ن والقلم و مایسطرون" چرا که رمز ترقی اندیشه ها در اظهار نظر و تضارب آراء نهفته است و ابتکار و خلاقیت در محیط آزاد است. در چنین محیطی که عقول و افکار به سوی میدانهای گسترده علوم، فرهنگ سر چشمه های دیانت و شریعت که زیر بنای نظام و مسالمت جامعه است رهنمون میگردد.
تنها مطلبی که باعث ایجاد فرق، بین انسان و حیوان می شود، وجه عقلانیت انسان است. پس این فرضیه کلی را میتوان مطرح نمود:
1 -اگر انسان از عقل خود، کمال استفاده را نماید ، آنجاست که به مقام رفیعی خواهد رسید، تا آنجا که مالئکه الهی، باید در مقابل او سجده نمایند، چرا که به مقام خلیفه الهی بر روی زمین خواهد رسید: وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً . سوره بقره آیه 30
. -حال اگر تصور شود، انسانی دارای عقل است، و عقلش نیز، احکامی را بصورت صحیح دستور میدهد، اما او بر خالف عقل ومنطق روی هوا و هوس و تکبر و......... رفتار نماید ، اینجاست که او موجودی کاملأ پست، از مخلوقات خواهد بود. فرض مثال، فردی که حقیقت را بداند، اما در مقابل آن بخاطر هوا و هوس ایستاده شود ، آیا می تواند دارای ارزش باشد?.
أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلا. ایهً44 سوره عرفان . ترجمه. آیا گمان می بری بیشتر آنان می شنوند یا می فهمند؟! آنان فقط همچون چهارپایانند ، بلکه گمراهترازان .
در اسلام به هرانسانی حق داده شده است که هر نوع عقیده و مذهبی را که به نظر او صحیح است انتخاب کند. یعنی در اسلام انسان این اجازه دارد تا انسان باورهای دینی-اش را خود برگزیند. اسلام بر آزادی عقیده در گفتار، رفتار و اندیشه حرمت گذاشته است و هیچ شخصی حق ند ارد به زور و اجبار عقیدهای را بر کسی تحمیل کند. البته می-توان از راه گفت وگو با روش حکیمانه و مجادلهای نیکو، دیگران را به دین حق دعوت کرد.
بنابراین، انسان در اندیشیدن واعتقاد آزاد است و کسی نمی-تواند دیگری را به انتخاب دینی خاص مجبور کند؛ ولی اگرکسی با آزادی، دین و آئین اسلام را اختیار کرد، حق تغییر آن را ندارد. و هم چنان در قرآن مجید آمده است.
لا إِکْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقي لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليم .ٌ256
در ( اصول اعتقادات ) دین اکراه نیست ( زیرا اذعان و باورهای باطنی اکراه پذیر نیست بلکه تابع دلیل و برهان است ، ) بی تردید راه هدایت از گمراهی ( به واسطه این قرآن ) روشن شده است ، پس هر که به طغیانگر ( شیطان و پیروانش ) کفر ورزد و به خدا ایمان آورد حقّا که به دستگیره محکم چنگ زده که گسستن ندارد ، و خداوند شنوا و داناست.خواننده محترم. براینکه اسلام نه تنها مخالف پیشرفت علم و دانش نبوده بلکه کاملأ مؤیید آن و پشتیبانی انکشاف علمی و تخنیکی که امروز نصیب عالم بشریت گردیده و روز بروز در پیشرفت
است میباشد. ." طوریکه از مطالعه فرهنگ الفاظ قرآنی منسوب به ژول البوم ۲۲ ماده علم و مشتقات آن در بیشتر از پنجصدو پنجاه جای قرآن ذکر یافته است و این امر نشانه ذهنیت علمی است که اسلام آنرا به میان آورده و در بسا از آیات قرآنی نیز به آن اشاره شده است. محیط قرآنی محیط علم و معرفت، عقل، تدبیر، تفکر و نظر است و این کلمات در قرآن چندین بار تکرار .گردیده که ثابت میسازد که معرفت در اسلام قدر و اهمیت زیادی دارد. معرفتی که بر اساس بحث و تفکر استوار باشد نه بر نظریات خرافاتی.
گوستاولوبون در کتاب خویش به نام " تمدن اسلام و عرب" مینویسد: مسلمانان بشتر ازهمه انسانها دریافتند که تجربه و مشاهده نسبت به مطالعه افکار دیگران بهتر است و به این ترتیب قبل از اروپا به این حقیقت رسیدند.
(گوستاولوبون) میگوید مردم به صورت عموم عقیده دارند که( بیگن) اولین کسی است تجربه که رکن مهم پیشرفت علم امروزی است به میان آورده است ولی باید بدانند که این نظریه درست نبوده و این افتخار از مسلمانان است و بسا از دانشمندانی که در علوم و فنون اسلامی مطالعه دارند در این باره با گوستاولوبون همنوا میباشند. چنانچه( فون هنبولت) پس از آنکه تجربه مشاهده را پایه اساسی علم و دانش میداند میگوید مسلمانان در علوم به اندازه ای پیش رفتند که گذشته گان تقریبأ از آن بی خبر بودند. واقعأ، مسلمانان در اوایل نهضت علمی خویش در خلال سه، چهار قرن چنان تحقیقات علمی به میان آوردند که نسبت به تحقیقات یونانی ها عمیق تر و بیشتر بود. مسلمانان نه تنها در شقوق مختلف علمی از قبیل ریاضی، طبیعی، فلکیات، طب و غیره به اکتشافاتی پرداختند، بلکه برای انتشار آن در نقاط مختلف دنیا نیز مساعدت کردند. موسسات علمی برپا نمودند و کتاب ها تالیف کردند.( گوستاولوبون )میگوید: مسلمانان در خلال چندین قرن حیثیت استادان اعم مسیحی را داشتند، ما غربی ها فقط به سعی و کوشش مسلمانان بود که به دانش و ثقافت یونان و روم اطلاع یافتیم.بعضی دانشمندان منصف غربی ازمشاهده ارتقای فکری مسلمانان و ظهور نظریات و افکار که غربیان آنرا بعد از مرور زمان زیادی در یافتند دچار وحشت و تعجب شده اند. ازین جمله فیلسوف امریکای (جان ویلیام دراپر . Draper john William )است که علمی مسلمانان که غربیان آنرا به خود منسوب میکردند به حیرت درآمده است، مانند نظریه ترقی کائنات عضوی و تطور آن بسوی کمال، این دانشمندان میگویند که مسلمانان این نظریه را در مدارس خویش تدریس میکردند و در این ساحه به نقاطی رسیده اند که علمای امروزی از درک آن ناتوان اند. آنها در این نظریه پیش رفتند و آنرا حتی بر کائنات غیر عضوی و معادن نیز تطبیق کردند. زیرا اصل و اساسی که به عقیده دانشمندان اسلامی علم کیمیا بران استوار است عبارت از ترقی و تطور معادن در اشکال خویش است. حتی اکثر علما و مفکرین اروپا نتوانستند با وجود تعصب خویش از فضیلت مسلمانان در فلسفه نسبت به فلسفه اروپا انکار نمایند و یا از تاثیر آن در فلسفه خویش چشم بپوشند. مثأل Albertus Magnus یا البرت کبیر)۰۰۷۲/۰۲۱۱-۰۲۱۱ - ) بزرگترین فیلسوف آلمان در قرون اوسطی "او از معدود کسانی است که از سوی واتیکان لقب دکتر کلیسا گرفته است در هر رشته (مرهون ابن سینا و سان توماس اکوینی Aquin of Thomasیا Aquino یا Thomas )Aquinan( ۰۲۲۲ -۰۲۶۷ - )معروف به حکیم آسمانی، فیلسوف و متاله مسیحی بود. او اعتقادات مسیحی را با فلسفۀ ارسطو تلفیق کرد. فلسفه او از ۰۱۷۷ تا اواسط دهه ۰۷۱۱ میلادی فلسفه رسمی کلیسای کاتولیک بود، در فلسفه خود مرهون ابن رشد )– غربی ها او را بنام) (اورئوس- Averroes )یاد میکنند است. از اعتنای مسلمین به علم و حرس شان به آن بود که برای نگهداری و محافظه کتاب ها که وسیله مهم علم و دانش شناخته میشود سعی بلیغی مبذول داشتند و در این راه مصارف مالی زیادی را متحمل شدند. نسخه های خطی را نگهداری کردند حتی بعضی غامضین غربی تهمت حریق کتاب خانه اسکندریه را توسط عمرو بن العاص بعد از فتح مصر رد میکند و این کار را از شان مردمی که در میدان نشرعلم و ثقافت سابقه درخشانی دارند بعید میداند. ویا امر سوختاندن کتابخانه در(غرناطه بعد سقوط سلطه مسلمانان )درعصرامویها، هفتاد کتابخانه عمومی در غرناطه وجود داشت این عمل که فقط باعصور وحشت و بربریت سازگاری داشت و بسوختاندن هشتاد هزار کتاب خطی و اسلامی تمام شد. دانشمندان منصف اروپائی این عمل منافی روح علمی را یک عمل زشت و نا مطلوب خوانده اند. بخاطر آنکه تمام خدمات مسلمانان در باره پیشرفت علم و دانش انجام داده اند از ذهن مردم محو کند.( لیوپولد فایس (Weiss Leopol dمستشرق نمساوی) اطریشی که بدین اسالام مشرفشده در باره موقف اسلام راجع به علم و دانش نظریه منصفانه دارد او به یقین کامل معتقد است که به شهادت تاریخ هیچ دینی به اندازه اسلام به پیشرفت علم و دانش توجه نکرده است. بدون شک ترقی ثقافتی و تقدم عصر امویان و خلفای عباسی و هم در عصر دولت اسلامی اندلس همه از خدمات مسلمانان به شمار میرود.( لیوپولد فایس میگوید :) "اروپائی ها این حقیقت را کاملأ میدانند، زیرا ثقافت ایشان که بعد از یک مرحله طولانی تاریکی و وحشت نصیب شان شده مدیون اسلام است.....".باتقدیم احترام چند سطری که مستندبه ارشادات روشن قرانی است. به امید اینکه بتوانیم حیات خودرا بافلسفه اسلام عیارسازیم.ومقدسات حیاتی خویش را منحصر خرافات غیرمنطقی.وعقلی نه سازم.بنأ اکتفا وتسکین به این ایه مبارکه 1.«والذين ءامنوا و عملوا الصالحات لا نکلف نفساً إلّا وسعها أولئک أصحاب الجنه هم فيها خالدون و نزعنا ما في صدورهم من غلٍ تجري من تحتهم الأنهار و قالوا الحمد لله الذي هدانا لهذا و ماکنا لنهتدي لولا أن هدانا الله لقد جاءت رسل ربنا بالحق و نودوا أإن تلکم الجنه أورثتموها بما کنتم تعملون». (الاعراف، 42 و 43)
ترجمه !يعني:وآنان که ايمان آوردند وکارهاي شايسته انجام دادند، ما هيچ کس را بيش از تواناييش مکلف نمي سازيم. ايشان اهل بهشتند و درآن جاودان خواهند بود و زنگار کينه را از دل هايشان بزداييم و در بهشت زير قصرهايشان نهرها جاري مي شود و مي گويند:ستايش خداي را که ما را به اين مقام راهنمايي کرد که اگر هدايت و لطف الهي نبود، ما خود راه نمي يافتيم. رسولان خدا به يقين ما را براين مقام به حق رهبري کردند. آنگاه به بهشتيان ندا کنند که اين است بهشتي که از اعمال صالح خود به ارث يافتيد. ...پس باعقده وایمان خالیص تسلیم بی قید وشرط به خالق العالمین میباشیم. با احترام شمال وردګ. 7/6/2016
نوت! خواننده محترم اګردرکدام جمله به نظرتان تاریکی ومجهولیت میاید درهمان رابطه هدایت مشخص درقران عظیم الشأن موجوداست تا قناعت شما حاصل گردد.
وروستي