ضرار تو رفتی! مقام گنديده به فساد ات را چگونه پاک کند؟

 
سال گذشته تقريباً همين روز ها وزارت امور خارجه‌ی افغانستان شاهد تغير بود، وزير اسبق از سمت اش استعفا داد و قرار بود وزير جديد کرسی خالی وی را پر نمايد. هيچ کس نمی دانست، کی صاحب اين تاج طلايی خواهد شد. وزير جديد با سابقه‌ی کاری بسيار بد ولی با شعار های خوبی وارد وزارت شد. ۱۲ سال پيش به حيث سکرتر سوم افغانستان درتهران تعين شده بود و بعداً سکرتر اول شد. در آن زمان او را ضرار می گفتند. آقای ضرار احمد مقبل وزير جديد برای وزارت امور خارجه‌ی افغانستان نامزد گرديد. در چند روز از ولسی جرگه‌ی افغانستان رای اعتماد را به دست آورد. اين کار ولسی جرگه باعث سلب اعتماد خیلی ها را از ولسی جرگه‌ی افغانستان شد. در روز اول کاری اش به کارمندان از شفافيت، رعايت قوانين و اصول سخن راند. دو روز نگذشته بود، يکی از خورد ضابط های هشتکی( فارغ صنف ۸ مکتب) که در وزارت امور داخله ايفای وظيفه می نمود و با ضرار احمد مقبل روابط نزديک داشت، به حيث معاون رياست دفتر مقرر گرديد. به فردای آن روز دوشيزه‌ی بنام انيتا عسکريار تبديلاً از وزارت امور مهاجرين به سفارت افغانستان در کانادا به حيث ديپلومات مسلکی فرستاده شد. اين نخستين گام های تطبيق قانون بود که آقای مقبل برداشت.
نخستين گام های مقبل زنگ خطر برای کارمندان وزارت امور خارجه بود، اما کارمندان هنوز هم به شعارهای پيش از آمدن وی فريب میخورد و منتظر تطبيق قانون بودند.
پروسه‌ی اصلاحات در وزارت امور خارجه
اصلاحات در وزارت رياست منابع بشری آغاز شد. در آن وزارت يکی از وطنداران مقبل به حيث رييس جابجا شد، اين عاليجناب که از کارمندان سفارت افغانستان در هنگری بود و در آنجا بخاطر کارهای غير قانونی با سفير افغان در آن کشور روابط خوبی نداشت توسط مقبل از آنجا تبديل و به حيث رييس منابع بشری گماشته شد. اين نخستين سزای آقای مقبل بود که بخاطر کارهای خلاف قانون به يکی از کارمندان وزارت داد. به گفته‌ی کارمندان وزارت "خداوند ما را از اين گونه سزا ها محروم نکنند"
رياست اطلاعات عامه و دفتر سخنگو‌ی وزارت امور خارجه: اين رياست زبان وزارت پنداشته می شود. آقای عثمانی در راستای تطبيق قانون و سپردن به اهل کار کسی را به صفت رييس اين رياست مقرر نمود که از پوهنځی شرعيات پوهنتون کابل بخاطر ناکامی دوساله کشيده شده و از پوهنتون امريکايي افغانستان نيز Drop out شده است. فعلاً ادعا دارد، که از پوهنتون پونه‌ی هندوستان در حسابداری ليسانس گرفته است. اين هم نمونه‌ی سپردن کار به اهلش.
خلاصه در حدود يک ماه بيشتر از پنج رياست و چندين معاونيت کليدی را به چاريکار اختصاص نمود. تنها معيار به وی چاريکاری بودن بود و دانش مسلکی و کاری کدام ارزش نداشت.
درآمد پولی از وزارت
در سيزده سال گذشته تنهاترين هدف بيشتر مقامات بلند ربته‌ی حکومتی درآمد پولی برای خودش بود. مقبل عثمانی در زمان وزارت امور داخله و مبارزه با مواد مخدر درآمد خوبی داشت، گفته می شود که در زمان وی در وزارت امور داخله قومندانی های امنيه به داوطلبی گذاشته می شد. هر شخص که پول بيشتری ميداد قومندانی نصیب وی می شد. وزارت مبارزه با مواد مخدر خزانه‌ی گهرباری بود که مقبل بالايش نشسته بود. ولی وزارت امور خارجه به اين اندازه درآمد پولی ندارد. اگر کسی ميخواهد در اينجا درآمد غير قانونی داشته باشد، بايد از دانش زيادی کاری و مسلکی برخوردار باشد، که مقبل عثمانی چنين چيزی را اصلاً نمی شناخت. بنا برين به خس دزی ها روی آورد.
سکرتر وی که خواهرزاده‌ی او ست و معاون رياست دفتر وی(آقای هشتکی) همه روزه به سفارتخانه ها سر می زد تا باشد ويزه‌ی از آنها وصول نمايد و در بازار های سياه بفروشد. پاسپورت های سياسی بالای هر کس و ناکس فروخته شد. اين خس دزدی ها نتوانست درآمدی خوبی برای مقبل عثمانی فراهم نمايد. محافظين وی دست به دزدی ايرکانديشنرهای وزارت زد ولی عوايد بلند نمی رفت. نياز بود تا ستراتيژی قوی تری ايجاد گردد  تا باشد در بلند بردن فيصدی عوايد مقبل کمک کند.
اين ستراتيژی نسبتاً دقيق بود بست های وزارت فروشی شد، هر ناخوانده‌ی که میخواست در وزارت امور خارجه کارمند باشد، در بدل پول می توانست، به وزارت راه يابد. که بدينگونه حدود ۱۰۰ نفر در وزارت امور خارجه جابجا گرديد. در مورد مقبل عثمانی گفته می شود که اگر برادرش بخواهد به وزارت راه يابد بدون تحويلی نقدی نمی تواند از این هفت خوان رستم بگذرد.
پس از چند ماه ستراتيژی قوی تر شد، و برخلاف تمام قوانين و مقررات تقرر کارمندان محلی از کابل به خارج از کشور صورت می گرفت، که اين کار تنها شبیه قاچاق انسان است. در سابق مردم به قاچاقبران انسان پول میدادند تا به کشور های اروپایی و امريکايی راه يابد ولی در زمان مقبل اين کار از طريق وزارت امور خارجه انجام می شد. هر ناخوانده به حيث کارمند محلی به اروپا و امريکا راه می يافت. در اين گونه کار ها مقبل تنها رول يک قاچاقبر انسان را بازی می کرد. در طول يک سال گذشته وزارت امور خارجه به مندوی سياه مبدل گرديد، هر گونه معاملات غير قانونی در اينجا صورت گرفت. در اين اواخر زمانيکه رييس جمهور غنی فرمان شماره ۸ مورخ ۸/۷/۱۳۹۳ منع تقرر و انفکاک کارمندان را صادر کرد، مقبل از او سر پیچی کرد، افراد را به گونه‌ی غير قانونی مقرر می نمود و مکاتيب تقرری شان را پيش از تاريخ صدور فرمان ثبت می شد که اين کار در نوع خود جعلکاری بزرگ است.
فساد مديريتی در وزارت امور خارجه
اخذ کانکور برای جلب و جذب کارمندان جديد الشمول به وزارت امور خارجه از زمان سابق معمول است. در زمان آقای مقبل اين امتحان نيز نمايشی شد حدود ۲۰۰۰ نفر کانديد در امتحان سهيم شدند. که حدود پنجاه نفر بدون اين که وزارت به آنها نياز و يا هم در وزارت به آنها بست خالی وجود داشته باشد، کامياب شمرده شدند، در لست کامياب ها نيز دخالت صورت گرفت و کسانی در آن جابجا شدند که به ميل مقبل بود. برای تقرری ها در سفارت‌خانه ها و جنرال قونسلی های افغانستان مصاحبه با وزير نياز است. مقبل از کارمندان مصاحبه می گرفت و جای برای آنها تعين می کرد، ولی برخلاف تمامی اصول و مقررات کسی ديگری به آن سفارت و جنرال قونسلگری فرستاده می شد.
برخورد مقبل با کارمندان
در وزارت امور خارجه هر کارمند دارای سابقه‌ی کاری به هر سطح که است نسبت به مقبل بادانش‌تر و هوشيارتر است. مقبل در اين بيشتر از يک سال کوشيد، تا با کارمندان زياد روبرو نه شود او کارمندان را به اين دليل به ملاقات نمی پذيرفت که کارمندان به زدوی ميتوانستند، بی سوادی اورا عملاً ببيند. از همينرو با آن برخورد درستی نداشت و می کوشيد تا از طروق گوناگون مانع روبرو شدن با آنان شود. ضرار واژه‌ی عربی است، بمعنی "اشد ضرر رسان" به درک واقعيت اين شخص ضرر رسان برامد. ۹۵ درصد کارمندان از کار های غير قانونی وی آسيب ديده است.
حيثيت ديپلوماتيک افغانستان
از زمانی که مقبل به عنوان وزير امور خارجه مقرر گرديد، حيثيت ديپلوماتيک افغانستان بيشتر از هر زمانی خدشه دار شد. مقبل حتی مقامات کشور ها را به نام نمی شناخت. هنوز نمی دانست که رييس جمهور پاکستان کیست. آيا ماليزيا کشور همسايه‌ی افغانستان است يانیست.
مقامات ديپلوماتيک کشورها نمی خواست با مقبل ملاقات کند آنها می دانستند که جانب مقابل اش از يک دوکاندار بی تجربه بيش نيست. در سفرهای خارجی تنها نمی رفت، بخاطريکه نمی دانست از چه سخن بگويد. در سفر چين با رييس جمهور غنی همراه بود. گفته می شود که ابتدايی ترين معلومات در باره‌ی چين نداشت.
متنقدين وی شروع به مبارزه نمود، در فيسبوک ها روزنامه‌ها و رسانه های گوناگون در مورد وی بيساری کسان نوشتند، تا اين مرد ناخوانده تسليم شود. مگر با همه پر رويی تسليم نشد. با همه ناکامی ها و بدنامی ها پای خود را نکشيد. بالآخره صفحه‌ی تاريخ افغانستان رقم زد و حکومت جديد زير نام وحدت ملی به ميان آمد. مقبل را تسليم نمود شايد اين آخرين بار در زندگی اش باشد که بالای کرسی وزارت می نشيند.
حالا مقبل می رود چه رقص و پايکوبی کنيم چه سياه پوش و ناراحت باشيم، او می رود. جايش به کسی ديگری می ماند اما تاريخ اين مزاح تلخ را هر گز فراموش نخواهد کرد.

دغه ليکنه په «محور» کې هم خپره شوې