
همچنان اشاره به اينكه انسان از چكيده و عصاره گل آفريده شده، يكى از اعجازهاى قرآن است كه علوم طبيعى امروز ازحقيقت آن آگاه مى شود، در تركيب وجود انسان همه عناصر زمين بكار رفته، وجود او عصاره و چكيده خاك است. هزار و پنجصد سال قبل، براى انسان دشوار بود بپذيرد كه در تركيب وجود انسان، عناصرى مثل آهن نيز وجود دارد!! و در رگهاى او منرال ها و مركبات فلزها يكجا با خون او جريان مى يابد و در ساختار سلولهاى او بكار مى روند!! اين حقيقت، امروز براى انسان واضح شده است. قرآن در مورد خلقت آدم عليه السلام مى فرمايد: إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللَّه كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَه مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَه كُن فَيَكُون* آل عمران: 59 يقيناً مثال (خلقت) عيسى نزد خدا، چون (خلقت) آدم عليه السلام است، از خاك خلقش كرد، سپس به او گفت: شو، پس شد. خلقت اين دو شخصيت بزرگ، به حكم اين آيه، شباهت هائى دارد كه بايد آنرا دريابيم: 1ـ عيسى عليه السلام بدون پدر بدنيا آمد، آدم عليه السلام نيز پدر نداشت. 2ـ خلقت آدم عليه السلام از خاك بوده، و خلقت عيسى عليه السلام و هر انسان ديگرى نيز از خاك است، چون دانه و ميوه كه از خاك مى رويد و غذاى انسانرا مى سازد، در وجود انسان به نطفه تبديل مى شود و مايه پيدايش او مى شود. 3ـ آغاز خلقت عيسى عليه السلام از نطفه بوده كه بطور خارق العاده در رحم مادرش بوجود آمده، آغاز خلقت آدم عليه السلام نيز بايد بحكم اين آيه مثل عيسى عليه السلام از نطفه اى باشد كه بطور غير عادى خلق شده است و براى نگهدارى و نموى آن شرائط لازم فراهم شده است، فقط در اين صورت است كه مى توانيم مماثلت در پيدايش اين دو را ثابت كنيم، پيدايش آدم به شكل مجسمه تمام عيار و دميدن روح در آن، نمى تواند هيچنوع مماثلثى با پيدايش عيسى را نشان دهد. اين تصور با سنن الهى درچگونگى پيدايش مخلوقاتش سازگار نمى افتد، ما هر لحظه شاهد اين سنت الهى هستيم كه خلقت همه موجودات زنده، از نطفه كوچك و ذره بينى آغاز مى شود، بتدريج نمو مى كند، مراحل مختلفى را طى نموده و به كمال ميرسد. از حيوانات ساده يك سلولى، تا نباتات، پرندگان، خزندگان، حيوانات كاملاً پيچيده و بالآخره انسان، در همه مشاهده مى كنيم كه پيدايش شان از موجود نهايت كوچك، غير قابل رويت با چشم، از نطفه آغاز مى شود. پيدايش آدم عليه السلام را بايد در روشنايى همين سنت ثابت و مشهود الهى مطالعه كرد، نه در تصورات واهى بدون سند. تصور مذكور به اين معناست كه بايد نخست مجسمه هاى همه موجودات زنده، از ويروس ها تا فيل و شتر، و ازبكتريا تا درخت هاى بزرگ و تنومند را از گل ساخته، بعد آنرا بر آتش گذاشته و سفت و سخت كرده و سپس حيات مناسب و روح سازگار با ساختارش در آن دميده باشد. چنين تصورى نه تنها منافى آيات قرآن و مخالف عقل است، بلكه مغاير سنن الهى در خلقت موجودات زنده مى باشد. قرآن بطور مكرر و طى آيات متعددى در رابطه به آغاز خلقت انسان مى فرمايد كه خلقت او بعنوان موجود زنده از نطفه آغاز شده است، حكم همه اين آيه ها عام بوده، نشانه اى در آن سراغ نمى شود كه استثناء را افاده كند. مثلاً مى فرمايد: خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِالْحَقِّ تَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُون خَلَقَ الإِنْسَانَ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ * النحل: 3 ـ 4 آسمانها و زمين را درست و به حق آفريد، برتر است از آنچه شريكش مى گيرند، انسانرا از نطفه آفريد، پس او پرخاشگرى شد نمايان. اشاره به خلقت آسمانها و زمين و متصل آن اشاره به خلقت انسان از نطفه، اين حقيقت را بازگو مى كند كه پيدايش انسان در ابتداى خلقت از يك نطفه بوده است. پيدايش سائر موجودات زنده نيز بايد طبق سنت عام الهى بهمين شكل و هريكى از نطفه جداگانه اى بوده باشد. نظر دقيقى كه مى توان در روشنائى آيات قرآنى و احاديث پيامبر عليه السلام در مورد خلقت موجودات زنده ارائه كرد اين است كه خداوندجل شأنه در ابتداى پيدايش موجودات زنده، شرائطى در روى كره زمين فراهم كرده كه براى ايجاد نطفه هاى موجودات گوناگون ذيروح و رشد و نموى آن ضروريست، اين شرائط را مى توان بهارزندگى خواند، همانگونه كه در هر بهارى نطفه هاى راكد موجودات زنده در زير قشر سخت زمين، شرائط نمو را براى خود مهيا و آماده مى يابند، مى جنبند و نمو مى كنند و به بته هاى سرسبز و خرمى تبديل مى شوند، شرائط بهارگونه اى روى كره زمين فراهم كرده، نطفه موجودات گوناگون زنده را خلق نموده و در آغوش اين شرائط مساعد به آنها رشد داده بشكل موجودات مكمل زنده در آورده است. همچنان مى فرمايد: وَاللَّه خَلَقَكُمْ مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَاجاً وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنْثَى وَلاَ تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِه وَمَا يُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَلاَ يُنقَصُ مِنْ عُمُرِه إِلاَّ فِى كِتَابٍ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّه يَسِير* فاطر: 11 و خداوند شما را از خاك آفريد، بعد از نطفه اى، سپس شما را جوره جوره ساخت و هيچ ماده اى نه (چيزى را) حمل كند و نه وضع كند مگر به علم او، و به عمر هيچ صاحب عمرى نه افزوده شود و نه كاسته شود، مگر آنكه در كتابيست (نوشته شده) و چنين كارى آسان است بر خدا. اين آيه در رابطه به اين كه خلقت انسان از خاك آغاز شده، سپس بحالت نطفه در آمده و بعد به جفت نر و ماده تبديل شده، بحدى واضح است كه مجال هيچ نوع شك و شبهه اى را نمى گذارد، يعنى جوره انسان از نطفه ساخته شده، نه مباشرتاً از خاك، نخست خاك به نطفه تبديل شده سپس ازين نطفه جفت انسانى بدنيا آمده است. قرآن در مورد چگونگى خلقت انسانها مى فرمايد: يأَيُّها النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِى رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِى الأَرْحَامِ مَا نَشَآءُ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُواْ أَشُدَّكُمْ وَمِنكُمْ مَّن يُتَوَفَّى وَمِنكُمْ مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلاَ يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً وَتَرَى الأَرْضَ هامِدَةً فَإِذَآ أَنزَلْنَا عَلَيْها الْمَآءَ اهتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهيجٍ * الحج: 5 هان اى مردم! اگر درباره بعثت شكى داريد، پس ما شما را از خاك آفريديم، سپس از نطفه اى، بعد از علقه (كتله اويخته به رحم)، سپس از پارچه گوشتى (كه يا به آن) صورت داده شده (و يا تا هنوز) شكل نگرفته، تا به شما بنمايانيم و هر چه را خواهيم تا مدت معينى در رحم ها قرار مى دهيم، بعد شما را چون طفلى بيرون مى آريم، سپس براى آنكه به قوت و كمال تان برسيد (شما را تحت رعايت مى گيريم)؛ برخى از شما مى ميرند و برخى از شما به بدترين عمر (غايت پيرى) رد مى شوند، تا آنجا كه بعد از علمش به چيزى نمى فهمد، و زمين را مى بينى خشك، ولى آنگاه كه آب بر آن فرو ريزيم، مى جنبد و مى پندد و جوره هاى خرم و شاداب را مى روياند. اين آيه مطالب آتى را بازگو مى كند: الف: همه انسانها از خاك آفريده مى شوند، چون نطفه هاى شان از موادى ساخته مى شود كه از زمين مى رويد، خاك است كه بشكل ميوه و دانه درمىآيد و در وجود انسان نطفه اى از آن ساخته مى شود و از تلفيق اين نطفه هاست كه خلقت انسان صورت مى گيرد. ب ـ همه انسانهايى كه زنده بدنيا آمده، به پيرى مى رسند، در پيمودن اين مراحل مختلف خلقت ازخاك تا نطفه، علقه، مضغه، طفوليت، جوانى و بلوغ و پيرى يكسان اند. ج ـ استثناء در اين است كه چه كسى را خدا در رحم مادر قرار مى دهد و تا چه مدتى در آن به وى مهلت مى دهد و چه كسى قبل از طى تمامى اين مراحل مى ميرد و مجال رسيدن از يك مرحله بمرحله اى ديگر را نمى يابد. در جمله همه انسانها فقط آدم و حواء در خارج از رحم مادر بدنيا آمده اند و در جمله كسانى نبوده اند كه قرارگاه نخستين شان رحم مادر است. د ـ اين دگرگونىهاى منظم و تحولات جهت دار و هدفمند و روند دقيق ارتقاء و رشد انسان از سادگى بسوى كمال و از ضعف بسوى قوت؛ و توقف اين حركت ارتقايى در مرحله معينى و آغاز زوال او كه بمرگش منتج مى شود، بخوبى نشان مى دهد كه در وراى اين دگرگونى ها حتماً دست هائى نامرئى پروردگار عليم و حكيمى و اراده آفريدگار قاهرى وجود دارد كه همه چيز را شكل مى دهد و بحركت مى آورد، جهت مى دهد و نتائجى از قبل تعيين شده را بر حركت جهت دار آن مرتب مى كند. چه كسى جز خدا، اجزاى مرده و جامد؛ و خشك و بى روح زمين را زنده مى كند و در آن جنبش و حركت و نشاط و خرمى ايجاد مى كند، به او احساس و عقل، درد و درك مى دهد، و در او ترحم و عاطفه و خشم و خشونت مى گذارد؟ |