حلول روح چنگیز در کالبد جنرالان ناتو


دوکتور عثمان تره کی
 
 
 
  بار ها واقع شده است که بدنبال حمله مخالفین مسلح به اهداف نظامی  خارجی ، ائتلاف نظامی بین المللی ( ا ، ن ، ب ) در ناتوانی دسترسی به دشمن یا اراده تحمیل بیشترین تلفات به طرف مقابل ، با کمال ناجوانمردی  مردم ملکی را هدف « انتقام جویی » قرار داده اند . این بار به انتقام تلاش مقاومت  برای قتل شهزاده « هری » در کمپ برتانوی  « باستن » هلمند ( جمعه 14 سپتامبر )  که طی آن دو  سرباز امریکایی کشته و 6  تیاره جت ویران گردید ، زنان و اطفالی که در یکی از مزارع لغمان  هیزم گرد آوری میکردند قربانی حمله ارادی و انتقام جویانه طیارات ناتو شدند. به شیوه گذشته ، ائتلاف نظامی  از جنایت مرتکب شده پوزش خواست و  اداره کابل کمسیون تحقیق تعیین کرد .  دوسیه طبق معمول یک دهه جنگ بعدآ در آرشیف برای ابد حفظ خواهد گردید .
 
 
 
  تحرک اقتصادی و رفاه زندگی در کشور های پیشرفته صنعتی با توسعه ساحات نفوذ در جغرافیای اقتصادی جهان که غالبآ شامل ممالک عقب مانده میگردد به شدت  گره خورده است .
  قرار راپور موسسه جهانی انرژی طی 25 سال آینده تقاضا برای انرژی در دنیا 35 فیصد ( در حد افزایش متوسط  6, 1 فیصد سالیانه )  بلند خواهد رفت . در افزایش این تقاضا سهم هند و چین بسیار برازنده است .
  در حال حاضر منابع فوسیل 80 فیصد ( پطرول 40 فیصد ، ذغال 20 فیصد و گاز 20 فیصد )  انرژی جهان را تدارک مینماید.
 با ملاحظه آهنگ فعلی مصرف ، ذخیره  جهانی پطرول در طول 40 سال ، گاز طی 60 سال و ذغال در عرصه 200 سال به پایان میرسد .
 جنگ افغانستان را باید در محتوای ستراتژی  کنترول منابع انرژی ارزیابی کرد که دران شعار «  کشتن برای زنده ماندن »  محرک قتل و قتال  رایگان  توسط سربازان خارجی میگردد .
  واضع است ! به هر پیمانه ایکه فشار کمبود و قلت انرژی احساس میگردد ، به همان اندازه غرایز خبث ، حرص ، جاه طلبی و توسعه جوئی استقامت سیاست را تعیین میکند و به همان مقیاس ارزش های اخلاقی و حقوقی به عقب رانده میشود : مسابقه تسلیحاتی انگیزه دریافت میکند و دنیای متمدن به سطح جنگل مملو از جناور تنزل مینماید  که دران زور حاکم و تنها زور آور زنده است .
  در بحران  افغانستان وقتی مشاهده میشود که لشکریان پیشرفته ترین و به نحوی  متمدن ترین کشور های جهان موازین اخلاق جنگی و اصول حقوق بین المللی را لگد مال میکنند و در نبود یا کمبود دشمن انتقام را از مردم ملکی میگیرند ، چه تدبیری به عنوان عکس العمل برای مخالفین غیر مسلح  باقی میماند ؟ 
شعار ؟ سرودن شعر حماسی ؟  تنظیم مظاهره ؟  تدویر کانفرانس ...؟ ...
  طی ده سال همه شیوه های مسالمت آمیز و نرم مبارزه برای پایان بخشیدن جنگ مورد آزمایش قرار گرفت . از تخطی از قوانین جنگ هوشدار داده شد .  پلان های صلح که منافع همه جوانب را در نظر میگرفت روی میز گذاشته شد . همه بدون نتیجه .
  درین اواخر عکس العمل در برابر فجایع قوت های خارجی محدود به حلقه روشنفکرکه به نرخ روز سیاست میکند باقی نمانده است : اقشار وسیع عوام الناس در برابر حوادث ناگوار از ابراز طوفان هیجان و احساسات خود داری نتوانسته اند .
   در مقابل  جنایات ارتکاب شده توسط جنرالان ناتو و امریکا  از نوع بمباردمان عزیز آباد هرات الی کشتار زنان و اطفال در لغمان  ( که در مواردی با اعطای مدال وزیر اکبر خان به قوماندانان ناتو  از جانب کرزی تشویق صورت گرفت است ) ، در فقدان یک حکومت بازخواستگر ، مردم ابتکار نشان دادن عکس العمل را از طرق مختلف رویدست گرفته اند:  فرار از اردو ، حملات داخلی بر سربازان خارجی ، مظاهرات مسالمت آمیز و پیوستن به صفوف مقاومت ، مظهر بیداری وجدان جمعی جامعه افغانی در برابر جنایات قوت های خارجی و مزدوران داخلی است .
  امریکا که ائتلاف نظامی بین المللی را رهبری میکند از مذاکره با مقاومت مسلح و صلح وحشت دارد . آنهم در شرایطی که مخالفین مسلح به تدریج انگیزه های ادامه جنگ را از میان برده اند : از حقوق بشر و حقوق زن حمایت میکنند ، دیموکراسی را در حد قابل هضم برای جامعه افغانی میپذیرند و با کشودن فصل نو زندگی سیاسی ، دفع خطر صدور نا امنی  از ناحیه افغانستان را تضمین میکنند .
   امریکا در مخالفت مذاکره با مخالفین ، منطق جنگی خود را دارد : حضور دوامدار در افغانستان  و استمرار جنگ ایجاب موجودیت یک دشمن را میکند . با مذاکره و مفاهمه با مقاومت مسلح دشمن داخل پروسه صلح میشود و جنگ پایان مییابد . سیاست مداران و نظامیان امریکا تا حال ندانسته اند که در منطقه این تنها مقاومت افغانی نیست که علیه آنها میجنگند ...  
واقعیت اینست که جنگ توسط قوت های خارجی آغاز شده و باید توسط آنها خاتمه پیدا کند. مخالفین مسلح در موضع دفاعی در برابر یک جنگ نابرابر و ظالمانه  تحمیلی که به تدریج شکل ژنوساید را گرفته است ( حادثه لغمان تصادفی نیست : تسلسل قتل عام مردم مسکون در ساحه معین جغرافیائی است ) ، جزء ادامه نبرد چاره ئی ندارند . 
سوال بزرگ اینست که آیا ( ا ، ن ، ب ) با کشتار مردم بیگناه ملکی ، خود انگیزه استفاده از بم های انتحاری را بدسترس مخالفین نمیگذارد ؟
 وقتی درب های مذاکره سیاسی از یک طرف  و داد خواهی بر ضد استفاده از جنگ به مثابه افزار انتقام  جوئی از جانب دیگر  بسته بود و شعار و کانفرانس و پلان صلح  نتیجه نداد ، چه راهی جز بم انتحاری ( که به دلیل کشته شدن غیر نظامیان مورد تآئید نیست ) به مثابه عکس العمل برای مخالفین مسلح سر و پا برهنه باقی میماند ؟
  استفاده از بم های انتحاری که بدنبال آن افراد ملکی تلف میشوند به پیمانه حملات هوائی که خشک و تر را همزمان میسوزاند ، غیر قابل توجیه است. این توجیه ناپذیری وقتی به سطح بد اخلاقی تنزل میکند که در غیاب دشمن انتقام جوئی از ملکیان انگیزه حمله باشد .  و ازین هم توجیه ناپذیر تر صدور فتوای اعدام  مخالفین مسلح در « چار دروازه کابل » از جانب رسول سیاف و چشم پوشی بیدریغ  در برابر جنایات خارجی است .
تصور عمومی چنان است که  قرن 21 ، به دلیل پیشرفت چشمگیر ساینس و تکنولوژی ، دوران جهانی شدن ارزش ها ئی چون آزادی ، عدالت ، صلح و رفاه همگانی است . اما وقتی جنرالان ناتو در یک جنگ تحمیل شده و ظالمانه به قصد انتقام جوئی بر مردم ملکی حمله میکنند ، دیگر جای شک باقی نمیماند که در قرن 21 روح چنگیز کالبد جدیدی یافته است .                                          « پایان »
       
فرانسه ــ  18  سپتامبر 2012