هیئت بلند پایه حکومتی و طالبان پس از دو روز گفتوگو، اعلامیه مشترک را نشر نموده است. در اعلامیه توافق نمودند که، روند مذاکرات صلح را تسریع و از بهر اعتماد سازی زندانیان هر دو جانب آزاد گردند. نشست در حالِ به پایان رسید که شدت جنگ ادامه داشت؛ نیرویهای حکومتی مناطق را از طالبان تصرف میکند، که سقوط شده بود.
همچنین به مناسبتِ عید سعید قربان، دو طرف روی آتش بس پنج روزه توافق نموده و برای سرد شدن میدانهای جنگ، ایجاد اعتماد و فضاء سازی به آتش بسِ طولانی مدت یک گام مثبت بوده میتواند.
اما سوال اساسی این است که، افغانستان به کدام مسیر روان است و آیا صلح بزودی تأمین میشود؟
پیش از آنکه به سوال پاسخ ارایه گردد، لازم است تا پروسه صلح از دیدِ ملی، منطقوی و جهانی به بحث گرفته شود.
صلح از منظرِ مردم و برخی حلقات داخلی
تعریف صلح نزد مردم افغانستان روشن است و آن ختم جنگ میباشد. نزدیک به پنج دهه میشود که شعلههای جنگ در کشور روشن است و چوب سوخت آن مردم مظلوم میباشد. در این مدت منفعتِ جنگهای ویرانگر را کشورهای منطقه، قدرتهای بزرگ و افرادِ قدرت طلب به جیب زده است. تأمین صلح خواست و آرمان مردم عام میباشد؛ اما در داخل برای برخی حلقات به جای تأمین صلح حفظ منفعت، موقف و امتیازات مطرح است. این حلقات صلح را از عینک میبیند که قدرت شان به شکل مطلق حفظ شود، در حالیکه صلح قربانی میخواهد. طالبان نیز بعد از ۲۰ سال جنگ، راه حل سیاسی را انتخاب نموده و این گروه صلح را خواستار است که به قدرت همه جانبه برسند یا نقش بارزتر نسبت به سایر گروها در حکومت آینده داشته باشند. جنگهای اخیر میان حکومت و طالبان آشکار میسازد که یک طرف در پی حفظ قدرت و طرف دیگر در پی بدست آوردن آن است.
کشورهای منطقه چگونه صلح میخواهد؟
افغانستان کشورِ محاط به خشکه است و موقعیت جیوستراتيژیک آن سبب شده، که میدان رقابتها باشد. پاکستان بازیگر اصلی در گفتوگوهای صلح است و برخی رهبران طالبان پس از پروپاشی گروه شان در سال ۲۰۰۱م دوباره در آن کشور جمع شدند و فعالیتهای مجدد را برای تأسیس امارت اسلامی از سر گرفتند. هر چند در این اواخر از طرفِ طالبان کوششهای شده که خود را مستقل جلوه بدهند، اما نقش و نفوذ پاکستان بالای این گروه هنوز هم پا برجاست. این کشور درک نموده که گفتوگو های صلح به یک مرحله حساس رسیده است و بعد از صلح از طریق طالبان میخواهد نفوذ بیشتر در افغانستان داشته باشد و هند را منزوی نماید. هند به جای طالبان از حکومت فعلی حمایت میکند و چندِ قبل گزارشهای نشر شده بود که به ملیشهها سلاح توزیع مینماید، تا در مقابل طالبان جنگ نمایند. هند این گروه را به خود تهدید و برای پاکستان وسیله منفعت و نفوذ در افغانستان میداند.
چین و روسیه خواستار صلح میباشد و بار ملامتی ناامنیها را در افغانستان همیشه بر دوش امریکا گذاشته است. این دو کشور رقیبهای سرسخت منطقوی و جهانی امریکا میباشند؛ از مدتها تلاش دارند رهبری جهان را تصاحب کنند و بخاطر نایل شدن به این امر با امریکا در بخشهای نظامی، تسلیحاتی، اقتصادی، سیاسی، فناوری وغیره رقابت مینمایند. ناامنی افغانستان میتواند به این دو کشور نیز برسد؛ به همین دلیل برخی کشورهای آسیایی میانه همرای روسیه هماهنگی نموده و در مرزهای خویش نظامیان را جا به جا نموده است. اگر افغانستان نا امن باشد، تمرگز این دو کشور بالای حفظ سرحدات متمرگز میگردد و از پيشرفتهای که بخاطر ابر قدرت شدن نیاز است، عقب میمانند.
جهان از صلح افغانستان چه انتظار دارد؟
صلح و جنگ افغانستان برای جهانیان به دلیلِ حایز اهمیت است، که پای ابر قدرت فعلی «امریکا» در آن دخیل است. هر چند امریکا اعلام نموده که ماموریت نظامی را در افغانستان به پایان رسانیده، ولی از حضور سیاسی و استخباراتی این کشور چشم پوشی شده نمیتواند. کشورهای اروپایی مطابقِ پیمان ناتو در معادلات سیاسی و جنگی در کنار امریکا قرار دارند؛ با آنکه در برخی مواقع منافع متضاد دارند. در پروسه صلح میان افغانها، امریکا محور بحث است. این کشور صلح را در افغانستان میخواهد که شکست نظامی اش فراموش شود. شاید برای خیلیها شکست امریکا در افغانستان اغراق آمیز باشد، اما این کشور به هدفِ که آمده بود موفق نگردید. هدف امریکا از بین بُردن کامل تروریزم بود که در آن طالبان نیز شامل بودند. طالبان از بین نرفتند و دوباره برای حکومت افغانستان و امریکا درد سر ساز شدند و گروهای جدید نیز ظهور کردند. القاعده که محکوم به حملات ۱۱ سپتمبر بود تا حال در افغانستان فعال است و جنرالهای امریکایی به آن اعتراف میکنند. به همین دلیل امریکا در اذهان جهانیان از دیدِ نظامی شکست خورده است. این کشور در ديپلوماسی و ترفندهای سیاسی پشینه تاریخی دارد و هرگاه از دیدِ نظامی محکوم به ضعف و شکست شده، مقابل را به گفتوگوهای سیاسی دعوت نموده، شکست نظامی را جبران کرده و به رقیب خود ضرباتِ محکم را وارد ساخته است. اینکه طالبان را به گفتوگوهای سیاسی وداشت با وجودیکه گروه نظامی بود، قدم نخستِ پيروزی سیاسی برای این کشور است. جنگ جاری به امریکا فرصتِ است که اذهان جهانیان را دوباره از امریکا شکست خورده به امریکا ناجی و قهرمان تبدیل بسازد. در این اواخر میدان جنگ میان حکومت و طالبان داغتر شده است. هر چند امریکا در صدد است تا برای رقیبان منطقوی خود ناامنی و چالش خلق کند، اما اگر اوضاع پیچده تر شود در دقیقه ۹۰ دوباره بالای طالبان و حکومت فشار وارد میکند تا رول خود را بهحیث ابر قدرت جهان در قبال قضیه افغانستان ادا ساخته باشد. همچنین نمیخواهد خلاء سیاسی و نظامی این کشور را رقیبان منطقوی پُر کند. بازیهای که در افغانستان جریان دارد چین، روسیه در آن مستقل اند. هند و پاکستان هم رکاب امریکا است و به اشکال و اسلوبهای متفاوت منافع متضاد خویش را با امریکا گره زده است.
نتیجهگیری:
در افغانستان بازیهای جدید نیابتی روی دست گرفته شده است و امریکا از طریق مهرههای منطقوی خود«هند، پاکستان» در صدد است تا پروسه صلح به مسیر منفعتهای امریکایی ختم گردد. حلقات داخلی نیز در پی حفظ و بدست آوردن قدرت میباشند و ادبیات جنگ آنان نسبت به صلح متبارز است. توزیع سلاح برای ملیشهها و تأکید هر دو جانب روی جنگ، میدان را برای بازیهای نیابتی هموار ساخته است. اگر حکومت و طالبان به همین شکل پیش بروند، آینده نه چندان دور افغانستان به مسیر جنگهای داخلی ختم میگردد و در آن صورت تأمین صلح به جستجوی آب در کویر میماند. هنوز هم برای هر دو طرف فرصت است و به جای نمک پاشی روی زخم ناسور افغانستان، لازم است آن را التیام بخشند و آله دست کشورها قرار نگیرند.
وروستي