قضاوت کیسه مال!؟

در هرج و مرجی که شاید به آخر رسیده باشد، شاهد انواع ستیزی بودیم/ استیم که بسیاری به حد هتاکی های بی پیشینه رسیده اند. چنین رویکرد در حالی که آشکار می سازد زمینه ی فرهنگی- رسانه یی افغانستان در دست چه کسانی افتاده، بیانگر این حقیقت تلخ نیز است که استفاده های مغرضانه از آن به منظور تضعیف مشروعیت تاریخی اکثریت مردم ما(پشتون ها) نیز یک اصل به شمار می رود. بنا بر این، افزون بر قرائت های اخوانی و الحادی پشتون هایی که در بحران چهل سال اخیر دخیل استند و به نوعی با گذشته ی تاریخی خویش دشمنی می ورزند، آماج حملات به هر نام و هر بهانه ای ست تا روحیه ی پشتون ها را بشکنند که چون بار منفی تاریخی آنان زیاد است، باید به نفع غیر پشتون ها، به خصوص اقلیت های مطرح، جا خالی کنند. در این نوع فرهنگ ستیزی ها که اکثراً بی منطق و کاملاً ناشی از بی سوادی ها مطرح می شوند، مثالی را شرح می دهم که چه گونه در جو ادعا و افتراء، به ما توهین کرده اند. 
 
با رشد رسانه های اجتماعی، به کار گیری آن ها به نام وسایل سهل نفوذ و ذهنیت سازی، از ابزار مهم افغان و پشتون ستیزان نیز به شمار رفته است. در تنقید این زمینه، در کنار جعلیات، تحریفات و تبلیغاتی که افراد به اصطلاح خبره و آگاه افغان ستیز و پشتون ستیز، انجام می دادند، به ریشخند کشاندن طرف پشتون ها در منظر عامه که بسیار با منطق، سر و کار ندارد، تخلیقاتی را هم به میان آورد که تا زمانی که نقد نشوند، کارایی آن ها کمتر از آثاری نیست که با آدرس افراد مشهور و نهاد ها منتشر می کنند.
 
در یک صفحه ی عجیب با نام «کیسه مال» که ظاهراً به اثر یک توهین بر محمد حنیف اتمر، مشهور شده بود، زمانی به اعلی شاه محمد ظاهر(رح) توهین روا داشتند که خبر برکناری سیما ثمر(از وابسته گان مشهور حزب بدنام وحدت) تایید شد. با آن چه در صفحه ی «کیسه مال» نشر می شود، می توان رد افرادی را یافت که از کدام قوم و از کدام حزب و جناح استند، اما رویکرد آنان به خاطر توهین، هرچند از چشم اکثر مخالفان آنان پنهان ماند، اما برای ما آشکار ساخت که با سفارشی عمل کردن، خواسته اند غیر مستقیم ناراحتی افرادی را به ارگ برسانند که خیلی دیر، آنان را از سوء استفاده های رسمی، محروم کرده اند. 
 
با اصرار به زشتی، بیش از همه از استفاده ی ابزاری آن کاسته می شود. آن چه در      صفحه ی «کیسه مال» در برابر یکی از نیکنام ترین شخصیت های تاریخ معاصر افغانستان، صورت گرفت، اگر جزو پلشتی های دو دهه ی اخیر است که شرمسارانه به نام آزادی ها  توجیه شدند/ می شوند، این حقیقت را نیز آشکار می سازد که جامعه ی افغانی با تحول به مراحل جدید، افزون بر از دست دادن ارزش هایی که خوب استفاده نشدند(رسانه ها) با عامه ی افغان ها به دلیل ماحصل منفی بعضی رسانه ها جنبه های مثبت اکثر آن ها را نادیده می گیرند. بنا بر این، رو آوردن به اخلاقیات، باعث وقایه از عوارضی می شوند که طبیعتاً هر عمل خلافی که منطق نداشته باشد، وقتی اجتماعی می شود، به مصداق معامله ی به مثل، خشم و نفرتی را بار می آورد که هزاران سند داریم که مردم ما در برابر توهین به بزرگان، تاریخ و فرهنگ خود، معامله ی به مثل کرده اند و شدت آن به قدری ست که بار ها باعث شده هراس از آن ها دهن گنده گانی را خاموش بسازد که اگر شاه محمد ظاهر(رح) را توهین کنند، کارنامه ی چنگیز خان، دمار از روزگار منتقدانی درمی آورد که آن وحشی تاریخی را جزو مفاخر قومی خود حساب می کنند. 
 
یادآوری کردم که تنقیدات غیر منطقی و هار که بیشتر مردم عامی را در نظر دارند، در زمینه ی تحلیل، همچنان باعث آبروریزی پدید آورنده گان آن ها می شوند. در یک پُست توهین آمیز «کیسه مال» که الحق می تواند قضاوت یک «کیسه مال» باشد، آخرین تصویر رسمی اعلی حضرت شاه محمد ظاهر(رح) را نشر کرده بودند که هنگام پذیرش مراسم خداحافظی در میدان هوایی بین المللی کابل(حامد کرزی کنونی) جهت تداوی چشمانش، عازم لندن می شد. «کیسه مال» با تمسخر نوشته بود که «اگر ظاهر شاه هنگام سلطنتش شفاخانه اعمار می کرد، مجبور نبود برای تداوی به خارج، سفر کند.» 
 
به همه گان معلوم است که رشد چشمگیر و ملی خدمات طبی در افغانستان با اعمار ده ها شفاخانه و صد ها کلینیک، از افتخاراتی ست که به سلطنت آخرین شاه افغانستان نیز برمی گردد. با وجود این، تداوی در خارج، غیر معمول است؟ 
 
می دانیم که خدماتی طبی در جهان، عمومیت یافته، اما پیشرفته ترین های آن هنوز هم کمتر میسر می شود. امریکا، چند کشور اروپایی یا آسیایی با بنیه های قوی اقتصادی، فقط جا هایی اند که پیشرفته ترین تداوی عصری در آن ها میسر می شود. 
 
سال قبل، یک مقام بلندرتبه ی ایران که از روحانیون این کشور نیز بود، غرض تداوی به آلمان می رود. این سفر، ضمن جر و بحث های مختلف، اهل شوخی را نیز به کار واداشت. یک کاریکاتور ایتالیایی که نشان می داد یک آخوند ایرانی از سهولت های تداوی پیشرفته، سود می برد، اما مردمش عقب زیارت ها به خرافات و اوهام توسل می جویند تا شفا یابند، جایزه ی بهترین را دریافت می کند. 
 
می دانیم که عرصه ی صحی ایران با امکانات مالی آن کشور، خیلی پیشرفته است، اما باز هم پیشرفته ترین خدمات طبی را ندارد. با این قیاس، اگر شاه مرحوم ما به خارج رفته بود، غیر معمول بود؟ در این میان، تحلیل سیاسی آن، سوای ظواهری ست که ارائه می شود. 
 
در کتاب «حقایقی در بارهء محمد ظاهر شاه»  به قلم «آشگر پراگنده» (نام و تخلص مستعار است) که در 2 ثور سال 1366 با هزینه ی شخصی چاپ و منتشر شده، شرحی نیز وجود دارد که شاه مرحوم به خاطر تحول جمهوری، شخصاً به داوود، موقع داده بود. 
 
«به هر حال، محمد ظاهر شاه، وضع را بسیار مغشوش دید و فکر کرد که روس ها دیگر معطلی نمی کنند و به زودی به اقدام عنودانه ای دست خواهند زد. آغا لالهء خود را هم می شناخت و لهذا این طور فکر کرد که فعلاً به نام تفریح یا معالجه برود و به داوود موقع بدهد که با یک کودتای سفید، قدرت را به دست بگیرد تا بالاخره به مراد خود برسد.» (همان، صفحه ی 180)
 
«محمد ظاهر شاه هم تمام این پلان ها را به صورت دقیق می فهمید و چون 42 سال سلطنت هم بالاخره یک پادشاه را به ستوه می آرد و لهذا خودش رفت و به سردار محمد داوود، این موقع را داد...» (همان، ص 182)
 
با رعایت احتراز از طوالت، از تبصره پیرامون آن اقتباسات، صرف نظر می کنم. منظور این است که شخصیت های سیاسی را نباید در حد قضاوت یک «کیسه مال» در نظر آوریم.   اکثر ما می دانیم که عقب نام «کیسه مال»، شاید کسی قرار داشته باشد که اگر هیچ نداشته باشد، حداقل سواد نوشتن دارد، اما در تله قرار دادن اجتماع ما در شرایطی که از تمام جوانب تحجر دینی و قومی تا ایدیالوژیک، تهدید می شوند، پیش از همه عفت قلم را زیر سوال می برد. مردم ما خیلی نیاز دارند با قضاوت های اخلاقی، منطقی، مستدل و مستند، به پیرامون خویش بنگرند. راست گرایی این نیاز، بیش از همه آنان را با گذشته ای وصل می کند که در زمینه ی 40 سال سلطنت اعلی حضرت شاه محمد(رح) مهم ترین و بنیادی ترین کار های مدنی، عمرانی، رفاهی، طبی، رسانه یی و قانونی مستقل و غیر مایل را انجام داده بودند و در تمام آن ها تمام اقوام ما سهم داشتند.  
شرح تصویر:
کارتون مشهور ایتالیایی که حایز جایزه ی بهترین کارتون اروپا شده بود.