عصرِ آزادی و بردگان معاصر آن!

مفکوره آزادی «Freedom» قبل از میلاد بوجود آمد. آن زمان دولتِ که بیش‌ترین اراضی داشت، دولت مقتدر شناخته می شد. شاهان مطلقه زمام امور این دولت ها را به پیش می برد و خود را خدا یا نماینده خدا می دانست؛ به همین منظور در قلمرو خویش ظلم و استبداد می کرد و دست به کشور گشایی می زد. جنگ میان دولت ها بر سر اراضی و وسعت قلمرو ادامه داشت، تا اینکه در سال ۴۹۰ قبل از میلاد جنگ خونین بنام ماراتون میان فارس و آتن صورت گرفت.

آتن بر فارس غلبه یافت و در همین مقطع تاریخی آزادی یا دموکراسی تولد یافت؛ آتنی ها شعار می داد: « ما از بندگی خدا رهایی یافته ایم و از بندگی انسان نیز آزاد شدیم»  آتنی ها آزادی سیاسی را بدست آورد که نه خدا در آن دخالت داشت و نه شاه. به مردم اجازه می داد تا آزادانه تجارت، نظر و به امور فردی خویش رسیدگی نمایند. ولی آزادی مطلق عقاید وجود نداشت و به بردگان و زنان نیز حق رای داده نمی شد. 
 
در این هنگام سقراط و ارسطو ظهور نمود، تا آزادی را بیشتر ترویج نماید. سقراط بخاطر اینکه افکار عامه را در مورد آزادی مغشوش می سازد، اعدام شد. بعداً اسکندر مقدونی حامی آزادی گردید و این مفهوم پشتوانه دولتی پیدا نمود.

در زمان امپراتوری روم عیسویت ظهور کرد و بعد از اینکه توسط بشر تحریف شد، این دین به آزادی فردی و روحی تمرگز نمود. زمانی که امپراتور قسطنطین عیسوی گردید، عیسویت را دین رسمی دولتِ خویش اعلام نمود. بعد از این قدرت از آن کلیسا بود و کشیش ها خود را نماینده خدا به مردم معرفی می کرد و این دوره قرون وسطی بود، که اروپا بر اثر ظلم کلیسا در تاریکی به سر می بُرد.

تا اینکه مفکرین جدید ظهور نمود و کلیسا را مورد انتقاد های شدید قرار می داد و بعد از مبارزات خونین، قدرت از کلیسا سلب شد و دوره رنسانس روی کار آمد. بعد از رنسانس اروپا رو به پیش‌رفت آورد و مفکرین معاصر مانند: هابز، لاک، روسو، آدم اسمیت بخاطر تکامل آزادی ها مفکوره های نوین؛ آزادی سیاسی، آزادی ملکیت، آزادی فردی، آزادی عقیدوی، بیان و بازار آزاد را ارایه نمود.
آزادی مفهومی است که یک ملت امور خویش را بدون دخالت خدا، شاه و افراد مذهبی تعین و رهبری نمایند که این تعریف خلاف بردگی می باشد. 
 
آزادی را غرب بزرگترین دستآورد تاریخی می داند و در قرن ۲۱ از مفکوره های اساسی می باشد، که دولت ها خود را محافظ و حامی آن می داند(!) با آن هم هنوز بسیاری آزادی ندارد و در اسارت به سر می برند. هر چند بردگی از گذشته ها مروج بوده، ولی در این مقاله چند نمونه ای بردگی معاصر را به بحث می گیریم.

بردگی فکری:
فکر بزرگترین نعمت خداوند می باشد؛ که برای انسان ارزانی نموده است. ثمرات و دستآورد های فکر است، که علوم، تکنالوژی و فنون پیش‌رفت نموده است. برخی ملت ها بخاطر معالجه مشکلات شان، از فکر کار گرفته و از مشکلات رهایی یافته اند مانند اروپا که از ظلم کلیسا توسط افکار جدید رهایی یافت و رو به پیش‌رفت آورد ولی این پیش‌رفت مادی بود و معنویت را از دست داد. 
 
ملت های که دچار انحطاط  فکری شده اند، معالجه مشکلات شان را افکار می داند، که اروپا را بسوی ترقی سوق داد. در حالی که علل، عوامل، حالات، شرایط و مشکلات ملت های مذکور متفاوت است و نمی شود با افکار آن را معالجه کرد، که در مقابل جبر کلیسا وارد میدان شده بود و به مرور زمان تکامل یافت. جامعه انسانی به پیش‌رفت ضرورت دارد، که در آن ارزش های انسانی، معنوی، اخلاقی و مادی تأمین شود، ولی فعلا تنها ارزش های مادی حکم فرما می باشد. نمونه های زیاد داریم، که یک ملت تابع افکار ملت دیگر شده، تن به بردگی فکری داده و توسط همان فکر استعمار و استثمار شده اند.

بردگی سیاسی:
در این نوع بردگی معمولاً قدرت های بزرگ، دولت های ضعیف را برده می سازد. نخست، دولت های ضعیف، دارای اقتصاد ورشکسته و ناپایدار را مقروض می سازد و بعداً آن‌ها را استفاده سیاسی می نماید و اگر انتقاد کنند، از آنها طلب قرض می کند، که ادا ساخته نمی تواند. دولت های جهان سوم بخاطر یک دالر قرض ۱۳ دالر را در عوض می پردازند و دولت های وجود دارد، که میلیارد ها دالر مقروض می باشند. از لحاظ فردی نیز افراد برده سیاسی می شود و اگر به وضعیت کشور خود نظر نماییم، به وضوح دیده می شود، که بیشترِ سران قوم و سیاسیون به القاب و نام های مختلف، بعضی ها را بخاطر رسیدن به مقام وموقف برده سیاسی خود ساخته اند.

بردگی جسمی:
این نوع بردگی از گذشته مروج بوده؛ فعلاً مدرن شده است. طبق گزارش بی بی سی در جهان ۴۵ میلیون برده وجود دارد، که ۷۱ درصد آن دختران و زنان می باشد و منحیث برده جنسی استفاده می شود. تنها در انگلستان ۱۳ هزار زن برده جنسی می باشد. همچنان در این نوع بردگی از قوت فزیکی فرد نیز استفاده می شود، که بیشتر آن مردان است. هند در این نوع بردگی مقام اول دارد، با آن که نمونه دموکراسی یا آزادی در جهان می باشد!

بردگان انترنت و شبکه های اجتماعی:
با وصف آنکه انترنت و شبکه های اجتماعی سهولت های چشمگیر را بوجود آورده و جهان را به سان یک قریه تبدیل نموده، ولی باز هم بسیاری انسان ها چنان وابسته به آن شده، که بدون آن زندگی به کام شان تلخ می شود. قبلاً انترنت و رسانه های اجتماعی بخاطر آگاهی استفاده می شد. فعلاً تبدیل به عادت شده،  وقت مردم را بیشتر ضایعه می سازد، تا مالکین آن پول بیشتر را بدست آورد.

انواع دیگر بردگی نیز وجود دارد. این پدیده در قرن ۲۱ برای بیساری محسوس نیست، در حالی که دست و پای بیشتر انسان ها و ملت ها را به زنجیر های نامرئی کشیده است. بردگی این زمان به رنگ و نژاد نیست؛ بلکه همه را می خواهند جهت منفعت خود برده بسازد.  بیشترِ بردگان این عصر راضی می باشند و فکر می کنند که آزاد هستند، در حالی که برده می باشند و از خود اختیاری ندارد، ولی تصور دارند که با اختیار کامل عمل انجام می دهد.

بشر به آزادی واقعی ضرورت دارد که مورد استعمار و استثمار  قرار نه گیرد و این آزادی گریزی است از بندگی بشر بسوی بندگی خالق جهانیان.