يک نظر کوتاه پيرامون مصاحبۀ محترم سلطان علي کشتمند

«ميگويند که سياست کرکترانسان را خراب ميکند. اين درست نيست،
کرکترهاي خراب سياست را خراب ميکند.»
- يوهانيس راو رئيس جمهور پيشين جمهوري فدرالي آلمان-
يک نظر کوتاه پيرامون مصاحبۀ محترم سلطان علي کشتمند
صدراعظم سابق افغانستان با برنامۀ تلويزيوني «از لاس انجلس تا کابل»
روز ۴ نوامبر ۲۰۰۶ محترم کشتمند، سابق صدر اعظم ج.د.ا.، مصاحبۀ را با برنامۀ «از لاس انجلس تا کابل»، که از طريق شبکۀ تلويزيوني «اميد» پخش ميگردد، انجام داد که بعداً در سايت انترتي «مشعل» نيز به نشر رسيد. درين مصاحبه ايشان با مسائل ديروز و امروز افغانستان و بخصوص دهۀ هشتاد ميلادي تماس گرفته و مفصلاً در بارۀ حوادث ۷ ثور ۱۳۵۷ صحبت نمودند.
قبل از اينکه بر چند نکتۀ که از نظر من قابل بحث است مکث صورت گيرد، به تمام دوستان و رفقاي عزيز اعلام ميدارم که منظور از اين نوشته به هيچ وجه دفاع از اين يا آن گروه، فرکسيون، جناح، اين يا ان رهبرِ حزبي و يا رهبريِ حزبي نبوده و نيست بلکه فقط براي روشن شدن يک سلسله مسايل که ازطرف محترم کشتمند مطرح گرديده است نظر خود را ابراز ميدارم و از تمام آنهاي که صاحب صلاحيت بودند و در حوادث تاريخي آن دوره سهم مستقيم داشتند احترامانه تقاضا مي نمايم تا بنابر وظيفه و رسالت تاريخي که دارند لا اقل در توضح صادقانۀ حوادث آن وقت مسايل را بدون تعصب، بدون در نظرداشت ارتباط جناحي و گروهي صادقانه متکي بر واقعت ها بيان کنند و در اين بحثِ که کشتمند صاحب آن را آغاز کرده است سهم فعال بيگيرند، تا باشد که نسل هاي آيندۀ افغانستان از يک طرف مستقيمأ از دست اول از حوادث و جريانات آنوقت مطلع گردنند و از طرف ديگر تجارب تلخ وشيرين آن زمان را در نظر بگيرند تا جنبش روشنفکري افغانستان بار ديگر اشتباهات را که در گذشته به وقوع پيوسته بود، تکرار ننمايند.
بر ميگرديم به اصل موضوع: محترم کشتمند تقريباً به جواب اولين سوال محترم قادري، گردانندۀ برنامۀ فوق الذکر، تمام مسايل را يکطرفه نموده چنين گفتند:
۱‎- «در بارۀ حوادث پيش ازقيام هفت ثور در سال ۱۳۵۷ - ۱۳۵۸ حرف براي گفتن ندارم، زيرا اين کار ما پرچمي ها نبود. و...»
۲- «اما من به صراحت ميگويم که ما پرچمي ها با کودتا موافق نبوديم. و ... »
۳- «روي مسايل اساسي و اصولي ديگر با خلقي ها مخالفت داشتيم. و...»
۴- «من در آنزمان يکتن از باقي مانده رهبري پرچمي ها شمرده ميشدم، در تابستان ۱۹۷۸ زنداني شدم. و...»
۵- «مسايل امنيتي جز از وظايف من نبوده». (البته منظور بعد از ۶ جدي ۱۳۵۸ زمانيکه ايشان به حيث صدراعظم تعين گرديده ميباشد.)
۶- و بلاخره در جواب سوال پيرامون خط ديورند گفتند: «من ترجيع ميدهم در اين باره اظهارنظر نه نمايم».
قبل از همه بايد گفت زمانيکه که محترم کشتمند بعد از دورۀ دوم صدارت به دلايل معلوم سبکدوش گرديدند، از تمام مقامات و هم از عضويت حزب استعفي خويش را طي يک مصاحبۀ با سرويس فارسيِ بي بي سي ابلاغ نمود، که پيوسته در مطبوعات داخلي آنزمان کشور نيز انعکاس يافت. موصوف همچنان همفکري شان را با «حزب وحدت اسلامي» تائيد و از ارتباط تشکيلاتي با حزب مذکور انکار نمودند، و اينک باز هم يکبار ديگر از نام پرچمي ها در اوضاع و احوال کنوني که ضرورت پيوست مجدد نيروهاي ملي، ترقي خواه و وطنپرست به مثابۀ ضرورت مبرم تاريخي مطرح است دوباره نقاب پرچمي بودن را به چهره کشيده اند. ايا اخلاقاً جناب ايشان چنين حقِ را دارند که مسائل ديروز را يکبار ديگر به حيث عنصر نفاق بين اعضاي حزب و روشنفکران مطرح کنند؟
محترم کشتمند در آغاز صحبت شان حوادث سال۱۳۵۷ را «قيام ۷ ثور» و در جملات بعدي آنرا «کودتا» مينامند. اينکه اين حوادث «کودتا» بود، «قيام» بود يا «انقلاب» بود من با آن کاري ندارم. مسئله مهم اينجاست که اگر از نظر کشتمند صاحب «کودتا» کار خوب نيست و نبود و به گفته خودش با آن مخالف بود!؟ ايا کودتاي داود خان کودتاي خوب بود؟
آيا طرح کودتاي بعدي که عليه حکومت خلقي ها بايد صورت ميگرفت و آقاي ستر جنرال محمد نبي عظيمي در کتاب «اردو و سياست» در صفحۀ ۱۵۸ و ۱۵۹ به آن اعتراف کرده و کشتمند صاحب نېز بر اساس طرح همان کودتا زنداني گرديدند و در مطبوعات آن وقت اعترافات شان نيز وسيعاَ انعکاس يافت، کاري خوبي بود؟
آيا کودتاي که در بهار سالِ ۱۳۷۱ عليه حکومت داکتر نجيب آلله از داخل و خارج حزب سازمان دهي و عملي گرديد که منجر به ناکامي پلان ۵ فقره سازمان ملل متحد گرديد و در نتيجه آن نظام جمهوري افغانستان سقوط نمود، خلاي قدرت بميان امد و در کشور ما بزرگترين تراژيدي قرن آغاز گرديد، هم خوب بود؟
محترم کشتمند در باره اين کودتا و رهبران نظامي و سياسي آن که باعث بربادي يک نسل، يک نظام و در کل يک نهضت ترقي خواه و تحول طلب گرديد، يک کلمه را هم به زبان نمي آورد.
از جناب کشتمند صاحب توقع چنين بود که وي به حيث يکي از مؤسسين حزب دموکراتيک خلق افغانستان تمام کودتاها را محکوم ميکردند و با اين مسئله برخورد دوگانه صورت نميگرفت. باين معني که اگر داود خان کودتا کرد خوب بود؟! و اگر حفيظ الله امين امر کودتا را صادر کرد کاري خوب نبود؟! مگر محترم کشتمند در نتيجه همان کودتاي خلقي ها به حيث وزير پلان مقررنگرديدند؟ و تا زماني که به حيث وزير پلان ايفاي وظيفه مينودند نه تنها اين عمل کودتا نبود بلکه «آنقلاب شکوهمند ثور» بود. و بعد از آن زمانيکه ايشان به حيث صدر اعظم افغانستان بعد از ۶ جدي ۱۳۵۸ تعين گرديد، اين «انقلاب ثور» که ادامه همان کودتا بود وارد مرحلۀ جديد تحت نام «مرحلۀ نوين و تکاملي انقلاب ثور» گرديد، که بېشتراز هزار بار در بيانات رسمي ايشان به حيث عضوي بيروي سياسي و صدر اعظم نيز از آن با افتخار به مفهوم «انقلاب ثور و مرحله نوين و تکاملي آن» ياد نموده است.
محترم کشتمند ميگويد: «ما پرچمي ها با کودتا موافق نبوديم». آيا به عوض آن بهتر نبود اعتراف ميکردند که به حيث عضوي بيروي سياسي حزب از کودتا اطلاع نداشتند؟ در حاليکه بي اطلاع بودن هيچگاه به معني مخالفت با آن تلقي شده نميتواند. از طرف ديگر نه تنها از جانب ايشان بلکه به گفته وي از جناح پرچمي ها هيچگاه چنين سند حزبي و دولتي در مخالفت با کودتا در نشرات ديروزيِ وقت به نشر سپرده نشده است. اگر چنين ميبود هيچگاه اين کودتاي خلقي ها به «انقلاب» و بعداً «مرحلۀ نوين وتکاملي آن» مسما نميگرديد. قابل ياد آوري است که برخورد نسبتآ اصولي با حوادث ثور ۱۳۵۷ فقط در دومين کنگرۀ حزب صورت گرفت که البته اين موضوع بحث ما نيست.
کشتمند صاحب ميگويند: «روي مسايل اساسي و اصولي با خلقي ها مخالت داشتيم». بهتر بود اگر ايشان اين مسايل اساسي و اصولي را يکا يک توضيح و تشريح مينمودند و سند رسمي مخالفت خود را نيز که نزد شان حتماً موجود خواهد بود در دسترس مطبوعات قرار ميدادند. ولي تا جائيکه به اعضاي حزب معلوم است، مخالفت نه روي مسايل اساسي و اصولي بوده، که اي کاش ميبود، بلکه مخالفت بين رهبري حزب بر سر تقسيم قدرت دولتي بوده است که سبب نتنها بدبختي حزب بلکه مردم و وطن نيز گرديد.
حزب که با انتخاب شعار نان، خانه و لباس در بين مردم شهرت خوب کسب کرده بود در نتيجه اشتباهات رهبري و سائرعوامل ديگر از جمله مداخلات چند جانبه و تجاوز خارجي بود که هزاران عضوي حزب با مردم يکجا با دريافت «مرمي، کفن و گور» بهاي بزرگي پرداختند.
يکي از عمده ترين اشتباهات رهبري اين بود که بعد از تصرف قدرت سياسي نه تنها برخورد مسئولانه با تجمع متحدين با الفعل وبا القوه حزب انجام نداد بلکه انها را بيش از پيش از خود دور ساختند. رهبري حزب بعد از تصرف قدرت سياسي نه تنها خود را بلکه حزب را نيز در دولت مدغم نمود که در نتيجه آن حزب در اجراي وظايف سنتي که يک حزب سياسي بايد انجام ميداد ناکام ماند. مخالفت جناحي حزب را بار ديگر دامن زدند و از جانب هم عقب مانده گي عمومي جامعه، سطح نازل پختگي سياسي، درک ناقص از جامعه افغاني و اوضاع بين المللي سبب آن گرديد که رهبري حزب نتوانست ارزشهاي ملي، واقعيتهاي عيني و تاريخي کشور را دقيقاً در نظر گيرد. اين اشتباهات زمينه را براي برخي از دولت ها و محافل خارجي که مدت ها قبل از حوادث ۷ ثور نسبت به افغانستان نيات نيک نداشتند، مساعد گردانيد تا با ا ستفاده از بهانه هاي مختلف حملات گونا گون از جمله مداخلۀ مسلحانه را که اساسات آن در سال هاي قبل از ۷ ثور ۱۳۵۷ در خارج از کشور ايجاد شده بود تشديد بخشند و وضع را در کشور و منطقه متشنج تر سازد. از جانب ديگر بعد از قيام ۷ ثور و به خصوص بعد از ۶ جدي ۱۳۵۸ جنون وزير شدن چنان اوج گرفته بود که وزارت خانه ها بخاطر اشخاص به ابتکار رهبري ايجاد ميگرديد. تقسيم وزارت اطلاعات و کلتور به سه کميته دولتي به سطح وزارت (کميته دولتي کلتور، کميته دولتي راديو تلويزيون و کميته دولتي طبع و نشر)، تقسيم وزارت ترانسپورت به دو وزارت ترانسپورت زميني و وزارت هوانوردي ملکي، تقسيم وزارت انرژي و برق به دو وزارت انرژي و منا بع آب، تقسيم وزارت تحصيلات عالي و مسلکي به دو وزارت تحصيلات عالي و تحصيلات حرفوي و مسلکي، تقسيم وزارت معادن وصنايع به دو وزارت معادن ووزارت صنايع خفيفه و امثال آن از جمله اقدامات بود که حکومت شما به بسيار شدت و بدون ضرورت آنرا عملي ميساخت.
محترم کشتمند از مخالفت شديد با خلقي ها ياد ميکنند. امکان دارد مخالفت ايشان با خلقي ها طرح همان کودتاي باشد که سترجنرال نبي عظيمي به آن اعتراف کرده و ميخواهد بگويد که اين عمل عليه حفيظ الله امين سازمان دهي شده بود. اگر چنين هم باشد بايد به اين مسئله توجه نمود که حفيظ الله امين در آن زمان که چند هفته از قيام ۷ ثور سپري نشده بود، هنوز به صورت باالفعل شخص اول قدرت نبوده و کودتا عليه او مفهوم نداشت، بلکه اين کودتا و مخالفت صاف و ساده عليه منشي عمومي حزب، نور محمد تره کي، و در مجموع عليه حاکميت وقت بود. ايا مخالفت در داخل حزب که منجر به عمل نظامي و کودتا گردد مجازاست؟
در جاي ديگري محترم کشتمند گفتند که بعد از ۶ جدي ۱۳۵۸ زماني که به حيث صدر اعظم تعين گرديد مسايل امنيتي کشور جز وظايف ايشان نبوده است. مگر جناب کشتمند صاحب در جلسات بيروي سياسي که هفته يک بار داير ميگرديد و مسايل عمده در آن شرايط منجمله بر مسايل نظامي و امنيتي بحث صورت ميگرفت و تصاميم اتخاذ ميگرديد حضور نداشتند؟ ايا وزيران امنيت دولتي، امور داخله و دفاع در چوکات حکومت وي اعضاي کابينه نبودند و تحت امر مستقيم ايشان به اجراي اوامر نمپرداختند؟ آيا کدام شوراي وزيران ديگري وجود داشت که اين وزيران به آن تعلق داشتند؟ ايا قرارداد هاي نظامي براي گرفتن اسلحه، وسايل جنگي و تخنيک محاربوي از خارج از طرف حکومت شما عقد و اجرا نميگرديد؟ ايا جنرال روسي بنام اليکساندر ميوروف که در صفحه ۳۴۰ کتاب خويش تحت نام «په افغانستان ريشتيا کې څه تيريدل» (ترجمۀ محمد داود جنبش)، موضوع عمليات نظامي و حادثۀ را که در ولايت ننگرهار رخ داده بود و در دفتر شما روي آن بحث صورت ميگرفت، مربوط به مسايل امنيتي نميشود؟ آيا ۱۵۰ نفر خلقي ها اعم از رهبري و کدرها در زمان حکومت شما بيشتر از ۹ سال زنداني نبودند؟ و يا زمانيکه در سال ۱۳۶۷ ولايت کنړ تخليه و منطقه صلح اعلان گرديد و تصور ميگرديد که حکومت مؤقت مجاهدين به کنر انتقال ميگردد، حکومت شما ابلاغيۀ را که شخصاً توسط شما قرآت و در وسايل اطلاعات جمعي نشر گرديد - و با اين محتوا صادر گرديد که در صورت انتقال حکومت مؤقت مجاهدين به ولايت کنر آنرا چنان بمبارد مينمائيد که اثري از آن به روي زمين باقي نماند- يک وظيفه نظامي بود يا خير؟
آين اظهارات و دلايل شما فقط ميتواند استهزا همه کساني که مفهوم حکومت را ميدانند باعث گردد.
مسئلۀ ديگري که بسيار سوال برانگيز مي باشد اظهارات محترم کشتمند پيرامون اينکه ترجيح ميدهد در مورد مسئلۀ خط ديورند اظهار نظر نکنند، مي باشد.
جناب کشتمند صاحب، ابراز نظر نکردن در چنين مسئله مهم ملي چه معني دارد؟ ايا از ابراز نظر هراس وجود دارد؟ و يا اينکه از طرف کدام مرجع توصيه و يا دستور صادر گرديده که بايد اظهار نظر صورت نگيرد؟ آيا سکوت در برابر چنين يک مسئله ملي رضايت بر قبولي آن تعبير شده نميتواند؟ ايا پرچمي ها که شما خود را حق داده از نام ايشان حرف ميزنيد چنين موضعگيري را تائيد مينمايند؟ ايا کشور و مردم که شما بيشتر از ۹ سال به حيث صدر اعظم آن بوديد بالاي شما حق نداشت تا مداخلاتِ را که از طرف کشور همسايه بخاطر بي ثباتي افغانستان همواره صورت ميگرفت و صورت ميگيرد محکوم مينوديد؟ به نظر من يکبار ديگر بايد به جهانيان توضيح ميگرديد که: تا زمانيکه بنيادگرايي که يکي از منابع اصلي تروريزم به شمار ميرود در پاکستان موجود باشد و عليه آن قاطعانه عمل صورت نگيرد و کشورهاي غربي در سياست خويش با پاکستان تغير وارد نياورند، نه تنها مسئله خط ديورند حل نميگردد بلکه هيچگاه هم در منطقه صلح و ثبات دايمي تأمين شده نميتواند.
در اخير بايد گفت که نبايد ديروز را يکبار ديگر به حيث نفاق بين روشنفکران مطرح کرد و با مسايل مهم تاريخي برخورد سليقه ئي صورت گيرد و اذهان مردم و به خصوص جوانان افغانستان را مغشوش نمود. بايد اشيا را با نام خود آنها ياد کرد. تمام جريانات که بعد از۷ ثور ۱۳۵۷ در افغانستان صورت گرفت صرفاً کار حکومت يک و نيم ساله خلقي ها بوده نميتواند. حکومت که ۹ سال جناب شما، کشتمند صاحب، در رآس ان قرار داشتيد هم از نظر زماني و هم از نظر رياضي تفاوت زياد با يک و نيم سال دارد. نه پرچمي ها، نه خلقي ها و نه مردم افغانستان آنرا فراموش کرده اند. بايد گفت که تحليل همه جانبه از گذشته منجمله فعاليت ۲۶ ساله حزب در گذارش کميته مرکزي حزب دموکراتيک خلق افغانستان به دومين کنگره حزب که به تاريخ ۶ سرطان ۱۳۶۹ داير گرديد ارايه شده است. بنأ چنين تلاشها به جز اينکه فضاي نسبتأ مساعد کار مشترک نيروهاي ملي و مترقي را مختل سازد، در راه مبارزه مشترک ايشان بخاطر استقرارصلح دايمي و عادلانه، حاکميت ملي، ترقي اجتماعي و اعمار مجدد افغانستان از طريق تفاهم بين الافغاني و مصالحه ملي در شرايط جديد ملي و بين المللي راه گشاه نخواهد بود. مردم افغانستان قضاوت خود را در مورد کارنامه هاي رهبري و رهبران کرده اند و ديگر نميتوان به اينگونه تبليغات بي بنياد آن ها را فريب داد.
زه چه کوم ومه اوس هم هغه يم
د ننګياليو د زړه تکيه يم
له هرې خاورې چه موسى جګ شي
د فرعون جنګ ته زه ورسره يم
ياداشت:
در تهيۀ اين نوشته از اسناد حزبي و دولتي و اثار دست داشتۀ داخلي و خارجي استفاده صورت گرفته ا ست.